پاورپوینت کامل در گفت و گویی با دکتر حسن عباسی، رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران ; مدگرایی در واقع نوعی نوگرایی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در گفت و گویی با دکتر حسن عباسی، رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران ; مدگرایی در واقع نوعی نوگرایی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در گفت و گویی با دکتر حسن عباسی، رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران ; مدگرایی در واقع نوعی نوگرایی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در گفت و گویی با دکتر حسن عباسی، رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران ; مدگرایی در واقع نوعی نوگرایی است ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۴
حتما این روزها به افرادی بر خورده اید که یا موهایشان را از پشت بسته اند یا ریش و سبیل شان را به شکل خاصی آرایش کرده اند و
یا دخترها و پسرهایی که انواع و اقسام مد را در ترکیب ظاهر خودشان به کار برده اند . تا اسم مد می آید همه ذهن ها سراغ مد
لباس و چهره می رود، باید دانست مد همیشه و همه جا بد نیست . چرا ما فقط مد را به معنای قرضی و وارداتی ببینیم . راستی اگر
مد را در هر زمینه ای با خلاقیت خود پدید آوریم یا به قولی نوگرایی و ابتکار داشته باشیم، درک شیرینی حاصل از این تولید برای
ما چقدر لذت دارد . به هر حال، در این حال و هوا قرار شد صحبتی با دکتر عباسی، رئیس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز ایران
که در این زمینه مطالعاتی داشته و مباحثی را در دانشگاه ها ارائه داده، داشته باشیم . لطف استاد نخستین بار شامل حال ما شد و
ایشان اولین کسی بود که برای مصاحبه به چهار دیواری کوچک پرسمان آمد و این مصاحبه روی میز کار بچه های پرسمان انجام
شد . امیدواریم توانسته باشیم حق مطلب را ادا کنیم .
بهتر است برای شروع بحث تعریفی از مد و این که مد چگونه به وجود می آید، ارائه دهید؟ آیا مد به یکباره به وجود می آید یا
تدریجی؟
در خصوص مسائل مد گرایی و گزاره هایی از این دست باید این را در نظر داشت که مد بازتاب و انعکاس لایه های زیرین فرهنگی
جامعه است; یعنی وقتی فرهنگ جامعه از یک عمق و غنایی برخوردار باشد و از یک دستمایه های فلسفی بهره برد، بازتاب و
انعکاس این دستمایه های فرهنگی در رو بنای جامعه به صورت ظاهر تجلی پیدامی کند . این تجلی در هر عصر و هر مقطع و هر
دوره که عموما این دوره ها امروزه مقاطع ده ساله را در بر می گیرد، تحقق می یابد . این رویکردها، نسبت به زیر ساخت های فکری و
فلسفی جامعه که بازتابشان را به صورت مد می بینیم، جدیدند; ولی عمری به درازای زیر ساخت های فکری مردم دارند . پس در
واقع هیچ گاه مد و پدیده های نو در ظاهر رفتار و گفتار و کردار افراد دفعتا بوجود نمی آیند، حتما از ریشه خاصی نشات می گیرند
که آن ریشه در مبانی فلسفی جامعه وجود دارد و به عمق ها و لایه های زیرین جامعه بر می گردد . پس اگر بخواهیم انعکاس لایه های
زیر ین فرهنگی جامعه را علنی و شفاف و عریان ببینیم، در قالب مد خودش را نشان می دهد . البته مد گاه جعلی است و گاه اصیل
و ریشه دار است; یعنی از لایه های زیرین جامعه و نشات گرفته است . اگر مد تقلیدی آگاهانه یا جاهلانه از گزاره های مربوط به
مبانی فکری یک جامعه دیگر باشد، جعلی است و نوعی حرکت تقلیدی شمرده می شود .
