پاورپوینت کامل در گفت و گویی با استاد علیرضا اعرافی ; دغدغه های مشترک ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در گفت و گویی با استاد علیرضا اعرافی ; دغدغه های مشترک ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در گفت و گویی با استاد علیرضا اعرافی ; دغدغه های مشترک ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در گفت و گویی با استاد علیرضا اعرافی ; دغدغه های مشترک ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
۶
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه واقع در بلوار شهید مفتح در قم، تنها دفتری است که متولی پیوند دو نهاد «حوزه و دانشگاه » است
دو نهادی که رشد و تعالی ایران زمین در حوزه های گوناگون در گرو همدلی و همزبانی آنان است . حجه الاسلام علیرضا اعرافی
مسؤول این دفتراز آن دسته از روحانیونی است که در تلاش است برای رفع موانع همگرایی این دو نهاد گامی علمی و عملی بردارد و
با تمام دغدغه ها و دل نگرانی هایی از عوامل واگرایی به آینده خوشبین و امیدوار است .
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ماهنامه دانشجویی پرسمان قرار دادید، گفت و گوی خود را در موضوع نقش حوزه و دانشگاه در
تولید علم و دانش آغاز می کنیم . در ابتدای این گفت و گو، با توجه به این که در آستانه ۲۷ آذر ماه – سالروز شهادت استاد مفتح و
روز وحدت حوزه و دانشگاه – قرار داریم، می خواستم این سؤال را مطرح کنم که به نظر شما آیا اهداف و برنامه های بنیانگذاران
بحث وحدت حوزه و دانشگاه در این دو دهه محقق گردیده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم . من نیز از شما دست اندرکاران نشریه پرسمان تشکر می کنم که فرصتی فراهم آوردید تا در مورد برخی از
مسائل مهم و اساسی کشور که مرتبط با علم و دانش و معرفت است، با دانشجویان تعامل فکری داشته باشیم . در پاسخ به سؤال
شما باید بگویم که در این دو دهه علی رغم تمامی تلاش های علمی و اجرایی ای که در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه صورت گرفته
است، ناکامی های چندی هم وجود داشته است; به تعبیر دیگر، بنده با دیدگاه مطلق گرایانه در مورد کامیابی یا ناکامی در زمینه
تحقق وحدت حوزه و دانشگاه که توسط برخی از اشخاص مطرح می شود، موافق نیستم . به گمان بنده در این ساحت نقاط قوت
بسیاری وجود دارد و پیشرفت های خوبی هم به دست آمده است; به طور مثال طرح و گسترش علوم و معارف هر کدام از این دو
حوزه در حوزه دیگر، شکل گیری نهادهای تلفیقی ناظر به علوم اسلامی انسانی، همکاری و هماهنگی در امور تقنینی، قضایی و
اجرایی و مدیریتی نظام و … از جمله موارد موفق در زمینه وحدت بوده است . از سوی دیگر، پیدایش فاصله تدریجی میان دانش
آموختگان این دو نهاد، از لحاظ دغدغه ها و نگرش ها و گفتمان های حاکم، امری است که نشانه های آن وجود دارد . این گسست
می تواند مولد مخاطرات بزرگی برای کشور ما باشد . البته این نکته را هم اشاره کنم که آنچه به طور اجمال در پاسخ به سؤال شما
مورد اشاره قرار گرفت، براساس تصورات و دیدگاه های کلی من بود . ارزیابی دقیق و علمی این موضوع و ارائه یک پاسخ مستند و
مستدل، به نظر من نیازمند تحقیقات مفصل روشمند است و بنده در خاطر ندارم که تا کنون مطالعات میدانی کارشناسانه ای در
این زمینه انجام شده باشد . پاسخ دقیق به این سؤال از یک طرف مستلزم استخراج شاخصه های وحدت حوزه و دانشگاه و از
طرف دیگر، مستلزم انجام یک کار آماری دقیق است .
به نظر شما چه عواملی باعث شده که وحدت این دو نهاد علمی چنان که باید و شاید محقق نگردد؟
وحدت و گسست این دو قشر نخبه جامعه، مانند هر پدیده اجتماعی دیگر، امری ذو وجوه است و عوامل گوناگون و متعدد و
پیچیده ای دارد . به طور خلاصه، می توان گفت اصولا دو گانگی نظام های آموزشی و معرفتی و فرهنگی در این دو نهاد اقتضای
نوعی واگرایی دارد و چنانچه تدابیر مناسب و جدی برای همگرایی و پیوست آن دو به عمل نیاید، زمینه گسست و زیاد شدن فاصله
میان آن دو فراهم می آید .
