پاورپوینت کامل امام مرجعیت را ملازم با دخالت در امر سیاست می دانست ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امام مرجعیت را ملازم با دخالت در امر سیاست می دانست ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام مرجعیت را ملازم با دخالت در امر سیاست می دانست ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امام مرجعیت را ملازم با دخالت در امر سیاست می دانست ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :

اشاره:

«ناگفته ها وخاطره هایی از منش علمی وعملی حضرت امام خمینی(ره) ونهضت اسلامی» درگفت وشنود منتشر نشده با مرحوم آیت الله دکترمحمد صادقی تهرانی

آنچه پیش روی دارید برشی است از یک گفت و شنود بلند و منتشر نشده که سال ها قبل با مرحوم آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی صورت پذیرفته و ایشان طی آن به بیان خاطرات سیاسی علمی خویش پرداخته اند. مرحوم صادقی از جمله شاگردان درس فلسفه حضرت امام خمینی بودند واین خود نشان می دهد که خاطراتی که نظر می گذرانید، از چه قدمتی برخوردار است. به هر روی این ناگفته ها از اسناد ارجمند تاریخ انقلاب اسلامی هستند که امیدواریم با انتشار آنها در «پاسدار اسلام»، پژوهش های تحلیلگران این حوزه از غنای بیشتری برخوردار گردد.

حضرتعالی ازچه مقطعی در حوزه درسی حضرت امام حضور پیدا کردید و ایشان را به لحاظ خصال علمی و عملی چگونه یافتید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. من درتهران مدت ها نزد مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد علی شاه آبادی تلمذ می کردم. بعد از عزیمت به قم تصمیم گرفتم که شخصیتی از همان سنخ را برای استفاده پیدا کنم. دوستانم، آقایان صدر و حاج آقا روح الله خمینی را که از شاگردان میرزآقای شاه آبادی در فلسفه، عرفان و در سایر معارف ممتاز بودند، معرفی کردند. اسم مرحوم امام را شنیده، اما ایشان را ندیده بودم. پرسیدم: «کجا تدریس می فرمایند؟» جواب دادند: «حجره خرم آبادی ها در فیضیه». به آنجا رفتم. امام خمینی تدریس فلسفه داشت.

بدون اجازه و سئوال قبلی به خود جرأت دادم و وارد کلاس شدم. تدریسش در باره یکی از مشکل ترین بحث های فلسفه، یعنی باب اتحاد صفات ذات با هم از منظومه سبزواری بود. ایشان تنها برای افراد خاصی از جمله آقایان مطهری، منتظری که خود ایشان تعیین فرموده بود، تدریس می کرد. البته من این مبحث را در محضر اساتیدی آموخته بودم و پیش زمینه قبلی داشتم. با ورودم امام خمینی با آن ادب خاص خود که در عمق زندگی اخلاقی اش وجود داشت، چیزی نگفت، اما در آخر درس به همه پیشنهاد فرمود که درس را بنویسند و فردا بیاورند. من که فهمیدم منظورش چیست، درس را به دقت نوشتم و فردا تحویلش دادم.

آن روز هم گذشت. فردای آن روز وقتی برای درس وارد حجره شدم، ایشان با کمال لطف و مرحمت به تمام قامت بلند شد!. بسیار شرمنده شدم. فرمود: «امکان دارد بیایید اینجا کنار من بنشینید؟» با تعجب گفتم: «چشم، امرتان مطاع». بعد فرمود: «مطالب خود را از کجا آوردید؟ قسمت هایی از آن را من نگفتم». گفتم: «آنها را از اعلم فی الارض تعبیر خود ایشان است از آیت الله شاه آبادی دریافت کردم». همین موضوع باعث استمرار حضورم در کلاس درس ایشان شد.

درسایر دروس ایشان هم شرکت کردید؟

امام در آن زمان فقه درس نمی داد. اصول و کفایه تدریس می کرد که مقداری سر کلاس کفایه ایشان نیز رفتم. همچنین ایشان هفته ای یک روز پنج شنبه ها عصر، در کتابخانه فیضیه درس عرفان می گفت که در آن کلاس نیز شرکت می کردم. البته ایشان عرفان آیت الله شاه آبادی را تدریس می کرد.

