پاورپوینت کامل مصاحبه سرنوشت ساز ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصاحبه سرنوشت ساز ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه سرنوشت ساز ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه سرنوشت ساز ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

ساعت ۲ بعد از ظهر بود که خسته و کوفته به خانه رسیدم، همان دم در نامه ای را دیدم که یک مرتبه دلم فرور ریخت، نامه از
دانشکده . . . دانشگاه . . . بود که در امتحان دکتری آن شرکت کرده بودم . شک نداشتم که ابلاغ مردودی ام است; چرا که در آن
زمان معمولا برای مردودی ها نامه می فرستادند . با عجله و با ترس و لرز نامه را گشودم، اما در کمال ناباوری مشاهده کردم
محتوای آن اعلام قبول مرحله کتبی و دعوت برای مصاحبه است .

در آغاز خیلی خوشحال شدم به گونه ای که نمی دانستم از خوشحالی چکار کنم; اما کمی که گذشت خوشحالی ام رنگ و روی خود
را از دست داد; کم کم تبدیل به ناراحتی شد و حتی ناراحتی ام از خوشحالی افزون تر گشت، به طوری که با خود گفتم: کاش این
نامه اعلام مردودی ام بود . علت این ناراحتی بدآوردن پیوسته من در مصاحبه ها بود; زیرا هم کمی خجالتی بودم و هم به طور
ناخودآگاه در جلسه مصاحبه هول می شدم و گاهی چرت و پرت هایی می بافتم که خودم هم بعدا خنده ام می گرفت . یادم می آید،
وقتی برای اولین بار پس از فراغت از کارشناسی ارشد در جلسه مصاحبه مؤسسه ای شرکت کرده بودم، پرسیدند: حضرت جبرئیل
(س) چه کسی بود؟ با آن که قبلا اطلاعات زیادی درباره او داشتم، فقط توانستم بگویم یکی از بزرگان بود . در جلسه ای دیگر،
وقتی از چگونگی تیمم از من پرسیدند، آن را با طهارت گرفتن (استنجا) اشتباه گرفتم . ضمن آن که از چنین سؤالی تعجب کرده
بودم، مشغول توضیح دادن بودم که از پوزخندهای مصاحبه گران فهمیدم دسته گل به آب داده ام . در مصاحبه ای دیگر، پس از پایان
یافتن چنان هول شده بودم که هنگام خروج به جای در ورودی در کمد اتاق مصاحبه گران را باز کردم و در حالی که از دیدن
محتویات اسرارآمیز آن مانند پتو و بالش و فلاسک و ظروف ناهارخوری تعجب می کردم، با خود گفتم حال چطور از این ها به
خارج از اتاق راه پیدا کنم . تنها شلیک خنده پشت سرم مرا متوجه اشتباه بزرگم کرد . آری، به همین علت در جاهایی که شرط
ورود به آن مصاحبه بود، نتوانسته بودم، قبول شوم .

داشتم با خودم کلنجار می رفتم که چطور از این سد عظیم عبور کنم و شوهری که پیدا شده از دست ندهم; چون در آن زمان
می گفتند، فوق لیسانس مانند دختر شوهر داده نشده است که هر کس به پدر و مادر دختر می رسد، می گوید دخترت را شوهر
ندادی . واقعا سخن درستی بود، چون در این چند سالی که فوق لیسانسم را گرفته بودم، شاید بیش از هزار بار با این پرسش مواجه
شدم که دکتری شرکت نکردی و یا دکتری قبول نشدی؟

یک هفته تا زمان مصاحبه وقت بود و این یک هفته به اندازه یک قرن بر من گذشت . نمی دانستم آیا مصاحبه علمی است و یا فقط
صرف شناسایی; و اگر علمی است چه چیزهایی باید بخوانم . مشکل مهم تر من آن بود که من دوره کارشناسی ارشد را در این
دانشگاه و دانشکده نگذرانده بودم و با استادان آن هیچ آشنایی نداشتم . در آن زمان چنان شایع بود که هر دانشگاهی مایل است
دانشجویان کارشناسی ارشد خودش را برای دکتری بپذیرد و می گفتند: مصاحبه در حقیقت نوعی غربال است تا دانشجویان
دانشگاه های دیگر که در کتبی موفق شده اند، از دور خارج شوند . در اواسط هفته، ناگهان فکری به ذهنم خطور کرد و آن این که
مقالات و نوشته های چاپ شده و چاپ نشده ای را که در این چند سال فراغت از تحصیل نوشته ام، با خود به جلسه مصاحبه ببرم;
چرا که شنیده بودم، بعضی از استادان از دانشجویان پژوهشگر خوششان می آید . در ضمن ممکن بود همین نوشته ها مباحث
جلسه مصاحبه را به سمت خود سوق دهد و آن ها را از پرسیدن سؤالات علمی منصرف کند . با همین فکر شروع به جمع آوری آن ها
کردم . به تدریج دریافتم آثارم در کیف مدرسه ام جا نمی گیرد . به ناچار یک کیف مسافرتی تهیه کردم .

ساعت ۹ صبح روز دوشنبه نوبت مصاحبه بود و ساعت ۵/۸ صبح من هن هن کنان خود را از پله های چهار طبقه ساختمان بالا
کشیدم . از صبح زود که از شهرستان به تهران رسیده بودم، برای حمل این کیف پر از نوشته زحمت زیادی متحمل شده بودم و با
خود فکر می کردم حمل این چند ساعته آن ها خیلی بیش تر از نوشتن چند مساله زحمت می برد .

ساعت ۹ صبح بود که استادان وارد جلسه شدند . ما که منتظر اذن دخول بردیم . وقتی شنیدیم تازه بنا است جلسه دفاعیه یکی از
پایان نامه های کارشناسی ارشد برگزار شود، یکه خوردیم . اما به هر حال از فرصت استفاده کردیم و در همان پشت در شروع به
شناسایی حریفان نمودیم . نتیجه این شناسایی گامی دیگر بود که مرا به ناامیدی مطلق نزدیک تر ساخت; چرا که متوجه شدم ما
شش نفریم و ظرفیت ۵ نفر است و تنها من کارشناسی ارشد این دانشکده را ندارم . ضمن آن که آن ها افرادی نسبتا قوی اند و حتی
بعضی از آن ها در امتیازات جنبی مثل سهمیه رزمندگی نسبت به من اولویت دارند; اما نکته ای که کمی مرا خوشحال ساخت این
بود که هیچ یک از آن ها اهل تحقیق و نوشتن نبودند .

بالاخره جلسه دفاعیه تمام شد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.