مد را در چه حوزه ها و سطوح فرهنگی می توان مشاهده کرد؟
برای این که بهتر این شقوق مشخص بشود، باید بر گردیم به سطوح فرهنگی و جوانبی که در حوزه سطوح فرهنگی مختلف
می توان این مدها را دید . ما در فرهنگ خواص یا در فرهنگ نخبگان و نخبگان فرهنگی مساله مد را می بینیم; در حوزه فرهنگ
عوام، عوام الناس فرهنگی، هم مد را به یک شکل دیگری می بینیم; در حوزه فرهنگ عمومی هم که حاصل جمع فرهنگ خواص و
عوام محسوب می شود، باز مد را به صورت دیگری می بینیم . در فرهنگ خواص مساله مدگرایی عمدتا بر می گردد به پز
روشنفکری; چون حوزه فرهنگ خواص و نخبگان فرهنگی هر جامعه که قرار است فرهنگ ساز باشند، عموما سعی می کنند در
حوزه عقلانیت نوعی مد فرهنگی را ارائه کنند . امروز به طور عمومی مساله ای را که خیلی برجسته می بینیم پدیده تلقی های
پست مدرن است; برای نمونه امروز ارزیابی های پست مدرن در حوزه هنر و حوزه اندیشه و تلقی های پست مدرن از نظر دکوراسیون
زندگی شخصی و آداب و سلوک اجتماعی در یک فرد، این یک مد روشنفکری است; مدی است که در پز روشنفکری خودش را
نشان می دهد، ولی به هر جهت مد است و طبیعتا چون مساله پست مدرنیست مساله ما نیست و از بیرون از جامعه نشات گرفته
در فرهنگ خواص مد گرایی نخبگان فرهنگی ما این را بر می تابد . در حوزه مطالعات زنان هم تلقی های فمنیستی داشتن مد است
. بدون این که بسیاری از کسانی که در حوزه مدهای فمنیستی رفتار فمنیستی را بر می تابند بخواهند زیر ساخت های اساسی و
فلسفی فمنیزم را ارزیابی کنند . شما وقتی نگاه می کنید می بینید این ها هم در واقع چون موجی است در دنیا، مساله فمنیزم به
ویژه فمنیزم چپ و حتی فمنیزم رادیکال این را بر می تابند و اساسا در حوزه مساله زنان مسائل مربوط به زنان در رفتار اجتماعی
شان گزاره هایی از فمنیزم که تلقی فلسفی خاصی در تلقی های مدرن و مدرنیته محسوب می شود، به عنوان یک مد در جامعه
جاری و ساری می شود .
در حوزه محیط زیست به همین نسبت، در حوزه جنبش فالونیزم یا نهضت آزادی خواهی مردان در مقابل فمنیزم باز به همین
نسبت اخیرا در حوزه ترنس مدرنیزم، به موازات پست مدرنیزم داشتن تلقی های این چنینی، عمدتا چون که در سراسر جهان غرب
امروز این گزاره ها از نظر فرهنگی برجسته است و برتافته می شود، در جامعه ما هم با کمال تاسف می بینیم که به عنوان یک مد
روشنفکری مد نظر هست و سعی می کنند این ها را جدی بگیرند و بربتابند . در حوزه فرهنگ عوام در مقابل فرهنگ خواص، در
حوزه فرهنگ توده ای در مقابل فرهنگ نخبگان یا حوزه ماسکالچر و فرهنگ انبوه هم مساله مدگرایی را به صورت عینی تر و
برجسته تر در سر و صورت و ظاهر رفتار افراد می بینیم . متغیر فرهنگ خواص عقلانیت است و متغیر فرهنگ عوام هیجانات و
احساسات است . آنچه به هیجانات و احساسات عوام الناس در واقع دامن می زند، گزاره هایی است که از سوی شاخص هایی که مد
را ترویج می دهند مثل هنر پیشگان، خوانندگان موسیقی های جاز و راک و پاپ و حتی ورزشکاران رقم می خورد و دامن زده
می شود . می بینیم در نشریات زرد، در نظام سینمایی که عمدتا طعنه می زند و نشات می گیرد از گزاره های هالیوود، مؤلفه هایی
که از سینمای هالیوود بر می تابد و همچنین موسیقی منتج از این حوزه به صورت جدی بر تافته می شود . صورت ظاهرش را هم
در نوع آرایش و سرو وضع پسران و دختران و در نوع پوشش آن ها می توانیم ببینیم . وقتی به فرهنگ عمومی می رسیم که حاصل
جمع فرهنگ خواص و عوام است، انعکاس این گونه مدگرایی یعنی مدگرایی روشنفکری و شبه روشنفکری و مدگرایی لمپنی با
هم ترکیب می شوند و چهره ای از اجتماعی ارائه می کنند که شما در آن معجونی از حوزه های خواص و عوام را می بینید . در این
عرصه گزاره هایی از شبه روشنفکری و لمپنیزم تلفیق شده است . این واقعیت را امروزه می توانیم به صورت عمومی ببینیم .
