پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است(۲) ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است(۲) ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است(۲) ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مدارعالم بر حق است(۲) ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

اشاره:

در شماره پیشین گفتیم که امام باقر«ع» در پاسخ به سخن جابر انصاری فرمودند هر آنچه حضرت حق بخواهد عین ثواب است و بنده جز تسلیم شأنی ندارد. در این شماره مطلب را پی می گیریم.

امام باقر«ع» در رتبه رضا، جناب حاجی سبزواری را چنین می فرماید: «و بهجه بما قضی الله الرضا و ذو الرضا، بما قضا معترضا اعظم باب الله» که رضا گویی و «خازن الجنه رضواناً».

دوانی فرمود: «آن کس که به مقام رضا رسیده بهجتی دارد و سروری که هر چه پیش آید خوش آید:

«سر قبول بباید نهاد و گردن طوع

که هر چه حاکم عادل کند همه داد است»[۱]

زبان اعتراض ندارد. رضا باب اعظم الهی و باب اعظم بهشت است و اسم خازن بهشت رضوان که از رضاست. رضا داشته باش تا به رضوان برسی که:

«ذره ذره که اندرین ارض و سماست

جنس خود را همچو کاه و کهرباست»[۲]

رضا داشته باش که رضا آنجا می شود رضوان، گناه آنجا می شود نیران و جهنم. بدگویی آنجا می شود مار و عقرب. سختگیری با زیردستان و عائله و زن و فرزند، آنجا می شود فشار قبر. در معاملات با بندگان خدا سخت گرفتن، مته به خشخاش گذاشتن، آنجا می شود فشار قبر.

«ای برادر تو همان اندیشه ای

مابقی تو استخوان و ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل، گلشنی

ور بود خاری چو هیمه گلخنی»[۳]

یک سرّی از امیرالمؤمنین«ع» که رسول الله«ص» به او فرموده، گوش کنید. حدیث در جلد دوم اصول کافی است. اگر معرب کافی را دارید، جلد دوم صفحه . التفات بفرمایید آقایان! ما که با شما دعوا نداریم. خیر شما را می خواهیم. این که عرض می کنیم جوانان اجتماع ما! خودتان را بپایید. این که عرض می کنیم آقایان! روزها و شب هایتان را بپایید. این که می گوییم سر هر سفره ای ننشینید. با هر کسی همدست نشوید. به هر کسی روی خوش نشان ندهید. هر حرفی را بله بله نگویید و تصدیق نکنید. دعوت هر کسی را نپذیرید:

«گر حکم شود که مست گیرند

در شهر هر آنچه که هست گیرند»[۴]

التفات بفرمائید. رسول الله فرمود: «انظروا من تحادث». ببینید با چه کسی گفت وگو می کنید. رفقایتان را بپایید. ببینید با چه کسانی نشست و برخاست دارید. ببینید از چه دهان هایی حرف می شنوید. «انظروا من تحادث». ببینید با چه کسانی حرف می زنید و با چه کسانی گفت و شنود دارید. مگر چه شده؟ مگر چه خبر است؟ مگر گفت و شنود داشتن کار بدی است؟ چه می شود مگر؟ «فانه لیس من أحد ینظروا به الموت الا مثل له اصحابه الی الله، ان کان خیارا خیارا و ان کار شرارا و شرارا».

آقا می فرمایند که یک وقتی شخصی را می بینید در حال احتضار است و دارد جان می دهد. در آن حال می گوید که این مار دارد مرا می خورد. این اژدها دهان باز کرده است و دارد مرا می بلعد. این آتش دارد مرا می سوزاند. اینها از کجاست؟ در را ببندید که این اژدها نیاید. این ازدها در جان توست. در را ببندید یعنی چه؟ از بیرون که نیامده است. این گفتار خیلی عمیق است، خیلی ریشه دارد، خیلی حرف دارد، ولکن ما به نقل ظاهرش اکتفا می کنیم.

رسول الله فرمود که این مار، این عقرب، این پلنگ، این خرس، این گرگ، این اژدها که الان دارد تو را می گزد، می درد، می بلعد، می خورد، اینها رفقای تو هستند که الان به این صورت درآمده اند. انسان پلنگ بشود؟ بله، تو خیال می کردی با انسان همدست بودی، اما او پلنگ بود، گرگ بود، مار بود. خوی پلنگی را از این رفیق، درنده خویی را از آن همنشین، آداب ناروا را از کنار آن سفره ها، آن اشخاص، آن افراد، آداب و اخلاق و صفات رذیله را از این دهان، از آن دهان، از این رفیق، از آن رفیق کسب کردی و در تو جا خوش کرد و آن صفت رذیله شد مار، عقرب، سگ، گرگ، آتش.

این همه را از همدستی با این و آن پیدا کردی. نیامدی به سوی قرآن که آیاتش درجات بهشت اند. نیامدی در مجالس ذکر بنشینی تا از این حرف ها جان تو عرش الرحمان شود، بوستان الهی گردد، تا نغمه های دلنشین الهی جانت را حال دهد.

