پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است ۵۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است ۵۰ اسلاید در PowerPoint :
اعمال باید به سنگی سنجیده شوند. سنگی که اعمال بدان سنجیده می شوند، حق است، حق عمل، خوراک، کار، معاشرت، رفت و آمد، درس، بحث، مسجد، عبادت، همه و همه سنگ محکی دارند و آن سنگ محک، حق است. عمل باید به حق سنجیده شود و اگر حق امضاء نفرمود: «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ»[۱] از حق که گذشتی، باطل است. از راستی که گذشتی، دروغ است. همه چیز باید به حق سنجیده شود.
چرا نام مبدأ عالم، حق جل و علاست؟ زیرا آنچه از حق صادر شد، همه حق است. عدل محض است. همه عدل است. زمین و آسمان همه عدل است. مبنای عالم بر پایه عدل است. اساس عالم به عدل است و محور جهان، عدل، حق، راستی و درستی است و از ما هم حق می خواهد. کار، گفتار، نیت، عمل، کشت و زرع همه و همه حق: « وَالْوَزْن یَوْمئِذٍ الْحَقّ»[۲]. آنچه را که حق امضا فرمود: « فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینه فَأُولَئِکَ هُمْ الْمُفْلِحُونَ»[۳]. حق است که سنگین است، باطل سبک است.
ظاهر، عنوان باطن است. مرد حق سنگین است. لهجه حق سنگین است. فعل حق سنگین است. کتاب حق سنگین است. یک مقاله حق علمی سنگین است. یک نامه به حق سنگین است. و حق است که می ماند: « مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ»[۴].
آن که حق است جان دارد. آن که حق است توجه به عالم ملکوت دارد: « إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۵]. چون کلمه طیب پاک، حق است، پس به سوی حق رهسپار می شود. عالم بر حق سرشته و به حق آفریده شده است. مزاج این عالم، حق است و لذا باطل را نمی پذیرد. خیال نکن دروغ بگویی و رسوا نشوی. خلاف کنی و رسوا نشوی. بیراهه بروی و سنگش را نخوری و به چاهش نیفتی. مزاج عالم باطل را نمی پذیرد:
«إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ». گفتار پاک به سوت صعود می کند، اما این گفتار را باید یک چیزی هم بالا ببرد. تنها گفتار نیست: «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»[۶].
«دو صد گفته چون نیم کردار نیست»[۷].
گفتار داری، کردار هم داشته باش.
جناب شیخ اجل علامه بهایی «رضوان الله» که از علمای بزرگ اسلام است در کتاب «کشکول» آورده است که شخصی خدمت عارف عالمی می رود و عرض می کند: «آقا! مگر شما نفرمودید که «لا إِلَهَ إِلا اللَّه» کلید صندوق حقایق است و آن کسی که گفت «لا إِلَهَ إِلا اللَّه»، صندوق حقایق برایش گشوده و از تجلیات این عالم به دل او افاضه می شود و اشراقات این عالم به جان او پرتو و فروغ می اندازد». گفت: «بله، «لا إِلَهَ إِلا اللَّه»کلید صندوق الهی است. صندوق اسرار حق است. » گفت: «پس چرا ما این همه «لا إِلَهَ إِلا اللَّه» می گوییم و چیزی عایدمان نمی شود؟» فرمود: «پدر آمرزیده! کلید شما دندانه ندارد! کلید باید دندانه هم داشته باشد والا قفل را باز نمی کند. » گفت: «دندانه اش چیست؟»
دندانه را رسول الله«ص» و امام صادق«ع» برای ما بیان فرموده اند. در کجا؟ در اوایل کتاب «توحید» جناب شیخ اجل ابن بابویه شیخ صادق صدوق. رسول الله فرمودند: «هیچ پیغمبری پیش از من سخنی سنگین تر از کلمه طیبه «لا إِلَهَ إِلا اللَّه» نیاورد. « لا إِلَهَ إِلا اللَّه» بهای بهشت است. هر که گفت « لا إِلَهَ إِلا اللَّه»، در بهشت داخل می شود».
این آقا آمده و از این عارف سئوال می کند ما که دائماً می گوئیم « لا إِلَهَ إِلا اللَّه»، پس چرا جان بهشتی نداریم؟ اگر جان بهشتی شده، پس روح و ریحان و جنت نعیم کو؟ «عاشقی پیداست از زاری دل» کو؟ آن مرد عارف به او فرمود که درست است که « لا إِلَهَ إِلا اللَّه» بهای بهشت و کلید صندوق اسرار الهی است، اما دندانه ندارد. دندانه اش این است که پس از « لا إِلَهَ إِلا اللَّه»، « مُخْلِصًا دَخَلَ الْجَنَّهَ». اخلاص دندانه این کلید است: « مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُخْلِصًا دَخَلَ الْجَنَّهَ».
