پاورپوینت کامل سرنشینان بی وزن و وزنه! ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرنشینان بی وزن و وزنه! ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرنشینان بی وزن و وزنه! ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سرنشینان بی وزن و وزنه! ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

۸

«زیبا و شتاب زده مرد، عین فرو مردن یک چراغ . می دانست که فرصت کوتاه است، پس شتاب داشت که بخواند و بیاموزد و لمس
کند و تجربه کند و بسازد و ثبت کند و جام هر لحظه را پر و پیمان بنوشد و لحظات را با حواس باز خوش آمد بگوید و حول و
حوش خود را با هوشیاری و کنجکاوی ارزیابی کند .» (۱)

جلال آل احمد را بیش تر با کتاب «غرب زدگی » اش می شناسید و اصطلاح غرب زدگی به صورت گسترده با همین کتاب در ایران
رواج یافت . جلال در این رساله – که آن را در سال ۱۳۴۱ و در اوج سال های سیاه خفقان پهلوی منتشر کرد – نخستین ریشه های
غرب زدگی را می شناساند، وظایف دانشگاهیان را گوشزد می کند و از تلخیهای غرب زدگی و عوارض آن سخن می گوید . ویژگی
کتاب «غرب زدگی » آن است که هیچ گاه کهنه نمی شود و حتی برای خواننده نسل سومی امروزه هم ملموس و خواستنی است . در
ذیل فصلی از این کتاب جلال را از نظر شما می گذرانیم .

آدم غرب زده ای که عضوی از اعضای دستگاه رهبری مملکت است پا در هوا است، ذره گردی است معلق در فضا . یا درست همچون
خاشاکی بر روی آب . باعمق اجتماع، فرهنگ و سنت رابطه ها را بریده است . رابطه قدمت و تجدد نیست . خط فاصلی میان کهنه و
نو نیست . چیزی است بی رابطه . با گذشته و بی هیچ درکی از آینده . نقطه ای در یک خط نیست . بلکه یک نقطه فرضی است بر روی
صفحه ای، یا حتی در فضا . عین همان ذره معلق . لابد می پرسید پس چگونه به رهبری قوم رسیده است؟ می گویم به جبر ماشین و
به تقدیر سیاستی که چاره ای جز متابعت از سیاستهای بزرگ ندارد . در این سوی عالم و به خصوص در ممالک نفت خیز رسم بر
این است که هر چه سبک تر است روی آب می آید . موج حوادث در این نوع مخازن نفتی فقط خس و خاشاک را روی آب می آورد .
آن قدر قدرت ندارد که کف دریا را لمس کند و گوهر را به کناری بیندازد . و ما در این غرب زدگی و دردهای ناشی از آن با همین
سرنشینان بی وزن و وزنه موج حوادث سروکار داریم . بر مرد عادی کوچه که حرجی نیست و حرفش شنیده نیست و گناهی بر او
ننوشته اند . او را به هر طریق که بگردانی می گردد . یعنی به هر طرق که تربیت کنی شکل می گیرد و اصلا اگر راستش را بخواهید
چون این مرد کوچه در سرنوشت خود ماثر نیست; یعنی برای تعیین سرنوشت او سخنی از او نمی پرسیم و مشورتی با او نمی کنیم و
به جایش همه از مستشاران و مشاوران خارجی می پرسیم; کار چنین خراب است و چنین گرفتار رهبران غرب زده ایم که گاهی
درس هم خوانده اند . فرنگ و آمریکا هم بوده اند و کاش سروکارمان در دستگاه رهبری مملکت تنها با همین فرنگ رفته ها و درس
خوانده ها بود .

آدم غرب زده هرهری مذهب است . به هیچ چیز اعتقاد ندارد . اما به هیچ چیز هم بی اعتقاد نیست . یک آدم التقاطی است . نان به
نرخ روز خور است . همه چیز برایش علی السویه است . خودش باشد و خرش از پل بگذرد دیگر بود و نبود پل هیچ است . نه ایمانی
دارد، نه مسلکی، نه مرامی، نه اعتقادی، نه به خدا یا به بشریت . نه در بند تحول اجتماع است و نه در بند مذهب و لامذهبی . حتی
لامذهب هم نیست . هرهری است . گاهی به مسجد هم می رود . همان طور که به کلوب می رود یا به سینما . اما همه جا فقط
تماشاچی است . درست مثل این که به تماشای بازی فوتبال رفته . همیشه کنار گود است . هیچوقت از خودش مایه نمی گذارد .
حتی به اندازه نم اشکی در مرگ دوستی یا توجهی در زیارتگاهی یا تفکری در ساعات تنهایی . و اصلا به تنهایی عادت ندارد . از تنها
ماندن می گریزد و اصلا چون از خودش وحشت دارد همیشه در همه جا هست . البته رای هم می دهد . اگر رایی باشد – و به
خصوص اگر رای دادن مد باشد – اما به کسی که امید جلب منفعت بیش تر به او می رود . هیچوقت از او فریادی یا اعتراضی یا امایی
یا چون و چرایی نمی شنوی . سنگین و رنگین و با طمانینه ای در کلام همه چیز را توجیه می کند و خودش را خوشبین جا می زند .