تعطیل شدن درس منظومه حضرت امام چه زمینه ها و دلایلی داشت؟ البته عده زیادی در این باره خاطره گفته اند، اماشنیدن خاطرات جنابعالی دراین مقام برای ما مغتنم است.

در مورد تعطیل شدن درس منظومه امام خمینی باید بگویم با ورود آقای بروجردی بحث های فلسفی قدری حالت تزلزل به خود گرفت به همین دلیل امام شروع به تدریس فقه در یکی از حجره های مدرسه فیضیه کرد که فقط دو شاگرد یعنی آقایان منتظری و مطهری درآن حضور داشتند. برخی از طلاب و اطرافیان آیت الله بروجردی سعی می کردند بر اختلاف میان ایشان و امام و طباطبایی دامن بزنند که متاسفانه موفق هم شدند. البته فاصله طوری نبود که امام وآقای بروجردی همدیگر را ملاقات نکنند، اما آن اتصال همیشگی رفت و آمد به جلسه درس، استفتا و ملازمت از بین رفت. با این همه هیچ وقت از امام نشنیدم نسبت به آقای بروجردی انتقادی کند. حتی در درس، از ایشان مطلب نقل می کرد و با کمال عظمت از وی نام می برد. البته ابعاد سیاسی، نه خیلی روشن و بارز در کار بود.

رابطه و نگاه امام به سایر علمای حوزه چگونه بود؟

امام خمینی از آقای حجت به دلیل فاصله از مسائل سیاسی گلایه داشت، اما نه به طور عمیق، بلکه این اختلافات ظاهری بودند. معنایش این نبود که به هم احترام نگذارند. رفت و آمد افراد با آقای حجت بی ثمر بود و ایشان اواخر عمرشان را در سکوت و انزوا گذراند. در واقع امام از این رکود ناراضی بود، البته هیچ گاه مناسبات این دو قطع نشد. امام معمولا خواسته هایش را با آقای صدر در میان می گذاشت، اما با آن که روحیاتشان به هم نزدیک و تعاملاتشان مفید بود، نتیجه خاصی از این تحرکات به دست نیامد. امام خمینی به علت مبارزات آیت الله خوانساری با انگلیسی ها در عراق علاقه خاصی به وی داشت و احترام ویژه ای به ایشان می گذاشت. از این رو رفت و آمدها و تعاملات زیادی میان این دو برقرار بود.

پس از رحلت آیت الله بروجردی، مرجعیت امام در چه بستری طرح شد و چه چهره ها و شخصیت هایی ازآن حمایت کردند؟

پس از فوت آقای بروجردی مردم در این اندیشه بودند که از چه کسی تقلید کنند. چند نفر از علمای بزرگ بودند که ازآنها سئوالاتی کردیم و آنها هم جواب هایی دادند، اما جواب مرحوم آیت الله کاشانی هیچ گاه از یادم نمی رود. وقتی خدمت آقای کاشانی رسیدم و در باره مرجع تقلید از ایشان سئوال کردم، فرمود: «من چه بگویم؟» عرض کردم: «باید از خود شما تقلید کنیم». فرمود: «من سیاست مال شدم و بعضی از مردم خیال می کنند هر آخوند عالمی دخالت در سیاست کند، دیگر عالم و آخوند نیست. از کسی که هنوز سیاست مال نشده است باید تقلید کرد. مرجع مسلمین باید یک عالم ربانی باشد که در مقابل استعمار، استکبار، استبداد و استضعاف استقامت کند». پرسیدم: «او کیست؟» فرمود: «آقای خمینی». آقای کاشانی بهتر بیش از هر کسی به امام خمینی امیدوار بود. بسیار سفارش می فرمود که مراقب باشید افراد درست و آبادی اطراف ایشان را بگیرند و خراب ها نزدیک نیایند.

