پاورپوینت کامل امام حسن عسکری «علیه السلام» در گفتار دیگران ۳۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام حسن عسکری «علیه السلام» در گفتار دیگران ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام حسن عسکری «علیه السلام» در گفتار دیگران ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام حسن عسکری «علیه السلام» در گفتار دیگران ۳۵ اسلاید در PowerPoint :
برای شناخت و عظمتِ مقام و جایگاه یک فرد راه های مختلفی وجود دارد؛ گاه از طریق شناخت انساب و اجداد و والدین فرد می توان در حدی به عظمت او پی برد، راه دوم این است که آثار علمی و شاگردانی را که از خود به یادگار گذاشته است، وسیله شناخت فرد قرار دهیم. راه سوم نیز این است که شخصیت علمی و اخلاقی و سیره عبادی و تربیتی فرد را مورد توجه قرار دهیم و از این راه ها به عظمت فرد پی ببریم. راه چهارم این است که اعترافات مخالفان و حتی دشمنان او را مورد توجه قرار دهیم و از این راه به عظمت علمی، اخلاقی و معنوی فرد آگاهی پیدا کنیم. شخصیت حضرت امام حسن عسکری «ع» از هر روشی که مورد توجه و واکاوی قرار گیرد، در اوج قرار دارد.
آنچه پیش رو دارید، نگاهی به اعترافات بیگانگان و مخالفان و حتی دشمنان حضرت امام حسن عسکری«ع» درباره عظمت و مقام آن حضرت است.
معتمد عباسی
معتمد عباسی سومین خلیفه عباسی بود که چهار سال از دوران امامت حضرت عسکری«ع» در دوران او سپری شد. او مردی عیاش و خوشگذران بود(۱) که در دشمنی با حضرت تا آنجا پیش رفت که آن حضرت را به شهادت رساند؛ همو گاهی به عظمت و مقام والای آن حضرت اعتراف می کند:
«جعفربن علی هادی«ع» معروف به جعفر کذّاب از معتمد خواست که او را به امامت نصب کند و مقام برادرش حضرت امام حسن عسکری«ع» را به او اعطا کند، معتمد در جواب او گفت: بدان که مقام برادرت از سوی ما به وجود نیامده است،. .. ما [سخت] تلاش کردیم که منزلت او را از بین ببریم ولی خداوند ابا کرد جز آنکه هر روز بر مقام و منزلت او افزوده شد به خاطر خود نگهداری، نیکو بودن نیت و روش و علم و عبادتی که داشت. و آری تو در نزد شیعیانِ برادرت منزلت داری و نیازی به ما [برای رسیدن به امامت] نداری و اگر در نزد آنها منزلتی نداری و اگر آنچه (از اوصاف نیکو) برادرت دارد تو نداری ما نمی توانیم هیچ کمکی نسبت به تو داشته باشیم.»(۲)
مستضر باله
اربلی در «کشف الغمّه» نقل کرده است که مُستَضِر خلیفه عباسی، سالی برای زیارت قبور اجداد خود [و تفریح] به سامرا رفت. ابتدا به زیارت عسکریین«علیها السلام» مشرف شد و سپس به مقبره خلفای عباسی رفت. دید آنجا خراب شده است و پرندگان [و حیوانات] قبور خلفا را آلوده کرده اند. از این مسئله متأثر شد. یکی از همراهان گفت: قدرت و ثروت در دست توست و خلیفه تو هستی، دستور ده که قبور پدرانت را مرتب کنند! همچنان که قبور این علویین [عسکریین] را مشاهده می کنی که دارای صحن و بارگاه و فرش و چراغ و خدمه و زوار هستند.
مستضر گفت: این امر آسمانی است که با تلاش ما به دست نمی آید، اگر مردم را مجبور به این کار کنیم (احترام قبور پدرانمان را) نمی پذیرند و انجام نمی دهند.(۳)
عبداله وزیر معتمد
جعفر کذّاب دست از تلاش برنمی داشت. بعد از شهادت امام حسن عسکری«ع» جعفر نزد عبیداله، وزیر معتمد عباسی رفت و از او خواست که: منصب برادرم را به من واگذار، من در برابر آن سالیانه «بیست هزار دینار» به تو می دهم. وزیر به او پرخاش کرد و گفت: «احمق! خلیفه آن قدر به روی کسانی که پدر و برادر تو را امام می دانند، شمشیر کشید تا بلکه بتواند آنان را از این عقیده برگرداند، ولی نتوانست و با تمام کوشش هایی که کرد توفیقی به دست نیاورد، اینک اگر تو در نظر شیعیان امام باشی، نیازی به خلیفه و غیرخلیفه نداری و اگر تو در نظر آنان چنین مقامی نداشته باشی، کوشش ما در این راه کوچک ترین فایده ای نخواهد داشت.»(۴)
اعتراف طبیب دربار عباسی
روزی امام حسن عسکری«ع» به طبیب متوکل «بختیشُوع» سفارش کرد که یکی از یارانش را بفرستد تا آن حضرت را «حِجامَت» کند. بختیشوع نیز یکی از پزشکان نصرانی و همکار خود را به حضور حضرتش فرستاد و به او گفت: ابن رضا کسی (و پزشکی) را خواسته که نزد او رود، پس تو نزد او می روی در حالی که او امروزه داناترین انسان زیر آسمان است آنچه امر می کند انجام دهی.» در حدیث آمده که حضرت به طبیب معالج دستور داد در وقت ظهر آن هم از رگ مخصوص خون بگیرد! که این نوع خون گرفتن تا آن زمان سابقه نداشت.
پزشک نصرانی در چندین نوبت به امر آن امام به حجامت پرداخت و خون زیاد از بدن مبارک آن حضرت بیرون کشید!! که گاهی خون آن حضرت مانند نمک سفید بود!!
پس از پایان معالجه پزشک نصرانی نزد استادش بختیشوع آمد و جریان را به اطلاع او رساند. او طبیب معالج را همراه نامه نزد عالم دانشمند نصارا که در «دیرالعاقول» زندگی می کردند فرستاد و چون پزشک گزارش را به دانشمند مسیحی داد، او گفت: تو حجامت کرده ای؟ جواب داد: «بله، راهب گفت: خوشا به حال مادرت! و با سرعت بر مرکبش سوار شد و همراه طبیب معالج خود به خانه امام عسکری «ع» رساند. هنوز اذان صبح نشده بود. غلام سیاهی از منزل امام خارج شد و گفت: کدامتان راهب دیرالعاقول هستید؟ راهب خودش را معرفی کرد و داخل خانه شد. غلام به طبیب معالج گفت: مواظب مرکب ها باش و خود غلام با راهب به حضور امام «ع» رفت.
مدتی گذشت تا آفتاب طلوع کرد. ناگهان راهب لباس سفید و پاکیزه بر تن کرد و لباس مسیحیت را کنار گذاشت و خدمت امام حسن عسکری «ع» به اسلام تشرف یافت… بعد که نزد بختیشوع رسید، پرسید چرا مسلمان شدی؟ و از دین مسیحیت اعراض کردی؟ در پاسخ گفت: من دیگر مسیح را پیدا کردم! و به دست خود او مسلمان شدم! این مرد [امام حسن عسکری«ع»] مسیح یا نظیر او است، تا به حال در دنیا هیچ کس چنین حجامتی نکرده است مگر مسیح.»(۵) در این داستان، هم پزشک دربار و هم ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 