آدم غرب زده راحت طلب است . دم را غنیمت می داند و نه البته به تعبیر فلاسفه . ماشینش که مرتب بود و سروپزش، دیگر هیچ
غمی ندارد . اگر در عهد بوق «غم فرزند و نان و جامه و قوت » سعدی را باز می داشت از سیر در ملکوت، او که سرش به آخور خودش
گرم است جز به خودش به کسی نمی رسد . دردسر برای خودش نمی تراشد و به راحتی شانه هایش را بالا می اندازد و چون کار
خودش حساب کرده است و چون هر قدمی را از روی حسابی بر می دارد و هر کاری را نتیجه معادله ای می داند کاری به کار دیگران
ندارد – چه رسد که در غمشان باشد .

آدم غرب زده معمولا تخصص ندارد . همه کاره و هیچکاره است . اما چون به هر صورت درسی خوانده و کتابی دیده و شاید مکتبی .
بلد است که در هر جمعی حرفهای دهن پر کن بزند و خودش را جا کند . شاید هم روزگاری تخصصی داشته اما بعد که دیده است
در این ولایت تنها با یک تخصص نمی توان خر کریم را نعل کرد، ناچار به کارهای دیگر هم دست زده است . عین پیرزنهای خانواده
که بر اثر گذشت عمر و تجربه سالیان از هر چیزی مختصری می دانند – و البته خاله زنکی اش را – آدم غرب زده هم از هر چیزی
مختصر اطلاعی دارد، منتهی غرب زده اش را . باب روزش را . که به درد تله ویزیون هم بخورد . به درد کمیسیون فرهنگی و سمینار
هم بخورد . به درد روزنامه پرتیراژ هم بخورد . به درد سخنرانی در کلوپ هم بخورد .

آدم غرب زده شخصیت ندارد . چیزی است بی اصالت . خودش و خانه اش و حرفهایش بوی هیچ چیزی را نمی دهد . بیشتر نماینده
همه چیز و همه کس است . نه این که «کوسمو پولیتن » باشد یعنی دنیا وطنی . ابدا . او هیچ جایی است . نه این که همه جایی باشد .
ملغمه ای است از انفراد بی شخصیت و شخصیت خالی از خصیصه . چون تامین ندارد تقیه می کند . و در عین حال که خوش تعارف
است و خوش برخورد است به مخاطب خود اطمینان ندارد . و چون سوءظن بر روزگار ما مسلط است هیچ وقت دلش را باز
نمی کند، تنها مشخصه او که شاید دستگیر باشد و به چشم بیاید ترس است و اگر در غرب شخصیت افراد فدای تخصص شده است;
این جا آدم غرب زده نه شخصیت دارد نه تخصص . فقط ترس از فردا، ترس از معزولی . ترس از بی نام و نشانی . ترس از کشف خالی
بودن انبانی که به عنوان مغز روی سرش سنگینی می کند .

اگر دست بر قضا اهل سیاست باشد از کوچکترین تمایلات راست و چپ حزب کارگر انگلیس خبر دارد و سناتورهای آمریکایی را
بهتر از وزرای حکومت مملکت خودش می شناسد . و اسم و رسم مفسر «تایم » و «نیوزکرونیکل » را از اسم و رسم پسر عمه دورافتاده
خراسانی اش بهتر می داند . از بشیر نذیر راستگوتر شان می پندارد . و چرا؟ چون این همه در کار مملکت او مؤثرترند از هر
سیاستمدار یا مفسر یا نماینده داخلی . و اگر اهل ادب و سخن باشد فقط علاقه مند است که بداند برنده امسال نوبل که بود یا
«گونکور» و «پولیتزر» به که تعلق گرفت . و اگر اهل تحقیق است دست روی دست می گذارد و این همه مسائ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.