خب! من چه جوری بفهمم که «لا إِلَهَ إِلا اللَّه» را به اخلاص گفتم. ما که زبانی دائماً به همدیگر می گوییم من مخلص جنابعالی، من مخلص جنابعالی:
«در برابر چو گوسفند سلیم
در قفا همچو گرگ آدمخوار»(۸).
این همه مخلصیم ها می گوییم.
آمد خدمت امام صادق«ع» عرض کرد که: «آقا! ما از دوستان و شیعیان شما هستیم. » فرمود: «از کجا می آیید؟ آنجا که زندگی می کنید، با یکدیگر چگونه اید؟ همه یکدل و یکدست و دوست همدیگرید؟ دوستی شما چگونه است؟ با یکدیگر چگونه ارتباط دارید؟» مسلمان فعلی ما توی مسجد که می آید، کفشش توی بغلش هست! چرا؟ از همین نمازخوان ها می ترسد!
مرحوم شیخ بهایی در «کشکول» می فرماید:
«در مسجد اگرچه با نیاز آمده ایم
حقا که نه از بهر نماز آمده ایم
اینجا روزی سجاده ای دزدیدیم
آن کهنه شده است، باز آمده ایم».
حضرت می فرمایند شما دوستی تان با یکدیگر چه جوری است؟ جنابعالی کاسبی و الان که در مغازه و حجره ات نیستی، آقای همسایه تو یک متاعی می خواهد بخرد، می بیند پول نقد کافی ندارد و یک مقداری کم دارد. می آید به مغازه ات و می بیند که شما نیستی. آیا می رود کشو را باز می کند و آن مقدار پولی را که می خواهد برمی دارد و متاعش را می خرد و شما که بر می گردی می گوید آقا پول نداشتیم و از کشوی مغازه شما برداشتیم؟ روابط شما این طور است که وقتی نباشید، همسایه برود کشو را باز کند و پول را بردارد و متاعش را بخرد و کارش راه بیفتد؟ این طوری است؟» چواب داد: «آقا! این جور که نخیر. ما سایه همدیگر را هم می زنیم و دائماً کشیک می کشیم. دوست و رفیق و آشنای هم نیستیم» فرمود: «پس از شیعیان ما نیستید. »
اگر از یکدیگر می ترسید، چه دوستی اهل بیتی؟ چه شیعه ای؟
اخلاص را چه جوری بفهمیم؟ همین که الهی! من لفظ «لا إِلَهَ إِلا اللَّه» را مخلصاً می گویم، کافی است؟ حضرت فرمود علامتی دارد. می خواهی علامت و نشانه را ببینی. می خواهی بدانی که چقدر به خدایت تقرب داری و به او نزدیکی؟ ببین عظمت او در چشم تو چگونه است. به همان اندازه که تجلیل و تعظیمش می کنی، به همان اندازه که اسم او را محترم می شماری، به همان اندازه که کتاب او، پیغمبرانش، نمایندگانش، دوستانش و آثارش را محترم می شماری، به همان اندازه به او نزدیک تری.
امام صادق فرمود می خواهی بدانی نماز تو تا چه اندازه قبول شده؟ ببین امروز چقدر فحشا و منکراتت کم شده، به همان اندازه نمازت قبول است. آخر، این قبولی را باید در جان خودت پیاده کنی، قبولی یعنی رشد روحی تو. در خود نگاه کن. به آن اندازه که نماز دگرگونت کرده، به همان اندازه جایزه گرفته ای. جنابعالی خودت جایزه خودی. ببین جانت چگونه است. بیداری و رشد و معرفتت تا چه پایه است؟ به همان اندازه جایزه گرفته ای.
اعمال، اوراد، اذکار، ادعیه، قرآن، سحر، روزه، همه بذرهایی بودند که در جان ما کاشته شدند. ببین خودت چگونه آدمی هستی؟ اگر دهان همان دهان، چشم همان چشم، دست همان دست و حال همان حال است:
«آنکه چون پسته دیدی اش همه مغز
پوست بر پوست بود، همچو پیاز»
در خود مطالعه کن و ببین که چقدر خواص این عبادات و دستورها در تو نشسته و با تو چه کرده، به همان اندازه که فحشا و منکر در تو کم شده، به همان اندازه نمازت قبول شده، به اندازه ای که دگرگونت کرده، تعلیم گرفته و ورزش روحی کرده ای.
آقاجان! ما نباید فقط یک ماه روزه دار باشیم. ما باید در تمام مدت عمرمان روزه دار باشیم؛ یعنی دهان نه اینکه این یک ماه بد نگوید، دروغ نگوید که مثلاً روزه دارم، غذای شبه ناک را که فقط وقت سحر و افطار نیست که نباید خورد. این تمرین و ورزش است که همیشه این طور باشی، ملکوتی باشی. نباید فقط یک ماه کم بخوری و جانت را نورانی بداری:
«تا که اصطبل شکم معمور است
کاخ دل را نتوان کرد آباد»(۱۰)
این مشق و ورزش است که انسان به کم خوردن عادت کند که فوایدی در آن است. همین که قوای حیوانی رو به تحلیل رفت و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 