پاورپوینت کامل غروبی جانگداز و طلوعی امیدبخش ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل غروبی جانگداز و طلوعی امیدبخش ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غروبی جانگداز و طلوعی امیدبخش ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل غروبی جانگداز و طلوعی امیدبخش ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
هر چند امام خمینی در ۱۴ خرداد سال ۱۳۶۸ از بین ما رفت، با بسط شخصیت خود در انسانی که فضای تاریخی ایشان را می شناخت، عملاً به حکم «اَلْعُلَمَاءُ بَاقُون» به نحوی دیگر در تاریخ ما باقی ماند، در آن حد که دوست و دشمن اقرار دارند رهبری آیت الله خامنه ای ادامه حضور تاریخی حضرت امام است و بر همگان روشن شد برای باقی ماندن بر عهد امام راه دیگری جز پیروی از رهبری ایشان وجود ندارد. در این زمینه لازم است که از چند نکته غفلت نشود.
رهبر انقلاب به خوبی نشان دادند فهم ایشان از اندیشه و راه امام بسیار متعالی تر از فهم دیگران است. ایشان در همان روزهای اول رحلت حضرت امام فرمودند: «خمینی حقیقت همیشه زنده تاریخ ماست و نه یک رهبر سیاسی معمولی» و پس از رحلت امام در اولین پیام خود در ۱۸ خرداد سال ۱۳۶۸ یعنی در اولین روزهای رحلت حضرت امام فرمودند:
«امام خمینی شخصیتی آن چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ به جز انبیا و اولیا و معصومین«ع» به دشواری می توان کسی را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد. آن بزرگوار قوت ایمان را با عمل صالح و اراده پولادین را با همت بلند و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت و صراحت لهجه را با صداقت و متانت و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت و ابهت و صلابت رهبری را با رقت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه آنها در طی قرن ها به ندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه شخصیتی دست نایافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیرگونه است.»
و در تاریخ ۲۱/ ۱۱/ ۹۰ یعنی بعد از سال های متمادی که از رحلت امام می گذرد، می فرمایند:
«امام عزیز ما، آن مرد عظیمی که بلاشک خداوند لمعه ای و لمحه ای از انوار طیبه نبوت را در وجود او قرار داده بود».
لذا خداوند ادامه انقلاب اسلامی را از طریق کسی اراده فرموده است که حقیقتاً امام را درک کرده و به همین جهت تعبیراتی را در مورد امام به کار می برد که حکایت از عمق بینش ایشان نسبت به امام دارد. کسی این سخنان را می گوید که اولاً در هوش و فراست زبانزد خاص و عام است. ثانیاً نشان داده است که الفاظ را در جای مناسب خود به کار می برد.
حال چنین فردی است که می گوید: «خداوند از همان نوری که به انبیای خود داد، به حضرت امام داده است.» این سخن را یک آدم عامی نمی گوید که نفهمد نور انبیا یعنی چه. هیچ یک از اهل فکر در این سطح چنین تعبیراتی را برای حضرت امام به کار نبرده اند، لذا باید بپذیریم مقام معظم رهبری فضایلی را در شخصیت امام دیده اند که کمتر کسی در این حد دیده است. همان فضایلی که شهدا و سرداران، اندکی از آنها را دیدند و خود را در شخصیت امام ذوب کردند.
روایات نیز ما را متوجه وجود افرادی در اسلام می کنند که به نور نبوت منورند. هنر ما این است که بتوانیم آنها را درک کنیم. از پیامبر خدا داریم که انسان اگر با قرآن و فرهنگ قرآن مأنوس شد به جایی می رسد که: «فَکَأَنَّمَا أُدرِجَتِ النُّبُوَّه بَینَ جَنبَیهِ وَ لَکِنَّهُ لَا یُوحَی إِلَیه »[۱] گوئی نبوت در بین دو پهلوی او درج شده، ولی به او وحی نمی شود.
راز ریزش های انقلاب، اعم از ریزش بعضی از مبارزان قبل از انقلاب و ریزش بعضی از روحانیون را باید در تفاوت نگاه آنها با نگاه مقام معظم رهبری نسبت به امام جستجو کرد. بعضی از مراجع تصور کردند شخصیت حضرت امام در مجتهد بودن ایشان محدود است، لذا گفتند امام مجتهدند، ما هم مجتهدیم و نفهمیدند که امام یک شخصیت اشراقی است که راز نجات جهان اسلام و جهان بشریت بر قلبش اشراق شده است. در این راستاست که اساتید اخلاق و مراجع تقلید اگر در ذیل شخصیت حضرت امام قرار گیرند، اخلاق و فقه شان معنا پیدا می کند و از تاریخ بیرون نمی افتند.