همان طور که اشاره کردید مدگرایی ادوار مشخصی دارد، به نظر شما این ادوار به چه چیزی برمی گردد؟
این ادوار به تحولات اجتماعی بر می گردد و به جنبش های اجتماعی . فرض بفرمایید جنبش دانشجویی دهه ۶۰ فرانسه و
جنبش های ضد جنگ ایالات متحده در دهه ۶۰تا۸۰ تمام این ها دست به دست هم می دهند و نگاه اعتراضی افرادی که در این
جنبش ها شرکت می کنند، مدل لباس، مدل شعار، مدل موسیقی و مدل سرو وضع و آرایشی را به ارمغان می آورد که شما
می بینید حاصل جمع این مدها به مرور در جهان انعکاس پیدا می کند . فرض بفرمایید در حوزه روشنفکری و شبه روشنفکری
وقایع پس از جنبش دانشجویی دهه ۱۹۶۰ فرانسه در تمام کشورهایی که از تلقی های چپ و سوسیالیستی می خواستند نشات
بگیرند، به صورت یک پز روشنفکری در مجامع جهان سوم کپی برداری شد بدون این که بدانند مبنای آن اعتراضات چه بوده
است .
همچنین در حوزه روشنفکری، به ویژه تا زمان انقلاب اسلامی، عمدتا در دنیا مرسوم و مد بود که ملت ها از گزاره ها و تلقی های
مارکسیستی و چپ در اعلاترین درجه بهره ببرند و به تعبیر مرحوم جلال آل احمد هر کس به درجه ای از جوانی می رسید و وارد
فضای نظام دانشگاهی می شد سنگ در خانه او تلقی های سوسیالیستی بود و ابتدا پای خود را می گذاشت روی سنگ مارکسیسم
وارد حوزه تلقی های مارکسیسمی می شد و بعد روشنفکر و آنتلکتوال نامیده می شد و از این حوزه اعتراض های اجتماعی اش را آغاز
می کرد . پس موج های اجتماعی که مد روشنفکری را در حوزه فرهنگی نخبگان برمی تابد، بر می گردد به این ادوار تحولاتی که
ایدئولوژی های مدرن در جوامع غرب رقم می زد . در دهه هفتاد و هشتاد میلادی هم تلقی هایی که با دیدگاه هایی در حوزه
پست مدرنیست دیدگاه های ژاک تریدا، فوکو، لیوتار و دیگران رقم خورد، یکباره به صورت موج به سایر جوامع منتقل شد و در
حوزه روشنفکری استنباط و اقتباسی کاملا ناشیانه از آن ها صورت گرفت; اما همین گزاره هارا وقتی وارد فضای فرهنگ عوام
می کنیم، آن جا ادوار را تقریبا ۱۰ سال ۱۰ سال می گویند; یعنی اگر شما در دهه های گذشته عنایت بفرمایید در دهه ۶۰ میلادی
جنبش بیتلیزم در امریکا موضوعیت داشت، در دهه ۷۰ میلادی جنبش هیپی ها و هیپیزم، در دهه ۸۰ میلادی مقوله پانک و و
پانکیزم، در دهه ۹۰ میلادی مقوله رپ و رپیزم . ما قرن بیستم را با این چهار پنج موج اجتماعی در حوزه فرهنگ عوام دیدیم که
طی شد و طبیعتا هر کدام از این حوزه ها نوع پوشش، نوع لباس و نوع آرایش و نوع مدل مو و همچنین به طور عمومی نوع
موسیقی خاص خودشان را برتافتند و به دنیا تحمیل کردند . همه هم طبیعتا از ایالات متحده نشات می گرفت . خوب ببینید
مساله مساله ایالات متحده بود; مثلا تلقی پانکیزم یک جنبش اجتماعی بود که در محله هارلم نیویورک رسم پیدا کرد . اتفاقا رپ
هم باز با یک چنین مشتقاتی از جنوب نیویورک از محلات فقیر نشین نیویورک رسم پیدا کرد . اما موسیقی متفاوت این ها به مرور
در مجامع جهان سومی در بین نوجوانان و جوانان جهان سومی بسط و گسترش یافت . مدل کفش و آرایش و مدل لباس و مدل مو
و حتی نوع گویش آن ها نیز گسترش پیدا کرد . شما اگر به گویش متفاوت جوانان و نوجوانانی که متاثر از رپ، هوی متال، متالیکا،
وسپ یا راس در دهه ۹۰ میلادی در همه دنیا و همچنین کشور خودمان توجه کنید، می بینید یک نوع ادبیات محاوره ای به
خصوصی را ارائه می کند . این ادبیات طبیعتا در حوزه فرهنگ کوچه و بازاری و فرهنگ عامیانه آن مردم تاثیرات دیر پایی خواهد
گذاشت .