از سوی دیگر، عواملی هم می تواند بر واگرایی و ازدیاد فاصله این دو نهاد معرفتی جامعه بیفزاید که به برخی از آن ها اشاره می کنم:
پیدایش گسست در آرمان ها و ایده های اجتماعی، شکل گیری زبان و ادبیات متفاوت و عدم درک متقابل از یکدیگر، احساس عدم
توازن یا برتری در کسب پایگاه های اجتماعی، ناکامی های حکومت دینی که به هر حال در جامعه ما حکومت با روحانیت پیوند
خورده است، تفسیرهای غلط و افراطی از وحدت حوزه و دانشگاه در ایجاد فضای عدم تفاهم و واگرایی و به تعبیر دیگر، پیدایش و
گسترش شکاف اجتماعی میان نخبگان جامعه می گردد; به طور مثال به مورد آخر اشاره کنم که در این دو دهه تصورات
افراطی ای از وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد که نمونه آن این است که وحدت حوزه و دانشگاه را وحدت این دو نهاد در همه
امور پژوهشی، آموزشی، روشی و … معرفی کرده است . به نظر من، این تصور به هیچ وجه با آنچه در ذهن منادیان اولیه وحدت
حوزه و دانشگاه چه در حوزه چه در دانشگاه بود، همخوانی ندارد . آنچه در اندیشه امام خمینی در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه
بیان گردید، آن است که نوعی همدلی و همکاری بین این دو نهاد معرفتی انجام شود تا در گام اول در پرتو آن دست استعمار و
استثمار از ملت اسلامی و کشور ایران کوتاه گردد که این هدف محقق گردید و گام مهم تر و حساس تر این که، در پرتو این وحدت و
همدلی و همکاری، انقلاب اسلامی ایران بتواند به اهداف و رسالت های خود دست یابد .
خوب این بیان مشکلات بود . به نظر شما، برای فائق آمدن بر این کاستی ها و جلوگیری از افزایش فاصله میان این دو نهاد معرفتی
جامعه چه باید کرد؟
به نظر من، برای جلوگیری از پیدایش و گسترش شکاف اجتماعی بیش تر میان نخبگان باید به چند نکته اساسی توجه کرد:
۱ . تدوین استراتژی و چشم انداز آینده تعامل و همگرایی حوزه و دانشگاه
۲ . اطلاع رسانی و معرفی توفیقات نسبی به دست آمده در این عرصه و توجیه افکار عمومی به ویژه افکار نسل جوان این دو نهاد
آموزشی و پژوهشی
۳ . شناخت آسیب های اجتماعی و سیاسی که این دو مقوله استراتژیک را تهدید می کند و کوشش در راستای معالجه آن ها
۴ . تاکید بر ضرورت و اهمیت همه جانبه این همگرایی در همه شؤون و ابعاد زندگی مردم در این مرز و بوم
۵ . بررسی همه مسائل اجتماعی و سیاسی از زاویه این مقوله و تنظیم آن ها براساس این معیار استراتژیک و راهبردی
۶ . تقویت و تعمیق وتوسعه همه نمودها و نمادهای همبستگی حوزه و دانشگاه در زمینه های گوناگون و …
بدیهی است برای دستیابی به چشم انداز دراز مدت و روشن، تبیین نظام معرفتی این دو نهاد می تواند حائز اهمیت فراوان باشد .
یکی از دیدگاه های مطرح شده در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه آن است که وحدت میان این دو محقق نمی گردد، مگر آن که این
دو نهاد علمی بتوانند به یک نظام معرفتی و علمی مشترک دست پیدا کنند تا این مبنای علمی مشترک بتواند مبنایی برای
وحدت در عرصه سیاستگذاری، برنامه ریزی و اجرای طرح های مختلف برای رسیدن به اهداف انقلاب باشد . نظر شما در این
خصوص چیست؟
به نظر من، اگر بخواهیم بحث وحدت حوزه و دانشگاه را به صورت دقیق تری مطرح کنیم، باید بگوییم این وحدت متکی به دو
پیش فرض اساسی است . یکی این که این دو نهاد معرفتی دارای قلمروهای ویژه معرفتی هستند و هر کدام سهم ویژه و جداگانه ای
در اداره ا مور وتدبیر اجتماع دارند . پیش فرض دیگر آن است که، علاوه بر این قلمرو ویژه، قلمروهای معرفتی و اجرایی خاصی هم
وجود دارد که همکاری و تبادل نظر میان حوزه و دانشگاه برای رسیدن به یک هدف مشترک را ضروری می سازد . به نظر من،
بحث وحدت حوزه و دانشگاه در این قلمرو قابل طرح و پیگیری بوده و رسیدن به وحدت مطلوب هم در این قلمرو شدنی و مکن
است . بالطبع در این زمینه رسیدن به قلمرو مشترک آرمانی و معرفتی در حدی که بتوان به یک مبنای سیاستگذاری و
برنامه ریزی مشترک دست یافت وجود دارد; اما به نظر من وحدت کامل نظام آموزشی و پژوهشی و فرهنگی این دو نهاد معرفتی
لازم نیست .
