پاورپوینت کامل دردهای دوران آگاهی ; گفت وگو با دکتر منصوری، معاون پژوهشی وزارت علوم درباره جنبش نرم افزاری ۶۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دردهای دوران آگاهی ; گفت وگو با دکتر منصوری، معاون پژوهشی وزارت علوم درباره جنبش نرم افزاری ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دردهای دوران آگاهی ; گفت وگو با دکتر منصوری، معاون پژوهشی وزارت علوم درباره جنبش نرم افزاری ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دردهای دوران آگاهی ; گفت وگو با دکتر منصوری، معاون پژوهشی وزارت علوم درباره جنبش نرم افزاری ۶۸ اسلاید در PowerPoint :
۷
دکتر رضا منصوری، ۵۶ ساله هم فیزیک خوانده است و هم فلسفه . به زبان شناسی هم گریزهایی زده است . هم در ایران و هم در
فرنگ تحصیل کرده است . از سال ۵۱تا۵۸، ا ستاد فیزیک دانشگاه وین بود و پس از آن، همزمان با اولین ماه های پیروزی انقلاب
اسلامی به ایران آمده است . دو کتاب «ایران ۱۴۲۷» و «توسعه علمی ایران » به قلم اوست و اکنون علاوه بر تدریس در دانشگاه، بر
مسند معاونت پژوهشی وزارت علوم نیز تکیه زده است . دکتر منصوری خیلی تند صحبت می کند; اما خیلی خوب می داند چه
می گوید .
هنگام حضور در دفتر کارش، باید آن قدر مؤدب باشی و آن قدر مراقب که مبادا حریم های نامرئی استاد را بشکنی! ما در تمام
طول گفت وگو سعی کردیم دست از پا خطا نکنیم . جالب بود که در مقابل دوربین عکاس نشریه، سعی نکرد خود را غیراز آن چه
که بود، نشان دهد و خیلی راحت و خودمانی، اما صریح و بی پرده سخن گفت .
بیش از نیم ساعت وقت نداده اند و ما در این ۳۰ دقیقه، باید تمام تلاش خود را به کار گیریم تا بتوانیم درباره جنبش نرم افزاری،
اهداف و چگونگی پرداختن به آن، با دکتر رضا منصوری، معاون پژوهشی وزارت علوم به نتیجه برسیم . برای این کار لازم بود که
اول وقت اداری، ساعت هشت صبح یک روز زمستانی در مقابل دفتر کار وی، در طبقه ششم ساختمان معاونت پژوهشی وزارت
علوم – در یکی از شلوغ ترین خیابان های تهران، یعنی انقلاب – حاضر باشیم .
در آن جا از سؤال و جواب های هنگام ورود، خبری نبود . دکتر منصوری در سخنانش بر این نکته تاکید می کند که اگر به علوم
انسانی نپردازیم و فقط علم و فن را توسعه دهیم، پیشرفت چندانی نمی کنیم . غلیان فکری، ظرافت هایی دارد که عمده آن از علوم
انسانی بر می آید و ما این را فراموش کرده ایم . او بااین مقدمه، جنبش نرم افزاری را فقط با تکیه بر تولید فکر و اندیشه، در حوزه
علوم انسانی موفق می داند . دکتر منصوری پیش از این، در سال ۱۳۷۷ ش . در کتاب «ایران ۱۴۲۷» درباره آینده علمی ایران و توسعه
علم و فناوری در ایران، توضیحاتی ارائه کرده است . خود درباره این کتاب می گوید:
در این کتاب پس از یک تحلیل تاریخی، میان این که ما از کجا آغاز کرده ایم و اکنون از نظر علمی در چه جایگاهی قرار گرفته ایم،
درباره عمده تحولات کشورمان که به وضع فعلی مربوط می شود، به این نتیجه رسیده ام که فاصله زمانی افول علمی ما تاکنون، به
چند دوره قابل تقسیم است . دوره نادیدانگاری، دوره بهت، دوره خودیافت و دوره آگاهی . دوره افول یا عصری که من به عنوان دوره
نادیدانگاری از آن یاد کرده ام، زمانی است که در عین برقراری ارتباط با غرب، هیچ توجهی به غرب و کشورهای اروپایی نمی شد .
این دوره تا زمان عباس میرزا ادامه یافت . دوره بهت نیز پس از دوره نادیدانگاری آغاز شد و تا اوایل دوران پهلوی یا دوره خودیافت
ادامه می یابد . در دوره خود یافت، ایران به ساخت نهادها و زیرساخت های تمدن مدرن، مثل دانشگاه، فرهنگستان، کارخانه و غیره
روی آورد . این دوره تا اوایل پیروزی انقلاب اسلامی که من آن را دوره آگاهی نامیده ام، ادامه پیدا کرد . در این دوره، ما متوجه
عقب افتادگی خود شدیم; البته در دوره پهلوی هم متوجه عقب ماندگی خود شده بودیم; اما روشنفکران ما هنوز به عمق این
عقب ماندگی آگاه نشده بودند . در این کتاب و با محاسبات بسیار دقیق، نشان داده ام که برای عبور از آستانه عقب ماندگی در
کشور، حداقل به پنجاه سال زمان نیاز داریم .
