پاورپوینت کامل رفتار سیاسی امیرمؤمنان علیه السلام و پاسخی به پرسش ها و اشکالات ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رفتار سیاسی امیرمؤمنان علیه السلام و پاسخی به پرسش ها و اشکالات ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رفتار سیاسی امیرمؤمنان علیه السلام و پاسخی به پرسش ها و اشکالات ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رفتار سیاسی امیرمؤمنان علیه السلام و پاسخی به پرسش ها و اشکالات ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۲
برخی از خاور شناسان و کسانی که در توجیه رفتار ائمه (ع) به مبانی کلامی توجه نمی کنند، فضائل و کمالات انسانی حضرت علی
(ع) را می ستایند; اما در توفیق سیاسی اش تردید دارند و آن بزرگوار را رهبر و فرمانروایی موفق نمی شمارند. در نظر این گروه،
دوران پنج ساله حکومت امام (ع)، به ویژه سال های آغاز آن، بر درستی این سخن گواهی می دهد. در نگاه اینان، حکومت حضرت از
مشکلات زیر رنج می برد:
۱- اعلام سیاست خشن و تهدید در نخستین روزهای فرمانروایی
امام در نخستین خطبه خود به سیاست خشن روی آورد و مردم را به باز پس گرفتن اموال نامشروع (۱) و بالا و پایین رفتن
موقعیت های اجتماعی تهدید کرد! (۲)
۲. مساوات همگانی در تقسیم بیت المال
حضرت در طول حکومتش سیاست مساوات عوام و خواص در بهره برداری از بیت المال را اجرا کرد و مقدمات بی مهری اشراف و
خواص را فراهم آورد. او می توانست، با توجه بیش تر به خواص که طبیعتا انبوه طبقات عوام را پشت سرخود دارند، پایه های
حکومتش را مستحکم تر سازد. این اشکال هنگامی قوی تر می شود که دریابیم حضرت علی (ع) حتی در اوج درگیری با بزرگ ترین
دشمن بیرونی خود (معاویه) نیز از این سیاست دست برنداشت و مقدمه فرار بسیاری از بزرگان کوفه به دربار معاویه را فراهم آورد.
۳. ناتوانی در به کارگیری درست صحابه و پیشگیری از نبرد یاران پیامبر (ص)
اگر حضرت علی (ع) در آغاز حکومتش طلحه و زبیر، دو یار دیرین پیامبر اکرم (ص)، را به کار می گرفت، هم انتظارات آن ها را در
به دست آوردن حکومت کوفه و بصره برآورده می ساخت و هم از درگیری اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (ص) که نبرد جمل اوج آن بود،
جلوگیری می کرد. افزون بر این، او می توانست با استفاده از نیروی این دو صحابی به خوبی در مقابل معاویه ایستادگی کند و
نابودش سازد; و چنانچه در بعضی جهات آن ها را نمی پسندید، بعد از استحکام پایه های فرمانروایی اش برکنارشان سازد.
۴. عدم توجه به اندرزبزرگان در خصوص برکنار نکردن معاویه امام (ع) در آغاز حکومتش به نصیحت کارشناسانی چون مغیره بن
شعبه که از او می خواستند برکناری معاویه را به پس از محکم شدن پایه های حکومتش واگذار کند، گوش فرا نداد. اگر این پند را
می پذیرفت، جنگ بزرگی به نام صفین پدید نمی آمد و حضرت (ع) می توانست با یکپارچه شدن جامعه اسلامی حکومت مطلوب
خودرا پی افکنده، همزمان به خارج مرزها نظر کند و فتوحات خلفای پیشین را پی گیرد.
۵. عدم استبداد
بررسی نوع اداره حکومت حضرت علی (ع) نشان می دهد یکی از مهم ترین علل عدم موفقیت امام (ع) در تسلط بر امور، عدم به
کارگیری استبداد در برخورد با مردم بود. استبداد مطلق مذموم است و سرانجام دولت را به نابودی می کشاند; اما استفاده معقول
و حساب شده از آن ضرورت دارد.
