پاورپوینت کامل «ناگفته های انقلاب »در گفت وشنود با مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل «ناگفته های انقلاب »در گفت وشنود با مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «ناگفته های انقلاب »در گفت وشنود با مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل «ناگفته های انقلاب »در گفت وشنود با مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
تنها رضای خدا در نظرم بود
گفت وگویی که درپی می آید در سالیان میانی دهه ۷۰ و در دورانی که مرحوم استاد علی اکبر
پرورش هنوز در تهران می زیست با ایشان انجام شده است که طی آن به بیان پاره ای از خاطرات خویش از وقایع سیاسی دهه اول انقلاب پرداخته اند. با طلب علو درجات و رضوان خاص ربوبی برای استاد پرورش، شما را به مطالعه این مصاحبه پرنکته که تاکنون انتشارنیافته دعوت می کنیم. امید آنکه مقبول افتد.
باتشکر از حضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفت وگو، بفرمائید که فعالیت های قبل از انقلاب شما در چه زمینه ای بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من قبل از انقلاب کارم دبیری دبیرستان ها و دانشسراها و تدریس در آموزش و پرورش بود. در کنار آن فعالیت های سیاسی هم می کردم. قبل از انقلاب چندین بار به خاطر فعالیت های سیاسی و سخنرانی های مذهبی توسط ساواک دستگیر شدم و در آخرین باری که دستگیر شده بودم با عنایت خداوند و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شدم.
آقای پرورش! شما با شهیدآیت الله بهشتی مدت زیادی محشور بودید. سوابق آشنایی شما با این شهید مظلوم از کجا شروع شد؟
من با شهید بهشتی از دوران جوانی آشنا شدم. ایشان در دوران طلبگی به اصفهان می آمدند و چون با ایشان هم محله ای و در محله چهارسوق بودیم، به همین خاطر روابط نزدیک تری داشتیم. شهید بهشتی به هنگام سفر به اصفهان نوجوانان محله را در مسجدی جمع می کردند و برای آنها مسائل اسلامی و قرآنی را توضیح می دادند و جوانان را هم با کارهای تشکیلاتی آشنا می ساختند.من هم چون در فراگیری مسائل قرآنی استعداد داشتم، مورد لطف و محبت زیاد ایشان قرار می گرفتم و از این رو ارتباط بنده با شهید بهشتی روز به روز بیشتر می شد. پس از مدتی وارد آموزش و پرورش شدم و انس بیشتری با این شهید بزرگوار داشتم و در جلساتی که روزهای چهارشنبه در تهران برگزار می شد من هم گاهی شرکت می کردم. پس از چندی به خاطر ارتباط و همفکری با این شهید، فعالیت های سیاسی را در اصفهان زیر نظر ایشان انجام می دادم. شهید بهشتی برای کمک به خانواده شخصیت ها و افرادی که دستگیر می شدند پول هایی را در اختیارم می گذاشتند که بین خانواده آنان تقسیم می کردم.
با شهید مطهری هم سابقه آشنایی داشتید و این شهید بزرگوار در کتاب سیری در نهج البلاغه هم از شما ذکر خیری کرده اند. علت ذکر نام جنابعالی از سوی شهید مطهری چه بود؟
قبل از انقلاب به اغلب شهرهای کشور برای سخنرانی سفر می کردم و شاید شهری نباشد که من قبل از انقلاب در آن سخنرانی نکرده باشم. در ماه های نزدیک به پیروزی انقلاب که شهید مفتح جلسات سخنرانی را در مسجد قبا برگزار می کرد، بنده هم یکی از سخنران های آنجا بودم و چون شهید بهشتی و شهید مطهری هم در آن زمان از سخنرانی ممنوع بودند در جلسات مسجد قبا شرکت می کردند. شهید مطهری از سال های قبل از انقلاب به من محبت داشتند و هر وقت به اصفهان می آمدند خدمتشان می رسیدم.