پس از رحلت آیت الله بروجردی، درس حضرت امام درحوزه قم چه جایگاهی یافت؟ شرکت کنندگان درآن چقدر بودند؟

با گذشت زمان، به تدریج درس امام از منزل به مسجد منتقل گردید و بعد از آقای بروجردی رسمی شد و حدود ثلث یا نصف شبستان مسجد اعظم پر می شد. ایشان خارج مکاسب را تدریس می کرد و شاگردهای ایشان از شاگردان دیگر اساتید، هم از نظر عِدّه و هم از نظر عُدّه بیشتر بود. در آن زمان ایشان هنوز مرجع رسمی نشده بود، ولی آن قدری که در آنجا بودم، موج و اوج درس ایشان در درس مراجع رسمی، آقایان گلپایگانی، مرعشی و شریعتمداری وجود نداشت.

مقداری هم بپردازیم به خاطرات جنابعالی از آغاز مبارزات حضرت امام در قم و همگامی شما با ایشان. ظاهرا شما سخنران جشن نیمه شعبان سال۴۱ بودید. از حضور امام درآن جلسه چه خاطراتی دارید؟

در ۲۲ دی ماه ۴۱ به مناسبت میلاد مسعود ولی عصر(عج) جشن بسیار مفصل و باشکوهی از طرف طلاب و جمعی از مدرسین قم در مسجد اعظم قم برگزار شد که گردانندگان آن هم خود طلاب و مدرسین بودند. طلاب برای برگزاری هر چه باشکوه تر این مراسم سرمایه گذاری زیادی کردند. تزئینات و آداب و رسوم در حد توان اجرا شد و ظاهر جلسه باشکوه به نظر می آمد که البته به جز بزرگداشت این میلاد فرخنده هدف دیگری هم در جشن دنبال می شد و آن بهره برداری از این جلسه برای مبارزه علیه حکومت بود. برای برنامه ریزی این جشن چند منظوره که در حقیقت یک منظور واحد بیشتر نداشتیم و آن هم تجلیل، تکریم و تعظیم از احکام اسلامی بود از چند روز قبل جلسات متعددی داشتیم و اعلامیه ها و تراکت هایی هم تهیه کردیم که از آن جشن به نحو احسن استفاده شود. همراه با جمعی از طلاب دستگاهی شبیه وردنه نانواها سر هم کردیم که با یک لایه نرم شبیه ابر پوشیده شده بود و یکی از دوستان آن را از یک دستگاه استنسیل باز کرده و کاغذ استنسیل خریده و با قلم های نوک تیز مطالب را به شکل ریز روی آن نوشته بود و بعد با آن دستگاه جالب تراکت و اعلامیه ها را تکثیر کردیم. البته یکی از دوستان دستگاه تکثیر استنسیل و تایپ داشت که گاهی از آن استفاده می شد، اما دستگاه خودمان به لحاظ حجم و سرعت، ناب و تک بود.

از قبل پیش بینی می شد که اکثر طلاب، اساتید، مدرسین قم و طبقات مختلف مردم قم از اداری، بازاری و غیره در این مراسم شرکت کنند و چون فردای آن روز تعطیل عمومی بود، انتظار داشتیم از شهرهای دیگر به خصوص تهران زوار زیادی به قم مشرف شوند و در این مراسم که جنب حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار می شد حضور یابند. بنابراین فرصت بسیار خوبی برای افشای توطئه های حکومت بود و با سخنرانی، چاپ و پخش اعلامیه، تراکت و سر دادن شعار برای نیل به این هدف تمام تلاشمان را صرف کردیم. حضور علمای بزرگ و مراجع تقلید به این جشن جلوه خاصی داد.