آیا همه مدهایی که در جامعه وجود دارد به جنبش های اجتماعی برمی گردد یا مواردی هم هست که به علل دیگر بستگی دارد؟ در
حقیقت سؤال این جا است که این ادوار اجتماعی از چه عواملی تاثیر می پذیرد؟
طبیعتا این مدگرایی و اقتباس از بیرون نه درحوزه روشنفکری اش نتیجه مثبتی داده و نه در حوزه فرهنگ عوام . این که یکباره
یک فیلمی مثل تایتانیک در غرب معروفیت و محبوبیت پیدا می کند بی محابا در همه جهان از جمله جهان سوم و در کشور خود ما
هنر پیشه های فیلم شاخص می شوند و افراد آن فیلم و نوع پوشش و نوع آرایش کاراکترهای فیلم این جا مبنا قرار می گیرد، این
دیگر بستگی به آن موج های اجتماعی ندارد . این در واقع تاثیر خاصی است از یک فیلم که به صورت تک مضراب موضوعیت پیدا
می کند . همین مساله را شما ببرید در آرایش یک ورزشکار . کافی است یک فوتبالیستی مثلا موهایش را ببافد، پس از مقطعی این
تبدیل به مد می شود . پس این ها – در واقع عرض کردم – اقتباس هایی است که هم در حوزه فرهنگ خواص و هم در حوزه فرهنگ
عوام ناشیانه است; اقتباس ناشیانه ای از بیرون مرزها هیچ کدام مبنای مناسب و بومی ندارد; برای نمونه در F.B.I اداره
تحقیقات فدرال امریکا که کنترل جنبش های اجتماعی در امریکا را به عهده دارد، معاونتی وجود دارد به نام سوشال دیپوتی یا
معاونت اجتماعی . طبیعتا امریکایی ها در مکتب سوم امنیتی قرار دارند; به این معنا که در حوزه مکتب سوم امنیتی تلاششان بر
این است که تهدید را تبیین کنند و آن را به فرصت تبدیل کنند . اگر احیانا متاثر از فضایی که در اثر شکست های پیاپی در ویتنام و
در جاهای دیگر به امریکا وارد شد جامعه احساس سرخوردگی کرد و جنبش های ضد جنگ در امریکا موضوعیت یافت . این
تشکل های دانشجویی و جنبش های دانشجویی ضد جنگ، جنبش های دانش آموزی و کار گری و غیره اگر در نوع اعتراضشان به
پوشش خاص، شعار خاص و موسیقی خاص دست یازیدند، این ها را به عنوان یک مدل جهانی عرضه می کنند . این امتیازها را
می گیرند و سریع به موندیال، ژورنال و بوردا تبدیل می کنند . شما کمپانی نایک (Nike) را ببینید . این کمپانی بیش ترین
استفاده را از مد کفش هایی که در واقع پانکی ها از آن بهره می بردند، برد و مدل های متفاوتی در دنیا رقم زد . این ادوار اجتماعی از
تحولات آن جامعه متاثر است و در واقع بر می گردد به زیر ساخت های اساسی آن جامعه، زیر ساخت های فکری آن جامعه و یک نوع
انتقاد به شرایط فکری و فلسفی و موجودی آن جامعه است; برای نمونه اگر بخواهم عرض کنم، ببینید ادعای مدرنیته این بود که
با عقلانیت مقرر است مشکلات بشر را حل کند; از گزاره های اصلی مدرنیته و عقلانیت این بود که همه چیز باید از یک نگرش
سیستماتیک بهره برد، همه چیز کاملا در چهار چوب تلقی های سیستمی بگنجد و باید یک نظم و انضباط پولادین از جنس
دیسیپلین و نه order در رفتار زندگی اجتماعی انسان حاکم گردد .
