پاورپوینت کامل ادب الهی در ارتباط با نفس ۵۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ادب الهی در ارتباط با نفس ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ادب الهی در ارتباط با نفس ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ادب الهی در ارتباط با نفس ۵۳ اسلاید در PowerPoint :
مقدمه:
ما تاکنون ادب الهی به معنای حفاظت و مراقبت عملی از دستورات و احکام رعیه را در بعد عقلی و قلبی بررسی کرده ایم و اکنون می خواهیم به ادب در ابعاد دیگر وجودی انسان بپردازیم.
نفس، خیال، اعضا و جوارح ظاهری هم به اقتضای خود جایگاهی دارند که باید مراعات شوند. «نفس» در بحث ادب الهی، جایگاه ویژه ای دارد، زیرا بسیاری از اعمال و افعال درونی و بیرونی، یا به تعبیر بهتر ملکات حسنه و سیئه ای که برای انسان حاصل می شوند، با نفس رابطه مستقیم دارند؛ لذا می توان گفت که «ادب نفس» در بحث ادب الهی کاربردی ترین و فراگیرترین بحث نسبت به مباحث دیگر است.
معانی اعم و اخص نفس
نفس دارای دو معناست که دایره وسعت و شمول آنها با یکدیگر متفاوت است. «نفس به معنای اعم» تمام نیروهای درونی انسان اعم از عقل، قلب، شهوت، غضب، خیال و… است که مورد بحث ما نیست. اینکه می گویند: «نفس یک حقیقت است که شامل قوای متعددی می شود»، مربوط به معنای اعم نفس است.[۱]
اما «نفس به معنای اخص» مجموعه شهوت و غضب است که دو نیروی سرآمد آن به حساب می آیند. در این بحث هم هرگاه که می گوییم: «نفس»، منظورمان نفس به معنای اخص است. ما با حیوانات در این مورد مشترک هستیم و باید در این وجه اشتراک با آنها تفاوت رفتاری داشته باشیم و شهوت و غضب را مؤدبانه، یعنی در چارچوب دستورات الهی به کار بگیریم.
برای اینکه به ادب نفس بپردازم، لازم می دانم مطالبی را در باره نفس و ویژگی های آن توضیح دهم تا مطلب کاملاً مشخص شود ودر این باب، به مشکلی برنخوریم.
بررسی ویژگی های نفس و راه تأدیب آن
طبع و جبلّت نفس
در روایات از تعبیری با عنوان «جبلّت نفس» یاد شده و می فرمایند که جبلّت و طبع خواسته های نفسانی پایان و انتها ندارد؛ یعنی انسان هر قدر در میدان خواسته های شهوانی جلوتر برود، نه تنها چیزی به او افزوده و به اصطلاح عامیانه سیر نمی شود، بلکه میلش بیشتر می شود. به قول ما طلبه ها، خواسته های شهوانی انسان، حدّ یقف ندارند و هیچ وقت تمام نمی شوند. این خصوصیت در جبلّت و نفس وجود دارد و تغییرکردنی نیست؛ لذا نفس آن قدر در وادی شهوت پیش می رود تا درنهایت، خود را به نابودی می کشاند و از بین می برد.
غضب هم همین طور است و حدی برای توقف ندارد و وقتی شعله می کشد، می خواهد همه چیز و همه کس حتی خودش را هم نابود کند. این طور نیست که خشم اگر به جایی برسد، خود به خود تمام می شود و آرام می گیرد. طبع نفس و جبلّت آن، این گونه است.
نامحدود بودن طبیعت نفس
علی«ع» در روایتی می فرمایند: «نَّفْسُ مَجْبولَهٌ عَلی سوءِ الاَدَبِ »؛ جبلّت و طبع نفس، بی ادبی است؛ یعنی در نهاد نفس، مرزی قرار داده نشده و مرزی ندارد که بگوییم خواسته های نفس یک روز تمام می شوند. خواسته های شهوت و غضب انسان، تمام شدنی نیستند؛ لذا نفس، طبیعتاً بی ادب و مرزنشناس است. حضرت در ادامه روایت می فرمایند: « الْعَبْدُ مَأْمُورٌ بِمُلَازَمَهِ حُسْنِ الْأَدَبِ»؛ انسان وظیفه دارد با نیروی دیگری، این دو قوه را مؤدب سازد و مهار کند. «عبد» در این روایت، یعنی انسانی که به وسیله عقل، انسانیت و عبودیت را در خود محقق می سازد؛ چون تنها قوه ای که می تواند شهوت و غضب را مها رکند و مؤدب سازد عقل است و او ملاک انسانیت انسان است. عقل است که عبودیت را می فهمد، نه شهوت و غضب؛ پس عقل مأموریت دارد که نفس را مهار کند.