آیا امکان دارد مثالی در مورد این قلمرو مشترک که تعامل و وحدت حوزه و دانشگاه در مورد آن قابل دستیابی است، بزنید؟
در قلمرو و اجرایی بحث وحدت حوزه و دانشگاه، بهترین مثالی که می توان ارائه کرد بحث شیوه اداره نظام اسلامی است . همان
طور که مستحضر هستید دین مبین اسلام و مکتب متعالی تشیع به هیچ وجه استفاده صحیح از تجارب بشری در عرصه مدیریت
جامعه اسلامی را منع نکرده است . لذا برای بالندگی دین اسلام در عرصه مدیریت جامعه لازم است، پس از آشنایی دقیق با
توانایی ها و محدودیت های دستاوردهای علمی جدید، از آن ها به شیوه معقولی بهره گرفت . از طرف دیگر، داشتن اهداف و
رسالت های دینی و همچنین سوز و درد دینی برای تحقق این اهداف و رسالت ها مورد نیاز است .
در قلمرو علمی بحث وحدت حوزه و دانشگاه، نیز می توان به نیازهای متقابل حوزه و دانشگاه برای تعامل و همفکری در زمینه
مسائل علمی، به خصوص در رشته های علوم انسانی و اجتماعی، اشاره کرد . فقه اسلامی برای پیشرفت و توسعه خود و حل مسائل
مستحدثه نیازمند آشنایی دقیق با موضوعاتی همچون اقتصاد، جامعه شناسی، روان شناسی، حقوق و … است . در زمینه مسائل
کلامی و عقیدتی نیز لازم است از نظریه های جدید علوم انسانی و اجتماعی و فلسفه و … بهره گرفت . از طرف دیگر، تجربه نشان
داده است برخی از نظریه های موجود در علوم انسانی و اجتماعی در عرصه کارآمدی یا سازگاری درونی یا توجیه مبانی و مبادی
خود، دارای نواقصی هستند و وجود همین نواقص باعث شده است که نظریه پردازی جدید در این حوزه ها همواره مطمح نظر
دانشمندان باشد . به نظر من، با بهره گیری از مبانی دینی و فلسفی و دیدگاه های ارزشی بینشی منبعث از آیات قرآن و روایات
معصومین، می توان وارد حوزه نظریه پردازی گردید و سهمی را در عرصه تولید دانش برعهده گرفت . بر این اساس، باید اعتراف
کرد مساله ای همچون تولید نظریه های جدید در حوزه علوم انسانی و اجتماعی که از یک طرف بیش ترین میزان سازگاری را با
باورهای دینی و فرهنگی ما داشته باشد و از طرف دیگر از نواقص نظریه های موجود در عرصه توجیه مبانی و مبادی و سازگاری
درونی و کارآمدی در حل مسائل نظام مبری باشد، از جمله مسائل و موضوعاتی که می تواند بستر مناسبی را برای تعامل و
همفکری و در نهایت وحدت حوزویان و دانشگاهیان فراهم آورد .
با توجه به مطالبی که در پاسخ به دو سؤال قبلی بیان داشتید، بنده به این نتیجه رسیدم که همکاری حوزه و دانشگاه در تولید علم
و دانش به علوم انسانی و علوم اجتماعی محدود می شود . آیا این نتیجه گیری درست است؟ به تعبیر دیگر، آیا در علوم محض مثل
ریاضی و فیزیک و شیمی و … و علوم مهندسی زمینه ای برای وحدت حوزه و دانشگاه وجود ندارد؟ و آیا همکاری و تعامل فکری
حوزه و دانشگاه در تولید علم در این رشته ها معنا و مفهومی نخواهد داشت؟
البته بیش ترین نقاط تلاقی و همپوشی علم و دین، حوزه علوم انسانی و اجتماعی است و از این رو، تعامل حوزه و دانشگاه در این
قلمرو بیش ترین فضا را دارد; گرچه در قلمروهای دیگر هم بحث های جدی ای وجود دارد و دیدگاه های متعددی در زمینه وحدت و
تعامل تفکر دینی و علمی در عرصه علوم طبیعی از جمله فیزیک، نجوم، زیست شناسی و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 