پاورپوینت کامل مردان خدا؛ حکایت رابطه آقا میرزا علی اکبرمعلم دامغانی و امام خمینی(ره) ۵۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مردان خدا؛ حکایت رابطه آقا میرزا علی اکبرمعلم دامغانی و امام خمینی(ره) ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مردان خدا؛ حکایت رابطه آقا میرزا علی اکبرمعلم دامغانی و امام خمینی(ره) ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مردان خدا؛ حکایت رابطه آقا میرزا علی اکبرمعلم دامغانی و امام خمینی(ره) ۵۴ اسلاید در PowerPoint :
یکی از شگفتی های روزگار ما رفاقت عارف خلوت گزیده و زبان در کام کشیدروزگار «آقا علی اکبر معلم دامغانی» با پیر جماران و پیشوای انقلاب ایران «حضرت آیت الله آقا سید روح الله خمینی» است. حکایت این دوستی حکایت غریبی است. میرزا علی اکبر معلم دامغانی (یا آیت الله معلم دامغانی) متولد سال هجری شمسی بود. یعنی یک سال از امام خمینی کوچک تر. گویا رفاقت این بزرگواران به روزگار جوانی و ایام طلبگی در حوزه علمیه قم باز می گردد. اما پس ازهمان دورانِ قم، مسیر علمی و طریقت معنوی این دو از یکدیگر جدا می شود. قدر مشترکشان در مبدا، شاگردیِ آیت الله آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی است و چشیدنِ طعمِ انتقالِ پایتختِ علمیِ شیعه از نجف اشرف به قم مقدس. مقصد هم یکی است. ولی راه دوتاست: میرزا علی اکبر معلم دامغانی سرانجام به سوی مکتب مشهد و مکتب قزوین (یا به عبارتی «مکتب تفکیک») رفت و امام خمینی(ره) به جانب فلسفه و عرفان (مخصوصاً در مکتب تهران). مرحوم معلم به سوی آیت الله آقا سید موسی زرآبادی سفر کرد و امام به کوی آیت الله آقا محمدعلی شاه آبادی.
عمری دل به بحث و جدل سپردروزگار داند که از «زرآباد» تا «شاه آباد» هزار هزار آبادی راه است، حال آنکه مسافر لحظتوحید بر این است که نزد اهل دل این راه ها به قدر یک آه کوتاه.
امروز اگر به دعاوی و دعواهای اهل جدل نگاه کنید می بینید در میان عالمانِ شیعی دو جریان اصلی اند که پیروانِ تندرویشان یکدیگر را مودبانه تکفیر و تحقیر می کنند. این به آن می گوید «بی دین» آن به این می گوید «بی سواد». امام خمینی(ره) و آقا میرزا علی اکبر از چهره های شاخص این دو جریان اند ولی هیچ گاه همدیگر را تکفیر نکردند.
باری امام که نزد همه تا حدود زیادی معروف و شناخته شده است، بگذارید چند سطر دیگر از میرزا علی اکبر بنویسم:
اگر مرحوم آقا علی اکبر معلم دامغانی در قم با امام هم حجره بود، در مشهد هم با آقا شیخ مجتبی قزوینی هم حجره بود. اگر در قم در درس اجتهاد آیت الله حائری موسس حاضر می شد، در مشهد خود آیت الله غروی اصفهانی به حجره اش سر می زد. مرحوم معلم در همان دوران شاگردی خدمت آیت الله آقا سید موسی زرآبادی با اینکه سال ها ملبس بوده است، لباس روحانیت را کنار می گذارد و پس از درگذشتِ استادش به خلوت می رود و سال های سال در گمنامی زندگی می کند. اینکه ما امروز تا حدودی ایشان را می شناسیم صرفا به خاطر همین رفاقت عجیب است.
فرض کنید آن پیشوایی که برای هیچ کدام از قدرت های بزرگ دنیا ارزشی قائل نبود، آن عارفی که جذبه اش برای دوست و دشمن هیمنه باقی نمی گذاشت؛ در جمع علما، بزرگان و مسئولان کشور نشسته است، وانگهی پیرمردی روستایی و ناشناس بی شوکت و بی حشمت وارد مجلس می شود و همان امام خمینی به احترام او بر می خیزد و برای او احترامی از خود نشان می دهد که اطرافیان امام تاکنون شبیهش را از ایشان برای کمتر کسی سراغ داشتند. فرض کنید انگشتر عقیق معروف امام خمینی که تا سالهای واپسین نیز بردستشان بود هدیهمین پیرمرد روستایی در دوران طلبگی شان باشد. چند نفر را می شناسیم که پنجاه شصت سال انگشتر هدیدوستشان را در دست داشته باشند؟ اصلا چند نفر را می شناسیم که با افتادن چنین فاصلبلند و بعیدی _ هم در مکان و زمان هم در مکتب و طریقت_باز هم به رفاقت و عهد جوانی خویش پایبند باشند؟ ما عموماً وقتی یک هفته بین دوستی هایمان فاصله می افتد اگر کار به غیبت و تهمت و بدگمانی و کینه و کدورت نرسد، دست کم «فراموشی» را در پی دارد. نقل است وقتی امام دردوران تحصیل به نجف رفته بودند هم مکاتبات دوستانه _و بسیار دوستانه_ بسیاری با مرحوم معلم داشته اند. نقل است پس از پیروزی انقلاب و بازگشت امام به ایران چند وقت یک بار دلشان برای میرزا علی اکبر تنگ می شده و پیکی را به سویشان می فرستادند تا دیدار میسر شود.