چرا در مدهای جدید نوعی بی نظمی دیده می شود؟ ریشه و زیرساخت این تفاوت و حقیقت این ساختارشکنی بین مدها و تفکر
مدرنیته در چیست؟
در ارتش مدرن که متاثر از همین عقلانیت بود، افرادی که در این ارتش ها رژه می روند، کاملا سرو وضع و پوششان هیکل و قد و
قواره شان، تجهیزات و تسلیحاتشان یک خط شاخص را دنبال می کند; یعنی یک انضباط پولادین . همین خط را شما در کارخانه
می بینید که کاملا در خط تولید همین عقلانیت و نظم رعایت شده و همین نظم و دیسیپلین را دارد . در موسیقی، موسیقی
کلاسیک غرب، آنچه از بتهوون، موتزارت، شوپن، چایکفسکی و دیگران مانده شما ببینید صدها نفر یکباره در یک ارکستر بزرگ در
حال نواختن هستند و آرشه ویولون آن ها وقتی با هم و هماهنگ حرکت می کند کانه این یکنواختی و همطرازی آرشه ویولون
نوازندگان در واقع سرنیزه همان سربازان ارتش کلاسیک و ارتش مدرن است که دارند رژه می روند . این انضباط در ظاهر
هنرمندهای این ادوار هم هویدا است . کاملا کت و شلوارها مرتب، پاپیون ها و کراوات ها منظم و آرایش موها کاملا مشخص و مرتب
و منظم است; اما وقتی می بینیم عقلانیتی که قرار بود مدرنیته با آن بشر را به سعادت برساند به بن بست می رسد و این
دیسیپلین افراطی خسته می کند انسان غربی را، در اعتراض به این تلقی فلسفی و دیسیپلین فولادین، یکباره شما می بیند در
موسیقی جاز، راک و پاپ غربی و بلوز و سایر گزاره هایشان، یک شلختگی و به هم ریختگی به خصوص وجود دارد . در پاپ می بینید
که سرو وضع خواننده ها و سرو وضع نوازنده ها، سرو وضع کسانی که می رقصند در واقع کاملا متفاوت از آن گزاره است . دیگر آن
انضباطی که شما در آن گزاره موسیقی کلاسیک غربی می بینید نه در سازها هست و نه در سرو وضع کسانی که این موسیقی را
اجرا می کنند و نه در کسانی که موسیقی را می شنوند . این جا دیگر مد کاملا برعکس می شود . این جا دیگر مد توده ای است، پاپ
است . موها کاملا به هم ریخته است . از گزاره های تیفوسی به بعد استفاده می کنند . پوشش ها وقتی نگاه می کنید شلوارها دیگر
هماهنگ نیست . شلوارها گشاد است تاجایی که از پاهادارد می افتد، کفش ها بی قواره و بزرگ، پیراهن ها گشاد و رو افتاده . تمام این
موارد در واقع نوعی اعتراض، نوعی دهن کجی و نوعی چهره معکوس همان نظم و دیسیپلین مقطع مدرن بود . این تلقی را شمابه
سادگی در ارزیابی پست مدرنیست ها می بینید; یعنی مثلا شما به قطعاتی که پینک فلوید اجرا می کردند، به خصوص آنچه که در
مجموع در فیلم «دیوار» جمع بندی شد، اعتراض به همان نظم مدرن بود و بر هم زدن آن نظم . از این نظم در کلاس ها، این نظم و
یکپارچگی در نظامی که مثل یک کارخانه مثل یک ارتش همه چیز را یکدست ساماندهی و ارزیابی می کند، این را به یک نسبت
می بینیم که واکنش به او صورت می گیرد و آن را به هم می زند . حالا یک ساختار شکنی می بینیم در نوع پوشش و گویش و آن
انضباط و مؤدب بودنی که قبلا تقدیس می شد در مدرنیته . حالا در شرایط پست مدرن ارزش نه در مؤدب بودن در گفتار نه در آن
مبادی آداب بودن، بلکه در شلختگی و در گونه ای پاپ زیستن و بی قاعده عمل کردن وبدون دیسیپلین بودن است .