چرا پنجاه سال؟
این که برخی می گویند ده یا بیست سال دیگر می توانیم به تمدنی پویا و شکوفا دست پیدا کنیم، خوش بینی است . پیش بینی من
مبنی بر پنجاه سال، یک حداقل زمان بسیار خوش بینانه است که تحقق آن مشروط به بسیاری از شرایط و عوامل است و
برنامه ریزی صحیح و اصولی، چگونگی رخدادهای سیاسی و نظامی و … همه بر زمان این تحول تاثیر می گذارد .
در این چشم انداز، چه جایگاهی برای احیای تمدن اسلامی و ایرانی در نظر گرفته شده است؟
تمام حرف ما این است که ایران یک مثال بی مانند در ارتباط با توسعه است; یعنی ما نمی توانیم برای توسعه و پیشرفت، مثل
چینی ها، ژاپنی ها و کره ای ها عمل کنیم . هر کدام اینها، روش های جداگانه ای دارند و با ما متفاوت هستند . ما ویژگی ها و ساختار
فرهنگی و تاریخی خاصی داریم; بنابراین باید الگوی خاص خودمان را داشته باشیم; روش هایی که در سی یا چهل سال اخیر
مطرح شده و اغلب از طرف اقتصاددان ها ارائه شده، مدل هایی هستند که به مرور زمان شکست خورده و دیگر قابل استفاده
نیستند .
وجود چه ویژگی هایی موجب شکست این گونه روش ها شده است؟
روش توسعه مورد نیاز جامعه ما، یک روش اسلامی – ایرانی است . یکی از اشتباهات بزرگی که روشنفکران ما از دوره مشروطه تا
امروز مرتکب شده اند، این است که ظواهر یا شاخص های ظاهری، مثل پوشش، رفتار، معاشرت و تا حدودی هم مسائل علمی را به
عنوان ملاک توسعه از تمدن غرب گرفته اند و از این مجموعه، تحت عنوان توسعه یافتگی یاد می کند و معتقدند که باید این ظواهر
را گرفت و ایرانی کرد; در حالی که همین موضوعات، مبتنی بر نوعی تفکر است که بخشی از آن مبتنی بر تفکر جهانی و بخش دیگر
مبتنی بر تفکر غرب و مخصوص همان جامعه است . ما باید به عنوان یک فرهنگ پذیرنده جهانی این تفکر را بپذیریم; آن گاه این
تفکر با منش و فرهنگ ما، فرهنگ دیگری تولید می کند که می توان آن را تفکر و تمدن ایرانی – اسلامی نام نهاد . اگر هر راه دیگری
جز این میسر را برویم، اتفاقی مثل ترکیه می افتد; البته اتفاقی که در ترکیه روی داد، ماهیتا یک فرد ایرانی به نام آخوندف را
شت خود دارد که در دوران مشروطه به دنبال توسعه این چنینی بود و چون جای پایی در کشور پیدا نکرد، روش خود را در ترکیه
پیاده کرد و می بینیم که این روش هنوز در ترکیه پذیرفته نشده است .
در چنین شرایطی، جایگاه تولید علم در کشور و تمدن ما کجاست؟
متاسفانه ما کمتر به تولید فکر اندیشیده ایم; فکری که مبتنی بر یک منطق فکری عمیق باشد; فکری که مبتنی بر تفکرات
گذشته خودمان باشد . ما هیچ گاه به دوران مدرن خود فکر نکرده ایم و کسانی نبوده اند که درباره ایران و تصویر آینده ایران فکر
کنند . گاه و بی گاه حرف هایی زده شده یا کسانی آمده اند و کارهایی کرده اند; ولی از جانب ما طرد شده است . بسیاری از متفکران
ما مخالفانی هم دارند; ولی مهم این است که این افراد می توانند عمیقا فکر کنند . ما استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی زیاد داریم;
ولی متفکر، آدم دیگری است که اگر نگوییم تا به حال نداشته ایم، حداقل کم داشته ایم و این برای ما یک ضعف است .
فکر نمی کنید که بخشی از این مسئله به نظام آموزشی ما باز می گردد؟
قطعا ما در نظام آموزشی خود در هیچ سطحی، زمینه را برای بروز این خلاقیت های فکری ایجاد نکرده ایم . اساسی ترین نکته این
است که حتی زمینه را آماده نکرده ایم . اگر زمینه آماده بود، شاید بعد از چند نسل، شاهد ظهور متفکرانی باشیم که در خدمت
تولید فکر باشند .