اما در مورد این که چگونه شد اسم مرا در کتاب سیری در نهج البلاغه آورده اند، عرض می شود شبی شهید مطهری در منزل ما بودند. صبح روز بعد با شهید مطهری در یک محفل بزرگ علمی در شهر نجف آباد شرکت کردیم. در آنجا بحثی از زهد به میان آمد و در باره زهد تعبیری کردم که شهید مطهری خیلی پسندید. گفتم به نظر من می رسد زهد در اسلام یعنی برداشت کم و بازدهی زیاد. وقتی این جمله را گفتم ایشان شادمان شد و به من عنایت کرد. خدمتشان عرض کردم جزوه ای هم در این زمینه نوشته ام. ایشان در آن مجلس زیاد ننشستند و به من فرمودند: «بلند شوید و با هم به اصفهان برویم و آن جزوه را بدهید تا ببینم». وقتی شهید مطهری جزوه را دید پسندید و گفت: «من در کتاب سیری در نهج البلاغه از شما نام می برم». این جزوه خدمت ایشان بود و بعد از شهادتشان توسط فرزندشان به من برگردانده شد.
وقتی انقلاب پیروز شد، کجا بودید؟
در آن روز در زندان بودم. از ماه ها قبل از پیروزی انقلاب بنده را به عنوان تلاش برای ایجاد عدم امنیت و اخلال در امور کشور دستگیر کرده بودند.
اولین سِمتی که بعد از پیروزی انقلاب به شما محول شد، چه بود؟
پس از پیروزی انقلاب کمیته ای برای ایجاد نظم و امنیت در اصفهان به وجود آمد و در آنجا بنده را به عنوان مسئول کمیته شهر اصفهان انتخاب کردند.
مردم اصفهان در انقلاب و جنگ نقش بزرگی داشته اند. این مردم را چگونه دیده اید؟
اصفهان شهری است که ریشه های فرهنگی در آن عمیق است و مردم آن از فهم و آگاهی بالایی برخوردارند. در مسائل دقیق و حسابگرانه وارد می شوند. در جنگ هم برای جبهه ها پشتوانه خوب و حماسه آفرین ترین شهدا از اصفهان بودند. پرجمعیت ترین شهدا به نسبت جمعیت مربوط به اصفهان بود و همین عوامل امام را به این تعبیر کشاند که فرمودند: «کجای دنیا شهری مثل اصفهان پیدا می کنید؟»
برگردیم به خاطراتتان.مسئولیت های بعدی تان در نظام جمهوری اسلامی چه بود؟
در ماه های اول بعد از پیروزی انقلاب از طرف مردم اصفهان برای نمایندگی مجلس خبرگان که برای تدوین قانون اساسی تشکیل شده بود انتخاب شدم و مدت سه ماه در مجلس خبرگان در خدمت بزرگانی همچون شهید مظلوم آیت الله بهشتی در حد توان فعالیت کردم. پس از چند ماه در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی از سوی مردم به عنوان نماینده اصفهان انتخاب شدم. پس از آن مدت سه سال و نیم مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را عهده دار بودم. در سومین و چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی مجدداً به عنوان نماینده مردم اصفهان برگزیده شدم.
با چه انگیزه ای در انتخابات های ادوار گوناگون مجلس ونیز میاندوره ای ها، ثبت نام می کردید؟
در مورد علل حضورم در مجلس نکته مخفی و پنهانی ندارم که بخواهم برای تشریح آن زیاد صحبت کنم. انگیزه من همان مواردی است که ازدوره اول مجلس اعلام کرده بودم و معتقد بودم می توانم در مسئله قانون گذاری و به ویژه در رشته تخصصی خودم یعنی مسائل فرهنگی و آموزشی نقش مؤثری در تدوین قوانین داشته باشم. همچنین توانایی انجام وظیفه نظارتی را در خود می دیدم.
شاید بهتر بود که از آغاز این پرسش رامی پرسیدیم که یک نماینده مجلس ازدیدگاه شما چه رسالتی دارد؟
از نظر قانونی یک نماینده باید در کارهای قانون گذاری شرکت فعال داشته و برای تدوین یک قانون جامع کوشا باشد. علاوه بر آن بر قانونی که در کشور اجرا می شود نظارت کند تا به بهترین وجه اجرا شود، اما در کنار این دو وظیفه اگر فردی به کار و مشکلات مردم و حوزه انتخابیه اش کاری نداشته باشد به طور طبیعی نمی تواند قانون گذار خوبی باشد. یک نماینده باید مشکلات مردم را لمس کند و برای رفع آنها طرح و برنامه داشته باشد و برای درمان نارسایی ها دستگاه های اجرایی را بسیج کند که این مسائل هم بخشی از وظایف نظارتی نماینده محسوب می شود.