این یک زیر ساخت فلسفی را بر می تافته که هم در مدرنیته و هم در پست مدرنیته از یک مبانی دیگری دارد خط می گیرد . این
مساله یک جامعه دیگری است; ولی وقتی همین ها آن جا برتافته شد، وارد جامعه غریبه ای مثل جامعه ما می شود طبیعی است که
جعلی است . یک مسائل دیگری را بر می تابد . از این منظر وقتی ما نگاه می کنیم، می بینیم که کارکردها و ارزیابی ها و چارچوب ها
تفاوت دارد . مد و مدگرایی در واقع نوعی نوگرایی است; یعنی ما نمی توانیم بخواهیم که نسل بعدی مثل نسل فعلی و نسل قبلی
پوششان، گویششان، و رفتارشان خط و ربط داشته باشد .
ضرورت مدگرایی بومی یا بومی گرایی فرهنگی تا چه حد است و مدگرایی در حوزه فرهنگ خواص و عوام چگونه ماندگار خواهد
شد؟
امروز تلویزیون می آید . ممکن است نسل قبلی از گزاره های فرهنگی، گزاره های این چنینی مثل تلویزیون، محروم بوده . امروز
اینترنت می آید، امروز نظام ارتباط گسترده ای وجود دارد، هر نسلی – فرزند زمان خویشتن را اگر بخواهیم تلقی کنیم – در زمان
خودش از مدل ها ومؤلفه های عصرخودش بهره می برد . در مقطعی ساواک برای مواجهه با مدگرایی که آن موقع الویس پریسلی در
حوزه جاز، راک و پاپ رقم زده بود و شاخص شده بود، برای این که بتواند یک مقداری آن فضا را تلطیف کند، نوعی فرهنگ، نوعی
مدگرایی وابسته به لایه های زیرین اجتماع خودمان پدید آورد، معاونت اجتماعی ساواک به بعضی از کارگردان های شاخص آن روز
سفارش داده بود که خوب شما شاخص آن تلقی و ارزیابی را در فیلم هایی مثل قیصر، می بینید; یعنی نوع ادبیات مربوط به کوچه
بازار جنوب شهر تهران . افرادی که داش مشدی بودند، اصطلاحا افرادی که کلاه شاپو به خصوص، کت هایی که روی دوششان بود،
تسبیح هایی که دانه درشت بودند، نوع ادبیات لوتی مسلک، این مساله آن روز اجتماع ما در دهه ۴۰ و ۵۰ بود . کسانی که از روستاها
می آمدند به شهرها در فرایند مدرنیزاسیونی که حکومت پهلوی داشت ایجاد می کرد، برمی تافت چنین رویکردی را . لذا یک
مواجهه بومی که توسط دستگاه امنیتی کشور متاثر از آنچه که معاونت اجتماعی F.B.I برای جهان رقم زده بود، معاون اجتماعی
دستگاه اطلاعات و امنیت کشور هم در آن مقطع برای مواجهه با این مساله بعضی از کارگردان های آن روز رابه این سمت سوق داد
و تا حدودی هم در این الگو سازی و در این مدگرایی و مدسازی مؤثر بود . شما هنوز هم بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال و ۳۵ سال از
آن زمان کفش های پاشنه تخم مرغی، آن نوع ادبیات، دستمال ابریشمی دور مچ پیچاندن و آن گویش را همچنان می بینید که
طبیعتا حیات دارد .
پس ببینید ما در حوزه فرهنگ خواص و در حوزه فرهنگ عوام ضروری است که مدگرایی و نوگرایی هر نسل را در پوشش و گویش
و رفتار بومی ببینیم . اگر جعلی باشد – حتی اگر آن جا بهترین کارکرد را داشته باشد و بهترین توجیهات را داشته باشد – از این
جهت که فضا فضای یکپارچگی جهانی و جهانی شدن فرهنگی در اثر شرایط گلوبالیزه شدن حوزه فرهنگ ها است، این خیلی
منطقی نیست . ضمن این که حتی خود تلقی های پست مدرنیست ها هم به بومی گرایی فرهنگی است در هر حوزه . به طور عمومی،
اگر به فرهنگ خواص جامعه نگاه کنیم، خواص جامعه ما، روشنفکران
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 