چه شد که حضرت امام هم دراین محفل شرکت کردند؟

از قبل از طلاب و دوستان نزدیک امام خمینی خبر حضورشان را پیش از دیگر مراجع و علما دریافت کردم و از این که وی در این جشن حاضر خواهد شد، در خود نیرو، توان و قوت قلب کافی یافتم. برخی از مردم به خصوص طلاب به طرف دری که ایشان از آن وارد شدند هجوم آوردند تا بار دیگر مرجع تقلیدشان را زیارت کنند. امام از در جنوبی خیابان موزه یعنی روبروی مرقد آیت الله بروجردی وارد شبستان شد و نزدیک همان در نشست. متعاقب آن صلوات های پی در پی برای سلامتی ایشان تا چندین دقیقه فضای مسجد را پر کرد. با برنامه ریزی از پیش تعیین شده ای به طرف منبر رفتم و پس از استقرار بر آن و ایراد یک خطبه مقدماتی، بلافاصله به طرح مسائل حساس روز، به ویژه فعالیت های خلاف قوانین اسلامی پرداختم و نقشه های شوم حکومت را در قضیه انجمن های ایالتی و ولایتی برملا و در ادامه برنامه دولت را در تضعیف روحانیت و تصمیم رژیم برای تحت سلطه گرفتن روحانیت و حوزه های علمیه را تشریح کردم و گفتم: «روحانیت شیعه و حوزه های علمیه از اول و از زمان شیخ طوسی مستقل و آزاد بودند و هیچ گاه زیر بار هیچ حکومتی نرفتند. از این پس هم نخواهند رفت و از مکتب امام صادق(ع) حراست خواهند کرد».

این سخنان را با حرارت خاص و بیانی تند ایراد کردم و گهگاه تأییدی هم از حاضرین می گرفتم. و در پایان اظهار داشتم: «مرجع تقلید به دلایل متعدد مورد احترام ویژه است و بنا به نظر مراجع تقلید خاصه دستورات و فرامین مرجع تقلید بزرگ شیعه امام خمینی همچنان برای حفاظت از احکام الهی و … به پیش خواهیم رفت و معتقدیم چون راهمان راه امام صادق(ع) است پیروزیم و دشمنانمان منکوب خواهند شد».

حاضرین سراپا گوش بودند و یکپارچه به سخنان داغ و کوبنده اینجانب گوش می دادند و هر گاه نام امام خمینی در فضا طنین انداز یا کلمه مرجع تقلید، رهبر، پیشوای مبارزین بر زبانم جاری می شد ناخواسته روی زانوها بلند می شدند و چهره ملکوتی امام را نظاره می کردند. بالاخره در میان شور و هیجان حضار سخنرانی ام به پایان رسید و از منبر پایین آمدم.

متعاقب این ماجرا شاه نیز به قم آمد و در این شهر سخنرانی کرد. این ماجرا چه بازتابی درحوزه و در میان انقلابیون داشت؟

دوازده روز پس از جشن نیمه شعبان و سخنانم علیه اصلاحات ارضی خبر رسید که شاه به قم خواهد آمد. در ۴ بهمن ۱۳۴۱ شاه هنگام اعطای اسناد مالکیت کشاورزان قم سخنرانی مفصلی کرد که در این سخنرانی پس از نقل ادعا های دینی خود مانند دیدن ائمه اطهار«ع» در دوران کودکی! به روحانیت توهین کرد و روحانیت را ارتجاع سیاه خواند و …

البته این مانور برای شاه بی تاثیر بود، اما امام جواب برخی از بی احترامی های او را در سخنرانی های بعدی خود داد.

جنابعالی با سخنرانی درسالگرد رحلت آیت الله بروجردی، به شدت حساسیت ساواک را برانگیختید تا جایی که مجبور به هجرت ازایران شدید. محتوای آن سخنرانی و نظر حضرت امام در باره آن چه بود؟

به مناسبت سالگرد وفات آقای بروجردی مجالس ختم متعددی از جمله در مسجد اعظم قم برگزار شد که در یکی از این مجالس با دعوت هیئت علمی حوزه، بنده به منبر رفتم. قبل از سخنرانی رئیس ساواک نزدم آمد و پرسید: «چه می خواهید بفرمایید؟» جواب دادم: «استاد دانشگاه هستم. به نظر شما چه می خواهم بگویم؟» در پاسخ چیزی نگفت و رفت.

