پاورپوینت کامل غرب آسیا و نقاط عطف تاریخی در یک سده اخیر ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غرب آسیا و نقاط عطف تاریخی در یک سده اخیر ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غرب آسیا و نقاط عطف تاریخی در یک سده اخیر ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل غرب آسیا و نقاط عطف تاریخی در یک سده اخیر ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

نقاط عطف تاریخی

منطقه خاورمیانه در صد سال اخیر چهار نقطه عطف تاریخی را به خود دیده که تا حد زیادی چهره منطقه را تغییر داده است. نخستین نقطه عطف تاریخی پس از جنگ جهانی اول رخ داد که به علت فروپاشی دولت عثمانی و توافق سایکس بیکو میان انگلیس و فرانسه، دو قدرت استعمارگر پیروز جنگ، چهره منطقه تغییر کرد و دولت های جدیدی به وجود آمدند که مرزهای آنها را قدرت های بیرونی تعیین کردند.

دومین نقطه عطف تاریخی در دهه پنجاه و شصت میلادی در نتیجه گسترش تفکر ناسیونالیستی در جهان عرب به رهبری جمال عبدالناصر به وجود آمد. در این دوره، منطقه شاهد کودتاهای پی در پی نظامی در مصر، عراق، سوریه، لیبی، سودان و یمن بود و ساختارها و احزاب مسلط در این کشورها دچار تغییرات گسترده ای شدند که مهم ترین شاخصه آنها سلطه نظامیان بر ساختار دولت ها بود.

سومین نقطه عطف تاریخی در اواخر دهه ۷۰ میلادی (دهه ۵۰ شمسی) اتفاق افتاد و علت آن، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود. در مباحث کالبد شکافی انقلاب های جهان حضور گسترده و اجماع گونه مردم در صحنه انقلاب ها مورد توجه وی‍ژه قرار دارد. این ویژگی، تاثیرات خود را برحرکت جوامع در عراق، لبنان، بحرین، عربستان، افغانستان و مصر گذاشت و منطقه شاهد تحولاتی سیاسی انفعالی ای شد تا تاثیرات مردمی انقلاب اسلامی را محدود سازد. کودتا در پاکستان به رهبری ضیاء الحق، کودتا در افغانستان به رهبری نجیب الله وسپس تره کی، کودتا در ترکیه به رهبری کنعان اورین و کودتا در عراق به رهبری صدام حسین بر ضد احمد حسن البکر و شبه کودتا در عربستان سعودی از طریق ترور ملک خالد و به قدرت رسیدن فهد از جمله تحولاتی است که در مناطق پیرامونی ایران اتفاق افتادند تا از تاثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر منطقه بکاهند. این تحولات باز دارنده علیه انقلاب اسلامی تا حدی ایران را در محاصره کودتاها و رژ‍یم های کاملا متعارض قرار داد و ارتباط میان انقلاب و جوامع منطقه را محدود ساخت. البته این اقدامات با آغاز جنگ تحمیلی به اوج خود رسید.

چهارمین نقطه عطف تاریخی در خاورمیانه در حال شکل گیری است. اکنون چند متغیر مهم بر تحولات منطقه حاکم اند و تلاش می کنند چهره آینده منطقه را تحت تاثیر قرار دهند.

نخست حضور گسترده مردم در صحنه تغییرات سیاسی و اجتماعی که تحت عنوان بیداری اسلامی شناخته می شود. این حضور مردمی تا به حال چندین رژیم ریشه دار استبدادی در مصر، تونس، لیبی و یمن را سرنگون کرده و زمینه های تغییرات اساسی سیاسی و اجتماعی را فراهم ساخته است.

دومین متغیر تاثیرگذار در صحنه منطقه، حضور نیروهای فرا نطقه ای به ویژه آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی است که سعی دارند در شرایط به هم ریختگی فعلی سیاسی منطقه، جهت گیری آینده آن را از طریق دخالت مستقیم و استمداد ازعوامل وابسته تعیین کنند.

سومین متغیری که در این صحنه حضور دارد جریان مقاومت به رهبری ایران است که می کوشد از دستاوردهای قیام های مردمی پاسداری کرده و استقلال منطقه را حفظ کند. جمهوری اسلامی ایران با دفاع از محور مقاومت سعی دارد میزان تاثیرگذاری قدرت های فرا منطقه ای و حکومت های وابسته بومی را محدود سازد و شرایط سیاسی و اجتماعی را در جهت تحقق اهداف مردم و به زیان قدرت های سلطه گر خارجی مدیریت کند و با ایجاد الگویی مناسب در منطقه، امید نیروهای مردمی در پیروزی را افزایش دهد.