این بسیار شبیه آن است که رسول خدا«ص» فرمودند: «وَ مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَه جَاهِلِیَّه»[۲] هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. با اینکه ممکن است کسی به نبوت رسول خدا«ص» و به قرآن ایمان داشته باشد، ولی اگر امام زمان خود را نشناسد هویت اسلامی خود را در زمان خود شکل نداده است. حضرت امام به همین معنا در این تاریخ، هویت اسلامی ما به حساب می آیند و در همین راستا و در ذیل شخصیت حضرت امام، امروز مقام معظم رهبری هویت اسلامی ما محسوب می شوند.
این نکته را وقتی درست درک می شود که جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی شناخته شود. آنهایی که جایگاه تاریخی اسلام را که مرحله عبور از جاهلیت آن زمان بود نشناختند، عملاً با غفلت از شخصیت علی«ع»، در جاهلیت آن زمان ماندند و راه را برای حزب اموی هموار کردند. هنر شیعه این بود که در ذیل شخصیت علی«ع» به اسلام ناب رجوع کرد.
اکنون نیز قصه از همین قرار است و رجوع به رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در ذیل شخصیت امام، ما را ادامه هندگان تاریخی می سازد که با غدیر شروع شد.
قصه آنان که بعد از رحلت امام متوجه بسط روح نهضت امام در شخصیت رهبری نشدند، شبیه قصه کسانی است که متوجه روح اسلام در شخصیت حضرت علی«ع» نگشتند. آنها نگفتند اسلام را قبول نداریم، ولی متوجه حساسیت چگونگی ادامه اسلام بعد از رسول خدا«ص» نبودند و از این موضوع مهم به سادگی گذشتند و پیام غدیر را که اولاً با پیام «اَلْیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإِسلامَ دیناً» همراه شد، متوجه نشدند و ثانیاً برایشان روشن نشد چرا تنها در حاکمیت شخصیت علی«ع» است که خداوند فرمود: «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِن دینِکُم»[۳] یعنی این روز که علی«ع» به تاریخ معرفی شد، روزی است که کافران از اینکه دین شما عقیم و بی آینده بماند، ناامید شدند. راستی امروز فریاد سازش ناپذیری با جریان کفر و استکبار از کدام حنجره بیرون می آید تا نقشه های بی رنگ کردن فضای ضداستکباری انقلاب را خنثی کند؟
اگر انقلاب اسلامی تاریخ عبور از فرهنگ استکباری است و نه سازش با آن، و اگر امام عزیز چنین فرهنگی را به بشریت این دوران عرضه داشت و اصول انقلاب اسلامی را حمایت از محرومین و مستضعفین و مبارزه با ثروت اندوزان و مرفهین بی درد معرفی کرد، چه کسی جانشین حقیقی این فرهنگ است و چه کسانی مدعی میراث خواری فرهنگ حضرت امام هستند؟
اگر هویت انقلاب اسلامی عبور از باتلاق های گندیده آرمان های کوتاه سطحی نگری، به کمک نور توحید الهی است، آیا آنهایی که می خواهند آینده انقلاب را به نوعی اشرافی گری گره بزنند، می توانند وارث کسی باشند که در مقابله با نظام استکباری اعلام کرد «اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمی گردد. اشتباه نکنید، اگر خمینی هم با شما سازش کند، ملت اسلام با شما سازش نمی کند»؟[۴]
آیا ادامه چنین رویکردی جز در سیره و سخن رهبری یافت می شود که با تمام وجود مواظب است بین انقلاب اسلامی و خط فریبکارانه نظام استکباری سازشی صورت نگیرد؟ حاصل این سازش و آشتی جز نفی هویت انقلاب اسلامی چیز دیگری نخواهد بود. شیوه حضرت روح اللّه را که برای حفظ اسلام ناب محمدی آمادگی ورود به هر خطری را در خود داشت، باید در آخرین پیام ایشان دنبال کرد که فرمود:
«ما هنوز در قدم های اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم. مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست می خوریم و نابود می شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه های دار می روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب اللّه در جهان به اسارت گرفته می شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند، ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.»[۵]
امام در این پیام راهی را به ما نشان داد که برای ورود به آینده بزرگی که در فراروی تشیع قرار دارد، باید آمادگی از دست دادن همه چیزمان را در مقابل نظام استکباری داشته باشیم. آیا این نحوه سلوک را جز در روش مدیریت رهبری در جای دیگری می توان دید؟
حرکتی پیشتازانه
وقتی روشن شد که ما هویت دینی خود را تنها در ذیل تاریخی می توانیم به منصه ظهور برسانیم که امام راه آن را گشوده است، باید بدانیم برای گشودن افق هایی که انقلاب اسلامی باید در تاریخ بگشاید، لازم است حرکت پیشتازانه داشته باشیم، آن هم در شرایطی که نه ابزارهای دستیابی به آن افق ها را داریم و نه حتی تصویری روشن و عینی از آنچه بناست رخ بدهد، می شناسیم، مگر به اجمال. ولی اگر نسبت خود را با شخصیت اشراقی امام، درست تعریف کنیم و اگر تعبیرات مان نسبت به امام از جنس تعبیراتی باشد که مقام معظم رهبری یافته اند، همانند ایشان در سخت ترین شرایط و حتی در کوران جنگ نرم و شبیخون فرهنگی هم بهترین تصمیمات را می گیریم، بی آنکه مرعوب برنامه های دشمنی شویم که فقط چهار صد سال تجربه تمدنی دارد و با همه ساز و کارهایش به جنگ انقلاب اسلامی آمده است.
