پاورپوینت کامل ما را به میزبانی صیاد، الفتی است… ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ما را به میزبانی صیاد، الفتی است… ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما را به میزبانی صیاد، الفتی است… ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ما را به میزبانی صیاد، الفتی است… ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۲
اگر این فکر مثل جرقه ای به ذهنش نزده بود، شاید هیچگاه آن راز فاش نمی شد و قطعا من هم امروز آن را برای شما حکایت خدایا، زیر این آسمان کبود، و این گنبد دوار، آیا کسی مثل من
نمی کردم.
… از سادات بزرگوار نجف بود. دلی به وطن خویش داشت.
در جوار حرم علی ابن ابیطالب (ع) کدام دل است که آرام و قرار نگیرد! آن هم دل بی قرار کسی همچو او که سال ها کبوتر آن حرم
بود.
عصرها می آمد در صحن امیرمؤمنان می نشست و برای مردم استخاره می گرفت. سر که از قرآن بر می داشت، نیت طرف را هم
می گفت. عجیب بود در استخاره، و همین امر او را شهره خاص و عام کرده بود.
اما فهمید که بعضی ها کمر به قتل او بسته اند، مهاجرت کرد به ایران.
آمد به شهر قم و چند سالی هم در آنجا زندگی کرد. آدم با حقیقت و اهل معنایی بود.
دو سال پیش جمعه اول ماه مبارک رمضان به دوستی گفت می خواهم بیایم تهران… او گفت آقا صبر کنید من می آیم به قم!
نگاه معناداری به او کرد و گفت ممکن است دیگر مرا نبینی!
همین هم شد. سه روز بعد سکته کرد و چیزی نگذشت که:
رفت به دار فنا، حجه الاسلام ما!
به همان دوست سپرد اگر مقدور بود در حرم حضرت معصومه (س) دفنم کنید. اگر نشد، دیگر هیچ جای دنیا برایم تفاوتی نمی کند.
آنچه می خواست، شد. امروز او در جوار بزرگانی دیگر در حرم حضرت معصومه آرمیده است…
سید عبدالکریم کشمیری!
مریدان چیزی گفته بودند، نمی دانم!
دور و برش را گرفته بودند، نمی دانم!
همین قدر می دانم که در آن غروب گرم نجف، در میان صحن حیاط مرقد امام عدالت، علی ابن ابیطالب یک لحظه از ذهنش
گذشت که خدایا زیر این آسمان کبود، آیا کسی مثل من استخاره می گیرد؟!
خیال است دیگر! چه می شود؟
در همان لحظه یک زن عرب پاپتی در مقابلش مکثی کرد و با لحنی عتاب آلود گفت: سید! جمع کن این بساط استخاره را! نگاه
تندی به او کرد و گفت برو… او هم رفت.
او رفت و این ماند در تحیر، که خدایا چطور این زن در همان آنی که من این تصور را کردم ظاهر شد و فکر مرا چنین مشوش کرد؟
از جا برخاست و از این سو به آن سو آن زن عرب بدوی را جستجو کرد. دید عجب! همکار خود اوست. جلوی یکی از حجره های
داخل صحن نشسته و استخاره می گیرد. زن های دیگر هم دور و برش می لولند.
پیش رفت و ایستاد و مدتی محو تماشای کار او شد. دید هر که می آید و استخاره می خواهد، چهار آنه از او می گیرد. (آنه پول خرد
عراقی است) آنگاه یک قبضه از تسبیح را می گیرد و چیزی به طرف می گوید.
با خود گفت من هم امتحانی کنم. ببینم در آن لحظه، احساس یا ذهن مرا خوانده است یا نه! گفتم یک استخاره هم برای من بگیر.
گفت چهار آنه بریز. دست در جیب کردم، چهار آنه به او دادم و در انتظار پاسخ ایستادم.
دانه های تسبیح را که شمرد، با تعجب سر برآورد و با لهجه غلیظ عراقی گفت: سیدنا، تمتحننی؟ می خواهی مرا امتحان کنی؟! تنم
لرزید. خدایا این با یک تسبیح گلی از کجا فهمید؟
گفتم در این ماجرا سری است و من باید آن را بفهمم.
گوشه ای از صحن ایستادم تا کارش تمام شد. بلند شد و از در صحن زد بیرون، من هم دنبالش رفتم. پیچید توی کوچه پس
کوچه های شهر، من هم رفتم. یکدفعه ایستاد، نگاهی به پشت سر انداخت و مرا دید. مکث کردم تا جلو آمد. گفت سید! چرا دنبال
من می آیی؟ گفتم باید رمز کار خود را به من بگویی. گفت نمی گویم. اصرار کردم، حاضر نشد، ق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 