پاورپوینت کامل دو نگاه ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دو نگاه ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دو نگاه ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دو نگاه ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۱
زینب در حالی که سبدی چوبی در دست داشت، پیش برادرش حسین آمد . ظرف را مقابل برادرش گذاشت و خودش رو به روی
برادر نشست . حسین سربلند کرد و نگاهی به زینب انداخت . نگاهش پر از تشکر و مهربانی بود . زینب به چشمان حسین چشم
دوخت . چشمان حسین او را یاد حسن می انداخت . دلش تنگ شد . به یاد حسن افتاد . نفس بلندی کشید . بعد از شهادت حسن،
انگار حسین از همیشه تنهاتر بود . این روزها خیلی در فکر بود . زینب دوست داشت به حسین بگوید: «حسین جان، دلم را آتش نزن
. کمی هم بخند . بخند تا به یاد همه روزهای خوب بیفتم;» اما نگفت . لبخندی زد . خواست از غصه های حسین بکاهد، گفت:
حسین جان، سختی های تو بیش تر است یا سختی های حضرت آدم (ع) ؟
حسین آهی کشید، به تیرک چوبی تکیه داد و گفت: خواهر، حضرت آدم بعد از جدایی از حوا تازه به وصال رسید; اما من به
شهادت می رسم .
دل زینب شکست . نفسش به سختی بالا آمد . ظرف خرما را کمی جلو راند و گفت: حسین جان، سختی های تو بیش تر است یا
سختی های ابراهیم خلیل؟
حسین به چشمان خواهرش نگاه کرد . باز هم با دیدن چشمان سیاه او به یاد مادرش فاطمه افتاد . گفت: خواهر، آتش برای ابراهیم
گلستان شد; اما آتش جنگ برای من سوزان می شود .
زینب دلش شکست و چین دیگری به چین های پیشانی اش اضافه شد . گفت: برادر گلم، مصیبت تو بزرگ تر است یا مصیبت حضرت
زکریا؟ حسین نگاهی به آسمان انداخت . آسمان وسیع و آبی بود . دلش باز شد . به زکریا فکر کرد که بدنش را با اره دو نیم کردند .
گفت: خواهر جان، بدن زکریا را دفن کردند; اما بدان مرا زیر سم اسبان می اندازند .
چشمان زینب سیاهی رفت . فکر کرد هوا سنگین شده و نفس کشیدن برایش مشکل است . دیگر طاقت نداشت بشنود; اما دوست
داشت برادرش را آرام کند و دلداری دهد . گفت: حضرت یحیی چه؟ مصیبت های او بیش تر و بزرگ تر بود یا مصیبت های شما؟
حسین سرش را زیر انداخت . گفت: به یحیی ظلم کردند و سرش را مظلومانه بریدند; اما خانواده اش را اسیر نکردند; ولی وقتی
من شهید شوم، خانواده ام را به اسیری می برند .
بغض در گلوی زینب شکست; اما دوست نداشت جلوی برادرش اشک بریزد . غصه های برادرش به اندازه کافی زیاد بود . پرسید:
مصیبت ایوب چه؟
حسین آه بلندی کشید . به یاد زخم های ایوب افتاد . زخم هایی که در مدتی کوتاه خوب شدند . گفت: خواهر جان، زخم های ایوب
خوب شدند; اما زخم های من تمام شدنی نیستند .
زینب هر کار کرد نت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 