در جنگ بین ماده و معنا، قطعاً ماده محکوم به شکست است، به شرط آنکه وفادار به اشراقی باشیم که از آسمان آمده تا زمین را آسمانی کند. همان طور که دست انسان به عنوان یک پدیده مادی در مقابل اراده او به عنوان یک پدیده معنوی نمی تواند مقاومتی از خود نشان دهد و اگر انسان اراده کند دست خود را بالا بیاورد، دست هیچ قدرتی از خود ندارد، مسلماً جنگ بین ماده و معنا به پیروزی معنا ختم می شود.
چنین جبهه ای از طریق حضرت امام در تاریخ جدید گشوده شد و توانست در دفاع هشت ساله با نمایش ایمان و ایثار، پیروز میدان باشد. اگر با همان رجوع ملکوتی به اشراق امام، کار را ادامه دهیم، در جبهه خطرناک جنگ نرم و در زمینه های فرهنگی و اقتصادی نیز پیروز میدان خواهیم بود، بی آنکه در این جبهه که دوست از دشمن به راحتی شناخته نمی شود، توسط کسانی که اصرار دارند که آمریکا را نمی توان نادیده گرفت، به خود شلیک کنیم و به اسم واقع گرایی از آرمان گرایی منطقی خود دست برداریم و خود را محکوم به سبکی از زندگی کنیم که غرب الگوی آن است.
یک نگاه به حضرت امام این است که ایشان انسان خوب و وارسته ای بود، ولی او فکر دارد، ما هم فکر داریم و حالا که ایشان رحلت کرده و زمانه عوض شده، وقت آن است که ما روی فکر خود تأکید کنیم تا با نظر به واقعیت آمریکا، کشور را نجات دهیم. اینها به زبان بی زبانی می خواهند بگویند رهبری اشتباه می کنند و باید کمک شان کرد تا از اصرارشان بر نگاه حضرت امام عدول کنند و واقعیت ها را ببینند. این هم نگاه برخی است که اتفاقاً خود را دوست امام و رهبری هم می دانند و مثل آن آقا که می گفت: «اَنَا زَمیلُ مُحَمَّد»[۶] من دوست محمدم، ولی کار خود را می کرد، معتقدند که ما به رهبری احترام می گذاریم، ولی کار خودمان را می کنیم. اینها معتقدند باید از اهدافی که امام برای انقلاب تعریف کرد عدول کرد.
رهبری در این زمینه در تاریخ ۳/۵/۹۱ بحث آرمان گرایی و واقع گرایی را برای کارگزاران نظام اسلامی مطرح و روشن کردند که اگر در مقابل آمریکا کوتاه بیاییم، نه واقع گرایی است و نه آرمان گرایی.
عده ای می پرسند چرا مقام معظم رهبری پا جای پای امام می گذارند؟ ایشان معتقدند امام یک مرد اشراقی است که حقیقت این دوران را آورده است و لذا به کرات در انجام بعضی از کارها می فرمایند چون امام عزیز آن را انجام دادند من هم انجام می دهم. یعنی امام را ملاک قرار می دهند. آقای هاشمی می گوید: «من دوست رهبری هستم و هر هفته خدمت شان می رسم و با هم گفتگو داریم.»، ولی خود رهبری در نماز جمعه ۲۹ خرداد سال ۸۸ فرمودند: «من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم که طبیعی هم هست.»
بنابراین صرف دوست بودن با رهبری نشانه نگرش یکسان به مسائل نیست. این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن ساده گذشت، زیرا در حال حاضر عده ای معتقدند نگاه مقام معظم رهبری در بعضی از موارد واقع بینانه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 