آن نغمه ها را گوش نکنید که آلوده تان می کند. بیایید به نغمه های قرآن گوش کنید تا جان پیدا کنید. به این زمزمه های الهی گوش کنید تا روح پیدا کنید:

«إن کان خیاراً و خیارا و إن کان شراراً و شرارا»، اگر صفات خوب از آنها کسب کردی، روح است و ریحان، باغ است و بوستان و رفقای خوب. اما اگر شرار اخلاق بد از آنها کسب کردی، آن اخلاق بد می شود درنده و حیوان.

سپس فرمود: رسول الله که: «ولیس احد یموت الا تمثلت له عند موته». تمثلت یعنی خیلی شیرین. وقتی دارد می میرد مرا می بیند. اما چه جوری می بیند؟ «تمثلت له». بیرون از خودش نمی بیند. مربوط به این نشئه جسمانی نیست. در واقع نفس ناطقه از عالم عقل است: «الا تمثلت له عند موته».

در کتاب ایمان و کفر کافی از امام باقر«ع» نقل شده است که حریص بر دنیا، مثال کرم ابریشم است. کرم ابریشم هی می بافد و می تند و جمع می کند و سرانجام هم در میان بافته ها و تنیده های خودساخته از غم و غصه می میرد.

مردی آمد خدمت امام حسن مجتبی «ع» و عرض کرد که: «آقا! چرا از مرگ می ترسم؟» هر کسی که از مرگ می ترسد معنایش این است که از خودش می ترسد. فرمود برای این که تو هر چه را که کسب و تحصیل کردی، همه را اینجا نهادی و چیزی پیش نفرستادی. در بانک الهی، حسابی نداری. چون حساب نداری با دست تهی و روی سیاه چه می خواهی بگویی؟ اگر یک مقدار مال ات را پیش می فرستادی، چون انسان دلش می خواهد به سوی مال و ملک و زحمت کشیده و حاصل و دروکرده اش برود، اگر می فرستادی، آن فرستاده، تو را به سوی خود می کشید. چون نفرستادی، آنجا چیزی نداری که تو را به سوی خود بکشد.

یکی از اندرزهای لقمان به پسرش این است که ای پسر من! پیشینیان برای فرزندانشان گرد آوردند، نه مال ماند نه فرزندان و تو بنده ای هستی اجیر، بنده خدا. دستورت دادند این کار را بکن و این پاداش توست. بیش از این حق نداری. بنده ای: «و استوف اجرک فأوف عملک و استوف اجرک».

تو عملت را درست انجام بده و پاداش ات را درست بیاب. مبادا در این دنیا مانند گوسفندی باشی که در سبزه زاری افتاده و حالا بیا و ببین چه کار می کند! چه جور درو می کند! چه جور می چرد! خوب می خورد و چاق می شود! یک کسی بیخ گوشش بگوید تو که این جور داری می خوری و دست و پا می زنی، داری شتابان به سوی مرگ می روی. کمتر بخور که عمر بیشتر کنی چاق و چله که بشو ی، فردا کارد قصاب روی گردنت می آید. لاغر که باشی می گویند بگذار باشد بچرد. این که گوشت ندارد: «فأکلت حتی ثمن فکان حطفها عند ثمنها». وقتی که چاق شدی مستوجب مردن می شوی، مردن تو وقت ثمن و چاقی توست و نمی دانی چه می کنی.

مبادا این طور باشد فرزند من که مثل گوسفندی باشی افتاده در علفزاری. فرزند من! دنیا را به منزله پلی بگیر، پلی بر نهری که وقتی از آن عبور کردی و ترک اش گفتی، دیگر تا آخر عمرت به آن پل رجوع نمی کنی. می بینی امروز که گذشت، دیگر گذشت که گذشت.

این عمر ما یک مرحله و یک منزل است. این منزل چندین فرسخ است. این فرسخ کیلومترها دارد، این کیلومترها قدم ها دارد. این ماه ها فرسخ ها هستند و این ساعت ها کیلومترها. این نفس ها و دم هایی که برمی آیند، گام ها هستند. این گام ها جمع می شوند و کیلومتر می شود. کیلومترها جمع می شوند و فرسخ می شود. فرسخ ها جمع می شوند و می بینی که یک ماه شد. ماه ها جمع می شوند و مرحله می شود. یک نشئه اینجایی ما. ای بسا افرادی که تا به زمان انتقال شان و به مرز رسیدن شان و پایان این نشئه و مرحله، چند فرسخی بیش نمانده و بعضی ها چندگامی بیش. خوشا به حال آن کسی که بیدار است.

امام زین العابدین«ع» فرمود: «خدای را بندگانی است که الان گویا بهشت را می بینند که اهل بهشت در آن مخلدند و آتش را می بینند که اهل نار در آنها مخلدند، معذبند. اینها چگونه مردمی هستند که به این مقام رسیده اند؟ کسانی هستند که کسی از دست و زبان شان رنج نمی برد و شر به مردم نمی رسانند. چه می خواهی از جان بندگان خدا؟ «گرم تا کی بماند این بازار؟»

و

« به چه کار آیدت جهانداری

مردنت به که مردم آ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.