پاورپوینت کامل فردا چه اتفاقی می افتد؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فردا چه اتفاقی می افتد؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فردا چه اتفاقی می افتد؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فردا چه اتفاقی می افتد؟ ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۸
یونس نقاش آرزو می کند کاش زمین دهان باز کند و او را یک جا ببلعد . مثل اسب های رمیده دور خودش می چرخد . دایم به
خودش تشر می زند . فکر می کند آن اتفاق شاید به خاطر بی دقتی اش به وجود آمده . باید همه هواسش را به آن نگین قیمتی
می داد .
با قلبی پر از نگرانی و لرز، توی کارگاه کوچکش قدم می زند و به خودش نهیب می زند: «یا او مرا با تازیانه های پی در پی اش، لا علاج
می کند، یا همان دم جلادش گردنم را خواهد زد!»
به همسر و فرزندانش فکر می کند . بغضش می گیرد . به فرزند کوچکترش خدیجه، که شیرین زبان است و تاب جدایی از او را ندارد
. بعد می نشیند روی کنده چوبی که جلوی کوره کوچکش است و سرش را لای دستهایش می گیرد . فکری به سرش می آید .
– مخفیانه از شهر خارج شوم و بروم به شهری دور، تا چند ماهی و یا چند سالی بگذرد و مثل حکومت های قبلی، حکومت متوکل
از هم بپاشد، آن وقت حتما سردار متوکل نیز مثل خیلی از سرداران قبلی، از بین خواهد رفت … !
نه این طور برایش خوشایند نیست . بچه هایش تنها می مانند و از گرسنگی تلف می شوند . به خاطر آن ها هم که شده، باید بماند و
راه دیگری پیدا کند . حوصله ماندن در کارگاه را ندارد . ضربان قلبش نمی افتد و خودش را آدمی افتاده در چاهی بزرگ می بیند .
باز قدم می زند و می اندیشد . نه، راهی برای گریز نیست . باید در کارگاه را بست و به خانه رفت و تصمیم گرفت . تصمیم فرار از
چنگ سردار و دارالخلافه .
– نه او هم نه! روی آن را ندارم تا به ا و بگویم . خود گرفتاری اش بسیار است!
– چرا او نه … او فراتر از این هاست!
عقل و دلش به بحث می افتند . آشفته می شود . دل می گوید برو . عقلش می گوید: «نه … شاید او نیز به درد سربیفتد … به اندازه
کافی گرفتار است!»
اما دلش رهایش نمی کند: «نه … او حلال مشکلات است . خود گفته; مگر یادت نیست، یکبار که با جمعی در خدمتش بودیم،
خودش گفت که سؤالهایتان را از ما بپرسید . خواسته هایتان را به ما بگویید و از ما رهنمایی بخواهید … مگر نه یونس … ؟!»
یونس به زبان می آید: «آری … خودش گفت … خود علی بن جواد … خود مولایم امام هادی (ع) … !»
باامید تازه ای که به وجودش افتاده، طرف نگین نصف شده می رود . غمگنانه به آن دست می کشد . روپوش کار از تن در می آورد .
دستار بر سر می پیچید و قفل کوچکی به در کارگاه می زند و راه می افتد . به کجا … ؟!
از خانه اش تا خانه امام هادی (ع) راهی نیست . کوبه را به صدا در می آورد . در باز می شود . خادم پیر که او را می شناسد، با
حبت سلام می کند . یونس دوروبر خودرا می پاید و با عجله می پرسد: «مولایم در خانه است . می خواستم زیارتش کنم . عجله دارم!»
خادم سرتکان می دهد و جلو می افتد . یونس در حیاط، با امام (ع) روبه رو می شود . با اضطراب سلام می کند و جلو می رود . بعد
دست و روی امام (ع) را می بوسد .
– مولای من! از امروز خانواده ام را به شما می سپارم . دیگر امیدی به زنده ماندنم نیست .
امام (ع)، آرام و دوست داشتنی نگاهش می کند . یونس نفس نفس می زند و زبان دور لبهای خشکیده اش می کشد . او بی صبرانه
منتظر است تا امام (ع) راه چاره ای نشانش بدهد .
– چه شده یونس؟!
غمگنانه پاسخ می دهد: «من مستحق مرگ شده ام!»
امام (ع) لبخند می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 