سخنرانی را شروع کردم که از ابتدا تا انتها همه ضد شاه بود. حتی در پاسخ به سخنرانی چند روز پیش شاه در قم و اهانت وی به روحانیون، گفتم: «زیر تاج پهن است، خاک و کثافت است. اگر تاج را روی سر خر بگذارند، خر شاه خواهد شد؟ نه، شاه نمی شود».

سخنرانی بسیار تندی بود که در آن به رژیم شاه، رژیم صهیونیستی و ایادی آنها حملات تندی کردم، به گونه ای که انتظار می رفت وقتی از منبر پایین بیایم، در همان مسجد یا بیرون مسجد دستگیرم کنند. امام هم در آن مراسم حضور داشت.

ظاهرا درآن جلسه امام ابتکاری نیز به خرج دادند، چون احتمال دستگیری شما را می دادند، شمارا همراه با خود به منزل بردند. داستان از چه قرار بود؟

وقتی مردم حاضر در شبستان و داخل حیاط از جا برخاستند، افراد مبارز هم مشغول کار شدند. صدای مردم و سایر طلاب همنوا با مبارزین در حمایت از امام خمینی فضای مسجد را در بر گرفت. در لابلای صلوات هایی که برای سلامتی ایشان فرستاده می شد، شعارهای تندی هم علیه حکومت به گوش می رسید. همزمان تراکت های بسته بندی شده از زیر قبا و عبا بیرون آمدند و در هوا پخش شدند. فضا شبیه به یک باغ پردرخت در فصل پاییز شده بود! تراکت ها مثل برگ هایی که از درخت جدا می شوند و پایین می آیند، در هوا جولان می دادند، اما مردم نگذاشتند این برگ ها بر زمین بیفتند و آنها را روی هوا شکار کردند. به ویژه مسافران که تلاش زیادی می کردند اعلامیه های بیشتری را جمع کنند و به عنوان سوغات قم با خود ببرند.

ازدحام جمعیت در اطراف در جنوبی بیشتر بود، چون امام از این در تشریف آورده و نزدیک آن نشسته بودند و خروجشان هم از همان در بود. طلاب و سایر مردم تمایل داشتند آقا را زیارت کنند، از این رو سر دادن شعارها بیشتر در اطراف ایشان صورت می گرفت. ایشان از شبستان خارج شد و ناگهان در دالان مسجد، جنب مرقد آیت الله بروجردی در میان ازدحام طلاب و توده مردم و شعارهای پی در پی مکثی کرد و فرمود: «آقای دکتر صادقی را بگویید بیاید». تأمل ایشان برای آمدنم بسیار چشمگیر بود و مورد توجه همگان قرار گرفت. تعدادی از روحانیون اطرافم را گرفتند و به خاطر سخنرانی ارزنده ام از اینجانب تقدیر و تجلیل کردند.

وقتی به من خبر دادند امام خمینی بیرون در منتظر شما ایستاده اند، فوری راه را باز کردم و با عجله خود را به ایشان رساندم. امام به من فرمود: «همراهم بیایید». همراه ایشان سوار تاکسی شدم و به منزلشان رفتم. امام با این عمل مراقب بود توسط نیروهای دولتی دستگیر و بازداشت نشوم، زیرا سخنرانی ام علیه حکومت بسیار تند بود و بازداشتم غیرقابل انتظار نبود. طبق برنامه ریزی قرار بود در پایان جلسه و موقع خروج حاضرین از مسجد، چند نفر برای امام خمینی شعار بدهند و همزمان چند نفر هم اعلامیه های آماده شده را بین مردم پخش کنند. چند آدم زبر و زرنگ هم آماده بودند اگر بیرون مسجد مأموران امنیتی کسی را دستگیر کردند و خواستند ببرند به هر شکل ممکن، حتی با زد و خورد مانع شوند. مأموران هنوز آن قدرها جسور نشده بودند که در مجامع عمومی و این قبیل جلسات افراد را بازداشت کنند. همیشه در این

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.