از میرزا علی اکبر معلم خوارق عادات و کرامات بسیاری نقل شده است، اما وقتی همه شان را مرور کنیم می بینیم خارق العاده ترین این کرامات همین «گمنامی» و «بی ادعایی» بوده است.
نقل است وقتی بیماری امام خمینی بالا گرفت، ایشان به حاج احمد آقا فرمودند: «به آقای معلم سلام مرا برسان بگو دیگر برای سلامتیم دعا نکند». نقل دیگر است وقتی بیماری امام بالا گرفت، ایشان به حاج احمد آقا فرمودند: «پیکی را بفرستید دنبال آقای معلم». وقتی آقای معلم به بیمارستان می آید باز چند نقل وجود دارد. یکی (به نقل عروس امام) اینکه آقای معلم وارد اتاق امام می شود، هیچ سخنی بین ایشان رد و بدل نمی شود. آقای معلم دقایقی آنجا می مانند و در آخر جلو می روند و دست بر پیشانی امام می گذارند، زمزمه ای می کنند و سپس خارج می شوند. نزدیکان امام می بینند با اینکه قبلش، حال امام بسیار بد بود اما از وقتی آقای معلم آمد بسیار حال خوب و بانشاطی پیدا کرده اند. وقتی از امام دلیل این حال خوش و الفت را می پرسند امام فرمایند:
«نمی دانم چرا اینقدر ما همدیگر را دوست داریم؛ با اینکه در سنین جوانی هر یک در وادی خاصی بودیم، ولی خیلی همدیگر را دوست داریم. »
نقل دیگر این است که امام خود از آقای معلم می خواهد برایشان دعا کند. هم دعا کند که زودتر از دنیا بروند، هم چندین بار می خواهد دعا کند عاقبت به خیر شوند. نقل دیگر این است که پس از دعا، آقای معلم در گوش حاج احمد آقا می گویند به یک روز نمی رسد که پدرتان از دنیا می روند. نکته هم اینجاست که این دیدار برای روز قبل از درگذشت امام است. نقل دیگر این است که آقای معلم پس از خروج از اتاق بسیار متاثر می شوند و گریه می کنند.
نقل است بسیاری از علما، بزرگان ودوستداران وادی سلوک و عرفان خود را به دامغان و نزدیک حضرت ایشان می رساندند برای گرفتن و شنیدن رمز، سر، ذکر، دستورالعمل، ختم و خلاصه هر چیزی که به نوعی در مسیر معرفت «میان بُر» باشد و ایشان در همه این برخوردها شبیه همان پاسخی را می دادند که از آیت الله بهجت در موارد مشابه شنیده ایم. همان «عمل به ظواهر دین» همان «انجام واجبات و ترک محرمات» یعنی همان نبود میان بر! و تاکید بر مجاهدت و عمل به دانسته ها.
خاطرات یک مصاحبه
در گذشته فیلم مصاحبه ای و متن مصاحبه ای دیگر با مرحوم آقا میرزا علی اکبر دامغانی را دیده ام، اینجا چند نکته شان را باز می نویسم. زمان هر دو مصاحبه پس از رحلت امام خمینی(ره) است. موضوعِ مصاحباول که بیشتر این نکات از آن مصاحبه است همان رفاقت مرحوم معلم با امام خمینی است و موضوع مصاحبه دوم بیشتر خود آقای معلم. ابتدا سیزده نکته از مصاحب نخست را بخوانید:
یک: پرسشگر از همان دیدارهای آخرین در بیمارستان می پرسد. مرحوم معلم به جز بحث دعا (و تاکید بر موضوعِ دعا برای عاقبت به خیری) می گوید «درباره چند موضوع صحبت کردیم. یکی موضوع انگشتر و شکسته شدنش. دیگری موضوع فرج حضرت صاحب الزمان(عج) و اینکه نظر امام نزدیک بودن فرج بوده است».
دو: مرحوم میرزا علی اکبر معلم چند ویژگی منحصر به فرد امام خمینی را توضیح می دهند یکی (در این موضوع توجه کنید به مکتب فکری میرزا) تصریح می کنند «عموم اهل عرفان و حکمت خیلی با شریعت میانخوبی ندارند اما امام خمینی با اینکه عمیقا متبحر در حکمت و عرفان بودند دقیقا به احکام شریعت پایبند و مقید و معتقد بودند. و نه تنها واجبات و محرمات شرعی، بلکه به مستحبات هم». از جمله مثال زدند به اینکه امام پس از وضو دستشان را خشک نمی کردند (یکی از مستحبات معروف وضو)
سه: مهم ترین و خاص ترین ویژگی که مرحوم معلم درباره امام خمینی می گویند بحث اراده است. ایشان با اشاره به آیه «فاستقم کما امرت» از اراده شگفت امام خمینی ستایش می کنند و می گویند «وقتی تصمیم به کاری می گرفت دیگر نگرانی نداشت، انجامش می داد و آن امر هم محقق می شد. و اصلا یکی از ویژگی های خاص امام این بود که وقتی چیزی می گفت آن مسئله اتفاق می افتاد. در حالی که خیلی به علوم غریبه هم معتقد نبود. علت هم این است که انسان خلیفه خداست و یکی از خصوصیات خدا «انما اذا اراد الله بشیء ان یقول له کن فیکون» است. ارادالهی بی اسباب و مقدمات هم شدنی ست و امام خمینی هم در مقام چنین اراده ای بود». (دقت داریم که این سخنان از سوی یک استاد عرفان نظری بیان نشده، این سخنان را یکی از بزرگان منتسب به نحله تفکیک در مورد امام خمینی گفته است)
چهار: مرحوم معل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 