در سال ۵۹ برای انتخاب نخست وزیر هیئتی از سوی مجلس تعین شد و شما یکی از اعضای آن جمع بودید. این هیئت چرا و چگونه تشکیل شد؟
کار انتخاب نخست وزیر به بن بست رسیده بود و بنی صدر به سادگی حاضر نبود کسی را معرفی کند و می خواست سلامتیان را معرفی کند، ولی مجلس نمی پذیرفت. چون کار به درازا کشید امام اعتراض فرمودند. بنی صدر مجبور شد حکمیتی را از مجلس بپذیرد. پیشنهاد کرد چند نفر انتخاب شوند و فردی را برای نخست وزیری معرفی کنند. مجلس پنج نفر مرکب از حضرت آیت الله خامنه ای، حضرات آقایان هاشمی رفسنجانی، امامی کاشانی، یزدی و بنده را برای این کار انتخاب کرد. بنی صدر نپذیرفت مقام معظم رهبری که در آن زمان نماینده مردم تهران بودند و همچنین آقای هاشمی عضو هیئت باشند. در نتیجه سه نفر دیگر کار را شروع کردند. پس از یک ماه بحث و بررسی چهارده نفر برای احراز پست نخست وزیری کاندیدا شدند و این هیئت در نهایت به مرحوم شهید رجایی رسید، ولی بنی صدر با این مرد بزرگ برخورد زشت و زننده ای کرد، اما شهید رجایی با اخلاق و متانت رفتار شایسته ای از خود نشان داد و بالاخره به مجلس معرفی شد و رأی بالایی را هم کسب کرد.
آقای پرورش! شما در سال های اول جنگ از سوی مجلس به عنوان نماینده در شورای عالی دفاع شرکت می کردید. از آن دوران خاطره ای تعریف کنید.
در اوایل جنگ به فرمان امام مجلس دو نفر نماینده در شورای عالی دفاع انتخاب کرد که بنده و شهید محمد منتظری انتخاب شدیم و مدت ها در خدمت مقام معظم رهبری که آن روز نماینده امام در شورا بودند و همچنین آقای هاشمی رفسنجانی، شهید رجایی و دیگر دوستان حضور داشتند. بنی صدر مسئول شورای عالی دفاع بود. خاطرات زیادی از ملاقات ها با حضرت امام دارم.یک شب که برای شرکت در جلسه شورای عالی دفاع به پایگاه وحدتی دزفول رفته بودیم، بنی صدر برای تحقیر آقایان دستور داده بود که آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی را بازرسی بدنی کنند و پاسداران آنها را هم راه ندهند و این خیلی برای ما دردناک بود. به هنگام بازرسی بعضی از پاسداران ناراحت شدند و چون دیدند کار به جای باریک می کشد، دیگر دستور دادند مقام معظم رهبری و آقای هاشمی را بازرسی نکنند، اما یک قدری به هنگام ورود معطل کردند. بعد از اتمام جلسه هم یک پتو به این آقایان دادند و اجازه ندادند برای استراحت در پایگاه وحدتی بمانند، لذا این بزرگان برای استراحت به مدرسه ای در شهر دزفول رفتند و در کنار بسیجی ها خوابیدند. نکته تأسف بار این بود که بنی صدر تحقیرها می کرد و زودتر از همه نزد امام می رفت و از آقایان شکایت می کرد. وقتی خدمت امام می رسیدیم ملاحظه می شد بنی صدر حقایق را وارونه جلوه داده است و این بیشتر انسان را آزرده می کرد.
یک روز که خدمت امام رسیدیم پیشنهاد شد کسی مسائل را خدمت امام توضیح بدهد. مرا برای این کار انتخاب کردند، چون از مجلس و کمی آزادتر از دیگران بودم. حدود ۴۵ دقیقه تمام واقعیات را شرح دادم و همه توهین های بنی صدر را بیان کردم و گفتم بنی صدر در جایی زندگی می کند که هنوز حالت کاخ دارد و مجسمه ای عریان در باغ وجود دارد. امام که اینها را شنید، فرمود: «عجب! بنی صدر که خلاف آن را برایم گفته است». در این جلسه مقام معظم رهبری از نحوه کارها و برخوردهای بنی صدر بسیار پریشان بودند و شعری را خطاب به امام خواندند: «من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان/ قال و مقال عالمی می کشم از برای تو»
آیت الله خامنه ای که به همراه قطره اشکی این شعر را برای امام خواند، دیدم در آن لحظه نگاه امام به طرف ایشان خیلی عجیب است. آن نگاه عمیق، جانگداز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 