موفقیت مستبدانی چون «زیادبن ابیه » در تسلط بر مردم کوفه و بردن آن ها به راه های مطلوب خویش نشان می دهد، بهره گیری از
استبداد در آن مقطع تاریخی می توانست در حفظ حکومت سودمند باشد.
مقدمات و مبانی
در برخورد با این اشکالات، دو نوع پاسخ متصور است. نخست آن که بگوییم، طبق مبانی کلامی مستحکم شیعه، امام (ع) معصوم
است و در همه اعمال فردی و اجتماعی و سیاسی هرگز به سمت خطا نمی رود. بنابراین، هیچ اشکالی به امام (ع) وارد نیست و حتی
اگر نتوانیم در ظاهر پاسخی برای اشکال ها بیابیم، باید اجمالا بپذیریم که امام (ع) راه درست پیموده و خود به علت کارهایش
آگاه تر است. دوم آن که، با قطع نظر از مبانی کلامی عصمت، خود به تحلیل رفتار سیاسی آن حضرت (ع) پردازیم; با توجه به
ظرف زمانی و نیز شخصیت و اهداف امام (ع)، بی هیچ پیش فرضی در پی علت اقدامات وی برآییم و درستی رفتار سیاسی حضرت
(ع) را کشف کنیم.
این نوشتار راه دوم را برمی گزیند و برای روشن تر شدن بحث، موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امام (ع) و جامعه آن روز
مسلمانان را به تفصیل بررسی می کند.
۱. ملاک موفقیت یک حاکم سیاسی
آیا ملاک موفقیت یک حاکم سیاسی آن است که به خوبی بر اوضاع کشورش مسلط شده، دشمنان خارجی را سرکوب کند;
شورشگران داخلی را نابود سازد; سالیان دراز فرمان راند و سرانجام پس درگذشتن به مرگ طبیعی، مملکتی آرام را برای وارث
خود به یادگار نهد؟
در دیدگاه کسانی که به این پرسش پاسخ مثبت می دهند، حاکمانی مانند معاویه موفق ترین سیاستمدارانند و کسانی مانند
حضرت علی (ع) از ناکام ترین آن ها به شمار می آیند. این دیدگاه، در نگاه ظاهری و عوامانه به حکومت نیز صحیح به نظر می رسد;
زیرا حکومت یعنی حکم راندن و حاکمی موفق تر است که به خوبی در قلمرو حکومتش فرمان راند. در این حکم راندن، جز ارضای
حس جاه طلبی هدفی متصور نیست; چنان که معاویه پس از ورود به کوفه، در پی امضای قرارداد صلح با امام حسن (ع)، به مردم
کوفه چنین گفت: «من با شما بر سر آن که نماز، روزه، حج و زکات به جای می آورید، نجنگیدم; زیراشما خود این اعمال را انجام
می دهید. با شما جنگیدم تا بر شما فرمان رانم. (۳) »
اما از دیدگاه ارزشگرایانه، حکومت و حکم راندن هرگز نمی تواند خود هدف مستقل و اصلی شمرده شود. حکم راندن هدفی
واسطه ای است که حاکم ارزشی برای رسیدن به ارزش های مورد نظر خود از آن بهره می برد. حضرت علی (ع) حاکمی دینی است
و دین ارزش های حاکمیتش را بیان می کند. او خود به دین پایبند است و هیچ یک از آموزه های آن را نادیده نمی گیرد. بنابراین،
موفقیت کامل او وقتی تحقق می یابد که بتواند ارزش های مورد نظر خداوند را در جامعه حاکم سازد. موفقیت نسبی این فرمانروا
در آن است که در طول حکومتش همواره در مسیر حرکت به سمت برقراری ارزش ها گام بردارد و در این راه هرگز سستی و ناتوانی
و کوتاهی نشان ندهد; هر چند به عللی چون شرایط اجتماعی و وجود موانع فراوان و نز نیاز به بستر زمانی مناسب به سر منزل
مقصود راه نیابد.
نسبی بودن این موفقیت از آن جهت است که چنین تعریفی از موفقیت به دو رکن حاکم و شرایط بیرونی مانند اوضاع اجتماعی
مناسب وابسته است.