این اشتباه از کجا ناشی می شود؟
ما اعتقاد را با تفکر اشتباه گرفتیم . در حالی که این دو با هم فرق های اساسی دارند . من ممکن است آدم معتقدی باشم; ولی اصلا
متفکر نباشم .
با این تفاسیر، جنبش نرم افزاری را چگونه تعریف می کنید؟
جنبش نرم افزاری به عقیده من آغاز نهضتی است برای رشد تفکری در داخل کشور; تفکری که از دوران سه هزار ساله تاریخ ما
ناشی می شود . هیچ کشوری بدون شروع این نهضت، نمی تواند رشد کند . ما تا یک حدی می توانیم در صنعت و فناوری رشد کنیم
و بعد قطعا از پیشرفت باز خواهیم ماند . ملتی که اجازه رشد و بالندگی به متفکرانش داده و ملتی که متفکر خلاق تربیت کرده،
موفق خواهد شد و بر ما غلبه خواهد کرد و این برای کشور ما نگران کننده است .
بسیاری از نظریه پردازان بر این عقیده اند که پیشرفت یک جامعه، مبتنی بر زیر ساخت های علوم انسانی آن جامعه است; آیا
می توان این موضوع را به جنبش نرم افزاری نیز تعمیم داد؟
بله، به عقیده من، ما در بسیاری از حوزه ها، حتی در حوزه علوم مدرن نیز نیاز به پیشرفت در علوم انسانی داریم . هیچ کشوری در
علم و فناوری پیشرفت نمی کند; مگر آن که در علوم انسانی رشد کند . اگر ما به علوم ا نسانی نیز نپردازیم و فقط علم و فن را
توسعه دهیم، باز هم تا حدی می توانیم پیشرفت کنیم; ولی بعد متوقف می شویم . جوشش فکری، ظرافت هایی دارد که بخش
عمده آن از علوم انسانی ناشی می شود و ما این بخش را فراموش کرده ایم . هیچ کشوری نبوده که در زمینه علم و فناوری رشد
کند; مگر آن که به تاریخ، هنر، جامعه شناسی و دیگر حوزه های علوم انسانی توجه داشته باشد .
جامعه ما هنوز نخواسته یا نتوانست بپذیرد که فکر کردن، نه تنها هیچ اشکالی در روند علوم ایجاد نمی کند، بلکه مفید نیز هست;
چگونه می توان این تفکر را در ذهن جامعه ملکه کرد؟
این سؤال، سؤال سختی است و یک سؤال بسیاری اساسی است . از یک طرف ممکن است این مسئولیت متوجه رهبران و مدیران
ارشد جامعه باشد و از سوی دیگر هم باید خود مردم به این نتیجه برسند که باید فکر کنند; یعنی باید آن قدر امکان گفت و گوی
بین مردم و مدیران فراهم شود که این مسئله برای هر دو طرف جا بیفتد .
این فرآیند، چه شرایط و ویژگی هایی را می طلبد؟
فقط این که جامعه باید عاقل باشد و رشد کند و این را هم نمی شود از بیرون به جامعه تزریق کرد و گفت: مردم ایران، فکر کنید .
این تفکر را باید ساخت و نه آن که تزریق کرد .
این برگرداندن چه شرایطی را نیاز دارد؟
اصلا مسئله این نیست; مسئله این است که کسانی که دل سوز جامعه هستند – اعم از مردم عادی، اساتید دانشگاه، مدیران کشور
و دیگران – باید بخواهند; یعنی باید آن قدر گفته شود تا کم کم جا بیفتد . وقتی مردم فهمیدند، خود به خود این زمینه ایجاده
شده است . مردم ما هنوز نخواسته اند که فکر کنند و مسئولین نخواسته اند زمینه های فکر کردن را ایجاد کنند . اگر از هر کدام
اینها بپرسیم: علم خوب است یا بد؟ همه می گویند علم خوب است; ولی حاضر نیستند کوچک ترین تلاشی به نفع علم انجام دهند .
کمتر از ده درصد از مردم حاضرند از غذای روزشان بگذرند تا علمشان پیشرفت کند . آنان حاضرند برای بچه خودشان، مدرسه،
دانشگاه، تحصیل خارج از کشور و … فراهم کنند; اما همین که صحبت از قوم، قبیله، شهر و کشور شد، کسی حاضر نیست تلاشی
بکند; شاید اصلا برایشان مهم نباشد . مدیران ما هم همین طورند . خوش بینی، خوش باوری و ملاحظه کاری باعث می شود که ما
حقی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 