شرایط کنونی منطقه نشان می دهد که خاورمیانه در یک پیچ تاریخی قرار دارد و تلاش هر یک از متغیر های تاثیر گذار فوق می تواند چهره آینده این منطقه را تغییر دهد. درک معادله موجود در منطقه در حال حاضر از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و این شناخت دقیق از حوادث و جهت گیری آنها، زمینه تصمیم سازی درست را فراهم می سازد.

کالبد شکافی شرایط کنونی منطقه:

آنچه مسلم است ناامنی در عراق و گسترش موج تروریسم در این کشور، جنگ داخلی و راه اندازی پروژه براندازی در سوریه، نقشه ناامنی در لبنان وتلاش برای واگرایی سیاسی و اجتماعی در این کشور، کودتا در مصر و تلاش برای بازتولید دولت ریشه دار واقتدارگرای گذشته با چهره ای جدید، همگی نتیجه تلاش متغیرهای فوق است و درک کارکرد و نحوه این متغیرها و علت یابی حوادث اهمیت بسیار دارد.

واقعیت این است که چند دسته عوامل ملی، منطقه ای و بین المللی در این حوادث دیده می شوند و همین امر ضرورت تجزیه و تحلیل همزمان حوادث به صورت مجزا و منطقه ای را ایجاب می کند.

پرسشی که در باره عراق وجود دارد این است که چرا این کشور در حال حاضر درگیر حجم وسیعی از تروریسم شده است؟ در پاسخ به این پرسش می توان گفت که ناامنی و گسترش تروریسم در این کشور، از یک سو نتیجه ناتوانی نهادهای اقتداری است که مسئولیت حفظ امنیت را به عهده دارند و از سوی دیگر حاصل حجم وسیع همکاری قدرت های منطقه ای و نیروهای داخلی ناراضی از تحولات یک دهه اخیر درعراق در فرایند نا امنی در این کشور است. به عبارت دقیق تر ضعف نهادهای نظامی و انتظامی در این کشور در حفظ امنیت، نتیجه طبیعی تدابیر و شرایطی است که آمریکا در عراق پدید آورده است.

آمریکا پس از اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ این نهادها را منحل کرد. علت این نبود که این نهادها ضد مردمی و ابزار سرکوب رژیم دیکتاتوری صدام حسین بودند، بلکه این انحلال بر اساس نیاز امنیتی اسرائیل صورت گرفت، زیرا رژیم صهیونیستی همواره اعلام می کرد که ارتش عراق یک خطر بالقوه برای امنیت ملی این رژیم است و آمریکا با انحلال این نهاد، عملا نیاز های امنیتی اسرائیل را تامین کرد.

این اقدام که برای اسرائیل امنیت به همراه داشت، برای مردم عراق ناامنی وسیعی را ایجاد کرد. نهادهای جدید نظامی و انتظامی که دولت جدید عراق تاسیس کرد هنوز از تجربه و تاکتیک لازم برخوردار نشده اند تا امنیت را در سرتاسر عراق تامین کنند و لذا بسیاری از عوامل داخلی و منطقه ای با بهره گیری از این شرایط می کوشند به ناامنی در این کشور دامن بزنند.

عربستان سعودی یکی از مهم ترین بازیگران منطقه ای است که در فرایند ناامنی در عراق نقش ایفا می کند. از بین رفتن نظام استبدادی در عراق و جایگزینی نظام مردم سالاری با مشارکت سه مؤلفه اصلی جامعه عراق یعنی شیعیان، سنی ها و کرد ها می تواند الگوی مناسبی برای مردمی باشد که زیر یوغ رژیم استبدادی و موروثی و سنتی مانند عربستان سعودی زندگی می کنند؛ به همین علت ریاض می کوشد با تغذیه مالی و تسلیحاتی و نفراتی، فرآیند ناامنی در عراق، یعنی این الگوی مردمی را درگیر ناتوانی و ناکارآمدی و زمینه بازگشت نظام اقلیتی در عراق را فراهم سازد.

در عربستان سعودی، یک خاندان همه امکانات یک کشور را در اختیار دارد و مشارکت مردم در این نظام بسیار محدود است و لذا ایجاد الگوی مشارکتی در عراق تهدید قدرتمندی برای این رژیم به شمار می آید، زیرا نه اکثریت سنی و نه اقلیت شیعه امامی یا اسماعیلی سعودی در نظام سیاسی حضور ندارند و همچنان در حاشیه قدرت به سر می برند.

