پاورپوینت کامل نکاتی پیرامون بحث موسیقی از نگاه شهید آوینی ; آیا عادت به موسیقی انسان را از تعقل دور می کند؟! ۴۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نکاتی پیرامون بحث موسیقی از نگاه شهید آوینی ; آیا عادت به موسیقی انسان را از تعقل دور می کند؟! ۴۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نکاتی پیرامون بحث موسیقی از نگاه شهید آوینی ; آیا عادت به موسیقی انسان را از تعقل دور می کند؟! ۴۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نکاتی پیرامون بحث موسیقی از نگاه شهید آوینی ; آیا عادت به موسیقی انسان را از تعقل دور می کند؟! ۴۳ اسلاید در PowerPoint :
۸
درآمد
۱ . از سیاق عبارات بر می آید گوینده در صدد بیان سرفصلهای موضوعات قابل تحقیق و بررسی در بحث موسیقی می باشد .
۲ . با توجه به محتوای مطلب و ازآنجا که متن مذکور یک مقاله مدون علمی در بحث نیست، لازم بود بیان محاوره ای مقاله تا
حدی حفظ شود تا معلوم شود کلمات گوینده در حقیقت حاصل یک گفتگوی خصوصی است نه ایراد یک سخنرانی و یا ارائه یک
مقاله علمی .
۳ . از آنجا که برخی از مباحث نظری اسلامی استطرادا و به مناسبت موضوع مطرح شده اند و گوینده قصد بیان تمامی زوایای آن
بحث را نداشته است . لذا ممکن است موهم وجود خطا در تفکر گوینده باشد . چاره دیگر کار یا حذف مطلب بود و یا درج پاورقی
آنهم حتی المقدور با استفاده از نظرات خود گوینده که درمواضع دیگر آن را بیان کرده است . مثل بحث شیطان که از صفت ملائک
خارج شد – اما نهایتا سیاست کار بر حفظ یکپارچگی بحث در همین صورت فعلی قرار گرفت .
۴ . یکی از بزرگترین مشکلات بحث موسیقی که از گدشته وجود داشته آن است که موسیقدانهای ما غالبا متدین نبوده اند و
متدینین ما نیز موسیقی شناس نبوده اند . به نظر ما بزرگترین و بر جسته ترین وجه گوینده ذووجهین بودن اوست . این دو
خصوصیات در کنار خصوصیت زمان شناسی و خلاقیت و ذوق گوینده ترکیبی استثنائی است که توانسته است از میان ما یه های
مختلف موجود در حوزه های متفاوت بحث نظریاتی بدیع و نسبتا جامع الاطراف در این موضوع را خلق نماید .
۵ . این بحث حاوی سر فصلهائی مهم در بحث موسیقی در حوزه های فلسفه، روانشناسی، کلام، اصول، و نیز بحثهائی در
جامعه شناسی وفقه می باشد که علاوه بر آنکه می تواند برای محققین علاقمند در هر یک از این حوزه ها قابل استفاده و پی گیری
باشد، در حقیقت خود نوعی ارائه روش برای هر کسی است که می خواهد با نگاهی جامع الاطراف در این بحث وارد شود .
۶ . گوینده در ابتدای بحث خود چنین متذکر می گردد; درباره بحثی که می خواهم مطرح کنم، اصلا پذیرش آن مطرح نیست،
نباید بدون چون و چرا قضیه را پذیرفت و خودتان هم می دانید هیچ توقعی در این زمینه ندارم .
۷ . این صحبت به دلیل زنگ تلفن و لزوم پاسخگویی به آن متوقف شد و بر حسب تقدیر، بحث در میانه کلام نا تمام ماند که این
خود موجب دریغ مضاعف است .
۸ . این متن از نشریه مدینه برداشت شد که لازم است از مسؤولان بنیاد فاطمه زهرا (س) ستایش شود .
لفظ موسیقی را نمی شود در احادیث به یک معنا گرفت . به این دلیل که خدمتتان عرض می کنم . در زمینه تمام هنرهایی که ما با
آنها سروکار داریم . موسیقی خصوصیتی دارد – و آن چه حقیر خدمتتان عرض می کنم با توجه به این خصوصیت است که در مورد
موسیقی هست و در مورد سایر هنرها نیست – مسئله این است که موسیقی مجموعه ای از اصوات است و ترکیب این اصوات با
یکدیگر به صورت لفظ در نیامده و به صورت کلمه هم نیست . چون کلمات در محاوره اصواتی هستند که در مجموع یک لفظ را
ساخته اند . اما مجموعه اصوات موسیقی لفظ نیست کلمه هم نیست .
