پاورپوینت کامل قسمت دوم ; مبانی فکری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قسمت دوم ; مبانی فکری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قسمت دوم ; مبانی فکری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل قسمت دوم ; مبانی فکری اعلامیه جهانی حقوق بشر چیست؟ ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

حقوق بشر و چالش های فرارو

۱ . مقصوداز اصطلاح «حقوق بشر» چیست؟

۲ . خاستگاه حقوق بشر در اندیشه اسلامی و غربی کجاست؟

۳ . دو نمونه (Case) از نقض گسترده حقوق بشر توسط دولت های مدعی حقوق بشر را ذکر کنید .

۴ . برخی از مبانی فکری اعلامیه جهانی حقوق بشر را که در تعارض با مبانی اندیشه اسلامی است، بازگو کنید .

۵ . جایگاه الحادی اندیشه حقوق بشر غربی چگونه اثبات می شود؟

۶ . جایگاه توحیدی اندیشه حقوق بشر غربی چگونه قابل تبیین است؟

۷ . تاثیر و جایگاه اصل «آخرت گروی » و «فرجام باوری » در تنظیم حقوق بشر دینی و غیر دینی چگونه است؟

۸ . پیامدهای اخلاقی فرجام انگاری حقوق بشر غربی را تبیین کنید .

۹ . مبنای تعیین قلمرو و حوزه امور خصوصی و عمومی در اندیشه غربی و اسلامی چگونه از یکدیگر متمایز می شود و تاثیر آن
چگونه است؟

۱۰ . نسبت حقوق فردی و جمعی را در اندیشه اسلامی بیان کنید .

۱۱ . لذت گرایی یا فضیلت گرایی، کدام یک مبنای حقوق بشر غربی است؟

۱۲ . نسبت حق و تکلیف در حقوق بشر غربی چگونه است؟

۱۳ . فلسفه «تکلیف » و «محدودیت های رفتاری » ، در اندیشه اسلامی و رابطه آن با حقوق بشر چیست؟

۱۴ . با توجه به این که ما در دنیای مدرن زندگی می کنیم و اسلام نیز از توسعه و تمدن و حرکت روبه جلو استقبال می کند، آیا
نباید خود را با شرایط زندگی مدرن و حقوق و روابط بین المللی حاکم بر دنیای معاصر وفق دهیم؟

اندیشه حقوق بشر، طی چند دهه گذشته، به مبنای عمده و محکمی برای حقوق و روابط بین الملل تبدیل شده است .

چنان که در بحث پیشین (شماره قبل) گذشت، حقوق بشر به معنای حقوقی است که هر فرد به دلیل انسان بودن و فارغ از هر
حیث دیگری مانند نژاد، جنسیت، رنگ، زبان، دین و … از آن برخوردار است . (۱) با توجه به اسناد تاریخی (۲) و دلایل منطقی و
عقلانی از جمله منشا حق که خدای متعال – آفریدگار و هستی بخش جهان – است، حقیقتا حقوق بشر ریشه در تعالیم دینی و
آموزه های انبیا دارد . با وجود این، اعلامیه جهانی حقوق بشر، مبتنی بر جهان بینی غربی و حاصل اندیشه دوران مدرنیته است که
و مکتب حقوق طبیعی مدرن (Modern Natural Law) ، آبشخورهایی دارد
که با مبانی اندیشه دینی و آموزه های اسلامی همخوانی ندارد; بلکه در موارد متعددی در تعارض آشکار با آن است .

نگاه انتقادی ما بیشتر متمرکز بر نظریه حقوق بشر از لحاظ تئوریک است و گرنه از حیث اجرا و عمل، رسوایی و فضاحت حقوق
بشر غربی نیاز به توضیح ندارد . کسانی که لیبرال دموکراسی وحکومت بر مبنای خواست مردم (۳) را آخرین نسخه و چاره درد
بشریت می خواندند، مشخص شد که چگونه و با چه منطقی خواست خوشان را بر مردم مظلوم عراق تحمیل کردند و با مردمی که
برای ایجاد حکومتی بر مبنای انتخابات فراگیر فعالیت می کنند، با تمام قدرت مقابله می کنند و نیز دولت دیگری (فرانسه) که
مدعی است کشورشان مهد آزادی ها و حقوق بشر است و خودشان از پایه گذاران و مروجین اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده،
چگونه در مقابل حجاب و پوششی اسلامی به عنوان یک دستور دینی، قانون شدید وضع نموده که منجر به محرومیت عده زیادی
از زنان مسلمان از آموزش و تعلیم و تربیت می شود و ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر (۴) را این گونه اجرا می کنند .

در این شماره، به مبانی فکری اعلامیه جهانی حقوق بشر می پردازیم:

۱ . نادیده گرفتن مبدا جهان هستی; ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدون اشاره به پروردگار متعال می گوید: همه انسان ها
آزاد به دنیا می آیند و … . ; (are born free All human beings) اما در برابر این سؤال که آیا این انسان مخلوق خداست
و در قبال او تکالیفی دارد یا نه، ساکت و بی تفاوت است و بر اساس، مذاکرات صورت گرفته در جریان تدوین این ماده، با اصرار
برخی از کشورهای اروپایی، از استناد این حقوق به خدا خودداری شد و با توجه به مواد دیگر از جمله ماده ۱۸، ۲۱ و ۲۹ واضح
می شود که اعتقاد به خدا، کمترین تاثیری در حقوق و آزادی ها و گستره یا محدودیت های آنها ندارد; چنان که «جان لاک » (John Locke) تصریح کرد: «آزادی طبیعی بشر عبارت است از این که از هرگونه قدرت مافوق زمینی (Superior
رها باشد و تابع اراده یا اقتدار قانونی بشر دیگری نباشد; بلکه فقط از قانون طبیعت پیروی کند» . (۵) براساس اندیشه
دینی، سراسر جهان هستی، آفریده خدای تعالی و ملک اوست (انالله) ; از این رو موجود است از خود چیزی ندارند; جز آن چه که
خدا موهبت فرموده است; پس باید هر گونه تصرفی با اجازه پروردگار باشد وگرنه آن تصرف غاصبانه و حرام است . از این رو او حتی
مالک جان خویش نیست و نمی تواند خودکشی کند و به خود آسیبی رساند; اما اندیشه حقوق بشر غربی; براساس اصل خویشتن
مالکی (possession – self) است و او می تواند با هستی خود هر کاری که بپسندد و لذت ببرد، انجام دهد; (۶) چنان که
«مک فرسون » می گوید: «فردی که موضوع حقوق بشر است، در اصل مالک شخص خویش و استعدادهایی است که به خاطر آن
دینی نسبت به جامعه ندارد» . (۷) «لئو اشتراوس » (Leo Straus) نظریه پرداز حقوقی امریکایی، خدانشناسی در سیاست (Political Atheism) و «لذت طلبی در سیاست » (Political Hedonism) را که به لیبرال مسلکی منجر می شود، نشان
ویژه مدرنیته می داند . (۸)

۲ . فرجام انگاری; به همین دلیل یاد شده، غایت اندیشی و باور به این که جهان آفرینش از جمله انسان ها، منزل گاه و مقصودی
دارند و رفتار انسان باید بر مبنای آن اهداف و غایات تنظیم گردد، در دوران مدرنیته رخت بر بست و به جای آن، امیال، غرایز، هوا
و هوس بشری جانشین شد . (۹)

چنان که «مارگارت مک دونالد»