اما با به کار انداختن عقل، نفس مؤدب نمی شود « «وَ النَفْسُ تَجْرِی بِطَبْعِهَا فِی مَیْدَانِ الْمُخَالَفَهِ »؛ نفس وارد میدان مخالفت می شود و مدام می خواهد که به طور گسترده و بی نهایت، خارج از مرزهای عقلی و الهی پیشروی کند. « وَ الْعَبْدُ یَجْهَدُ بِرَدِّها عَنْ سوءِ الْمُطالَبَهِ»؛ ولی کوشش بنده این است که نفس را از خواسته های نامطلوبش برگرداند و جلوی خروج آن را از مسیر الهی را بگیرد. « فَمَتَی أَطْلَقَ عِنَانَهَا فَهُوَ شَرِیکٌ فِی فَسَادِهَا »؛ پس هرگاه که عبد عقل خود را به کار نگیرد و مهار نفس را رها کند، در جنایت نفسش شریک خواهد بود. « وَ مَنْ أَعَانَ نَفْسَهُ فِی هَوَی نَفْسِهِ فَقَدْ أَشْرَکَ نَفْسَهُ فِی قَتْلِ نَفْسِهِ» »؛[۲] و کسی که در خواسته های بی بند و بار نفس به او کمک می کند، در هلاکت نفس خویش شرکت کرده است.
پس با به کار انداختن عقل، کار تمام نمی شود و تازه اول بگیر و ببند است؛ چون نفس هیچ گاه کوتاه نمی آید و عبد هم نباید بگذارد که او از محدوده های الهی تجاوز کند. اگر هم نفس محدود نشود، آن قدر پیش می رود تا خود را به هلاکت رساند و اگر عبد جلویش را نگیرد و مهارش نکند، در این خودکشی نفسانی شریک او خواهد بود.
مراد از هوای نفسی که در آیات و روایات آمده و مذمت شده، تمام خواسته های نفس نیست؛ بلکه مراد از هوای نفس مذموم، خواسته های بی بند و بار درونی غیرمؤدبانه است که در قالب آداب الهی نمی گنجند؛ وگرنه مطلق خواسته های شهوانی و غضبی مذموم نیست. یعنی از آنجا که این قوا وجود دارند، اصل وجودشان خیرمحض است و اصلاً چیز نامطلوبی به حساب نمی آیند. بحث در این است که مرز نداشتن آنها وقتی مصیبت بار شود و از حدود الهی تجاوز کند، مذموم و ناپسند است، والا شهوت و غضب مشروع، نه مذموم است و نه خلاف ادب.
نفس به واسطه عقل منضبط می شود
در نهاد نفس انضباطی وجود ندارد و عقل باید آن را منضبط کند، لذا محدود کردن شهوات و هواهای نفسانیه یک امر اختیاری است و نمی توان گفت چون جبلّت شهوت، بی بند و باری است، پس ما هم بی بند و بار می شویم. این حرف درستی نیست؛ چون درست است که جبلّت نفس بی بندوباری است، اما می توان آن را با عقل محدود کرد و منضبط ساخت. انسان باید ضابطه و الزام را با عقل به نفس خویش تحمیل کند، وگرنه یک حیوان چهار پا خواهد شد که هیچ مرزی سرش نمی شود.
موت اختیاری
گاهی در کلمات اهل معرفت تعابیری چون «موت نفس» دیده می شود که معنای آن این نیست که انسان خودکشی کند یا شهوت و غضبش را از بین ببرد، بلکه مراد از موت نفس، ادب کردن نفس و به بند کشیدن آن است. از آنجا که «حیات نفس» در هوای نفس است و اگر هوای نفس از بین برود، حیات نفس نیز از بین خواهد رفت، اهل معرفت این تعبیر را استفاده کرده اند که انسان باید نفسش را بکشد؛ یعنی آن را از هواها و خواسته های نامشروع خویش بازدارد. وقتی هوای نفس ادب شود، دیگر به آن هوا نمی گویند، بلکه تبدیل به خواسته مشروع و معقول می شود که کاملاً موافق ادب است.
منظور از موت اختیاری هم که اهل معرفت به نفس نسبت می دهند این است که انسان با اختیار خود نفس را کنترل کند تا از محدوده شرع خارج نشود و بی ادبی نکند. البته هم افراط بی ادبی است و هم تفریط. نه غلو پسندیده است و نه جفا. بلکه انسان باید در مسیر اعتدال حرکت کند و همواره نفس را در چهارچوب شرع حرکت دهد، نه اینکه آن را بکُشد و کلاً متوقف سازد.
علی«ع» در روایتی فرمود: « تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا »؛ زمام امر، یعنی ولایت و سلطه نفس هایتان را به دست بگیرید. «وَاعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَهِ عَادَاتِهَا»؛[۳] و آنها را از عادات زشت به مسیر اعتدال بازگردانید. نفس موجودی آزمند و حریص است و حد و مرز سرش نمی شود، پس برای تأدیب آن سعی کنید که آن را از عادت به سرکشی و بی بند و باری به مرز اعتدال و میانه روی برگردانید.
جمع بندی معنای تأدیب نفس
جمع بندی اینکه نفس نسبت به برخی از امور تمایل دارد و از برخی امور نیز فرار می کند؛ مانند چهارپایی که گاهی حمله می کند و گاهی عقب می رود و پا به فرار می گذارد. آنجا که میلش مطابق دستور شرع نیست و می خواهد زیاده طلبی کند، باید جلویش را گرفت و آنجایی که میل ندارد و می خواهد فرار کند باید مهارش را کشید و او را آرام کرد. باید متناسب با حالت اقبال و ادبار نفس، آن را به حدود الهی محدود کرد تا ادب شود. در این صورت است که نفسِ چموش و سرکش، مؤدب به آداب الهی می شود و در قالب عقل و شرع ضابطه پیدا می کند؛ پس می توان تأدیب الهی نفس را این طور معنا کرد: «محدود کردن نفس از تمایلات و فرارها بر طبق دستورات شرع».
رابطه تنگ
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 