به این علت این سخن را می گوئیم که الفاظ موضوع هستند به ازای معانی، یابه تعبیر ما موضوع هستند به ازای اسماءالله .
یعنی شما در مقابل معانی خاصی، کلمات خاصی را وضع کرده اید که وقتی این کلمات ادا می گردد انسان به سمت آن معنا دلالت
می شود و این دلالت فقط دلالت وضعی و قرار دادی هم نیست . البته جای این بحث اینجا نیست و در اینجا نمی خواهم به این
مطلب بپردازم که کلمات اصلا چه نسبتی با معانی دارد . اما به هر طریق وقتی کسی می گوید «میز» اگر عادتا این را نداند که این
لفظ به ازای چه معنایی است، نمی فهمد مقصود از این کلمه و این لفظ چیست – یعنی از این سه حرفی که می گوید: «میم » ، «یاء» ، و
«ز» ، علت این که آدم هایی با زبان های مختلف حرف یکدیگر را نمی فهمند، همین است . چون برای آنها الفاظ دلالت بر آن معانی
نمی کند و نمی دانند که وضع این الفاظ در مقابل چه معنایی است . الفاظ وقتی به صورت صوت در می آیند و به گوش می رسند،
انسان از طریق تجزیه و تحلیل عقلایی و در واقع عقلانی می فهمد معنایی که در آن مستتر است، چیست ؟
اما در موسیقی وضعیت این چنین نیست، یعنی وقتی اصوات چه اصواتی که از طریق ابزار خارج می شود، یا در مجموع از نوار
شنیده می شود و یا حتی به صورت صوت حسنه و بدون کلمات از حنجره کسی در می آید – البته بحث در اینجا در مورد موسیقی
بدون کلام است، موسیقی ای که شعر در آن نیست، همان خود موسیقی بدون کلام – وقتی این صوت در می آید، اصلا به ازای
معانی خاصی نیست که برای شما آن معنا را دلالت کند و تفاوت اساسی که با سایر اصوات و الفاظ دارد، این است که اصلا تجزیه و
تحلیل عقلایی نمی شود .
موسیقی را نمی شود تجزیه و تحلیل عقلایی کرد . اصلا از این طریق هم دریافت نمی شود . بلکه دریافت آن از طریق اعصاب است،
نه از طریق عقل . حال آن که وقتی لفظ ادا می شود، انسان آن را از طریق عقل می گیرد . نقش را هم همین طور، وقتی شما نقش و
تصویر می بینید، آن را تجزیه و تحلیل عقلائی می کنید . نقش را چشم می بیند اما چشم هم تا عقل در مورد آن حکم نکند اصلا
نمی فهمد که آن چیست؟ چشم قدرت تشخیص ندارد و هر چه تشخیص است به عقل بر می گردد . این عقل است که تشخیص
می دهد یک نقش مربوط به چیست و وقتی درمورد آن تجزیه و تحلیل عقلانی انجام شد، آن نقش دلالت بر یک معنا می کند . اما در
مورد موسیقی این طور نیست، یعنی مورد تجزیه و تحلیل واقع نمی شود و این تفاوت اساسی در درک این مطلب است . چرا که باید
از یک طرف موسیقی را بررسی کرد که اصلا ماهیت آن چیست؟ آیا این موسیقی همان موسیقی ملکوتی است که ما معتقدیم در
ملکوت موجود است، یانه؟ بعد باید تحقیق کرد که نحوه دریافت آن توسط انسان چیست؟ یعنی از چه طریق دریافت می شود و
تاثیراتی که بر روی انسان باقی می گذارد . چطور تاثیراتی است؟ اگر تجزیه و تحلیل عقلایی نمی شود، پس انسان آن تاثیرات را
چگونه دریافت می کند؟ و به چه طریق این تاثیرات به دریافت های خاصی منتقل می شود، که انسان را وا می دارد به این که بگوید
من زبان موسیقی را می فهمم یا نه؟ (چنین چیزی مشهور است که می گویند مثلا من زبان موسیقی را می فهمم یا نمی فهمم) .
یعنی آن دریافت های خاصی که انسان دارد و عقلایی هم نیست . اینها چگونه وحدتی است و چه مشترکاتی با یکدیگر دارد که
انسان در مجموع می گوید من زبان موسیقی را مثلا می فهمم یا نمی فهمم؟ و آیا اصلا درک دو آدم از یک موسیقی واحد، واحد است
و یا آنها دو درک مختلف از آن دارند؟ اصلا این تعبیرات درچه شرایطی حاصل می آید؟ آیا شرایطی مختلف هم تاثیری بر این
دریافت ها می گذارد یا نه؟ و می دانید که باید راجع به همه اینها بحث کرد .
اکنون
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 