پرسش دیگر این است که چرا سوریه از سه سال پیش تا کنون درگیر جنگ داخلی شده، جنگی که تا به حال بیش از صد هزار نفر را به کام مرگ برده و کشور سوریه را با ویرانی های وسیع رو به رو ساخته و چند دهه در ابعاد توسعه به عقب رانده است. پاسخ این پرسش به سادگی در پروژه براندازی نهفته است، پروژه ای که آمریکا در این کشور کلید زد و عوامل منطقه ای آمریکا تامین مالی و تسلیحاتی و تدارکاتی آن را به عهده گرفتند. آنچه مسلم است غرب با طراحی سناریوی براندازی در سوریه در تلاش بود تا ابتدا امنیت اسرائیل را تامین کند و یکی از حلقه های مقاومت بر ضد این رژیم و قدرت های استکباری را از سر راه بردارد. اسرائیل در جنگ ۱۹۷۳ خاطره تلخی از ارتش سوریه دارد. حمله مصر و سوریه به این رژیم در ماه مبارک رمضان در سال۱۹۷۳ اسرائیل را دچار شکست بزرگی کرد و هر چند آمریکا با برپایی پل هوایی تدارکاتی موفق شد در جبهه مصر تغییراتی را پدید آورد وآتش بس را به رژیم انور السادات تحمیل کند، اما ارتش سوریه به فرماندهی مرحوم حافظ اسد به تنهایی به مدت ۹۰ روز در مقابل رژیم صهیونیستی مقاومت و در این جنگ به رغم نابرابری توان نظامی مناطقی از بلندی های اشغال شده سوریه در جولان از جمله شهر قنیطره را آزاد کرد. رژیم صهیونیستی از آن زمان در صدد انتقام از این ارتش بود و هنگامی که نظام و ارتش سوریه در جنگ ۲۰۰۶ در کنار حزب الله قرار گرفت و بخشی از امکانات نظامی مورد نیاز آن را تامین کرد، این کینه و حس انتقام جویی بیشتر شد.

در حوادث سوریه، غرب و هم پیمانان منطقه ای آن تلاش داشتند دو نیرو را در صحنه سوریه در مقابل هم قرار دهند. ارتش سوریه از یک طرف و نیروهای سلفی تکفیری که از هر کدام کشته شود به سود آمریکاست، زیرا نیروهای سلفی نیز تهدیدی برای هم پیمانان آمریکا در منطقه به شمار می آیند و آمریکا با مدیریت چالش ها و تغییر آن به فرصت، از دشمن خود به عنوان ابزار در جهت تحقق اهداف سیاسی اش بهره گرفت. آمریکا در این سناریو در پی تضعیف کامل ارتش سوریه ونیز قتل عام نیرو های تکفیری بود که به علت تحجر و دوری از تعقل، یک نیروی نامطمئن سیاسی برای غرب به شمار می آیند.

پرسش دیگر این است که چرا در لبنان این همه ناامنی و انفجار های تروریستی و انسداد کامل سیاسی صورت می گیرد؟ لبنان در سال ۱۹۸۲ ظرف چند روز به اشغال نظامی ارتش صهیونیستی درآمد و الگوی تسلیم پذیری در منطقه شد، ولی پس از شکل گیری حزب الله و آغاز مقاومت بی امان آن در مقابل اشغال گران، چهره این کشور تغییر کرد و تبدیل به الگوی مقاومت، ایستادگی و سربلندی درمنطقه شد و دشمن اشغالگر را وادار ساخت تا خاک لبنان را ترک کند. این الگو برای رژیم اشغالگری مانند اسرائیل سم مهلک است و فراگیری و گسترش این الگو در منطقه با ادامه موجودیت تجاوزگرانه رژیم صهیونیستی در تعارض کامل قرار دارد.

حزب الله در حماسه مقاومت خود در آزاد سازی سرزمین های اشغالی لبنان و جنگ ۲۰۰۶ که در آن بر برتری نظامی اسرائیل فائق آمد، عملا جبهه تضاد به سمت دشمن صهیونیستی را سازماندهی کرد. رژیم صهیونیستی این تضاد و سازماندهی در سطح منطقه را بزرگ ترین تهدید بر ضد موجودیت خود می داند و به همین علت از آن زمان همواره کوشیده تا این تضاد را منحرف سازد و از خود دور کند. انفجار های اخیر در لبنان در مناطق شیعه نشین و سنی نشین با این هدف صورت می گیرد که تضاد ها در لبنان، داخلی و بر اساس مذهبی باز تعریف و حزب الله چنان درگیر مسایل داخلی شود که دیگر به فکر اسراییل و جنگ با آن نباشد.

ناامنی در لبنان تضادها میان گروه های سیاسی را افزایش می دهد و این مسئله، متاسفانه نظام سیاسی وطایفه ای نه چندان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.