در ماجرای امام (ع)، نرسیدن به هدف در عدم تحقق رکن دوم ریشه دارد; و گرنه در رکن اول موفقیت کامل حضرت علی (ع)
انکارناپذیر است.
طبق این دیدگاه، اگر حاکمی از ارزش مداری دست بردارد، هر چند فرمانروایی تمام جهان در اختیارش قرار گیرد، موفق به شمار
نمی آید.
۲. حکومت حضرت علی (ع) و اصولگرایی و ارزش مداری
سیره و سخنان حضرت علی (ع) نشان می دهد کسب حکومت و حفظ آن هدف اصلی وی نبود. حضرت علی (ع) قبل و بعد از
رسیدن به حکومت، رفتار سیاسی اش را در چارچوبی مشخص منضبط کرده بود و خود را به فراتر رفتن از آن مجاز نمی دانست.
کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم (ص) چارچوب رفتار سیاسی و اجتماعی و فردی امام (ع) به شمار می آمد. حضرت (ع) آن قدر به
این امر اهمیت می داد که در شورای عمر پیشنهاد عبدالرحمن بن عوف را نپذیرفت و راه برای خلافت عثمان گشوده شد.
عبدالرحمن به امام (ع) گفت: چنانچه در کنار کتاب و سنت نبوی به سنت شیخین (ابوبکر و عمر) وفادار بمانی، باتو بیعت خواهم
کرد. حضرت واپسین شرط وی را نپذیرفت و از حکومت بازماند. (۴)
آن حضرت (ع) در طول حکومتش اصول حاکم بر رفتار سیاسی خویش را بیان فرموده است. بررسی این اصول نشان می دهد
همگی بخش ها یا جلوه هایی از کتاب و سنت اند; برای نمونه می توان از تقوا سخن گفت. حضرت تقوا را ملاک همه اعمال خود و
سرور و رئیس همه امور اخلاقی می داند (۵) و حاضر نیست به هیچ بهایی و در برابر هیچ مصحلتی آن را زیر پانهد.
در نقطه مقابل امام (ع) معاویه قرار دارد که حاضر است برای حفظ قدرت به نیرنگ دست یازد و همه ارزش های مادی و معنوی را
قربانی کند.
موفقیت های او که رهاورد عدم پایبندی به ارزش های اسلامی و انسانی است، در چشم برخی از سیاستمداران ظاهر بین بزرگ
جلوه کرد; به گونه ای که وی راباهوش تر و سیاستمدارتر از امام علی (ع) خواندند. حضرت (ع) در پاسخ این ظاهربینان فرمود:
«سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست; اما او حیله گر و جنایتکار است. اگر نیرنگ ناپسند نبود، من زیرک ترین افراد
بودم; ولی هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر و انکار است….» (۶)
جلوه دیگر ارزش مداری حضرت در حق گرایی و باطل ستیزی وی متبلور است. او حق را چندان مهم می داند که حتی حکومت و
قدرت را بدون امید به برپاداشتن آن بی ارزش می خواند. روزی ابن عباس خدمت حضرتش رسید. امام که به وصله زدن کفش
اشتغال داشت، فرمود: «این کفش پاره که مشغول وصله زدنش هستم از حکومت بر شما برایم دوست داشتنی تر است; مگر آن که به
وسیله حکومت، بتوانم حقی را اقامه کرده و باطلی را از میان بردارم.» (۷) این سخن و گفتارهای همانندش که نهج البلاغه از آن
آکنده می نماید، نشان می دهد احیای دین، اجرای شعائر و احکام و حدود الاهی، (۸) استقرار صلاح و درستی و حمایت از
ستمدیدگان جلوه های گوناگون حضور کتاب و سنت در جامعه اند.
برپایی عدالت اجتماعی نیز از جلوه های اصولگرایی حضرت علی (ع) است. چنان که در آغاز حکومتش، درباره سبب پذیرش
فرمانروایی، فرمود: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید… اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که در برابر
شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را برکوهان آن انداخته، رهایش می ساختم.» (۹)
ناگفته پیدا است، شخصیتی چون علی (ع) تنها به گفتار بسنده نمی کند و حق را حتی در سخت ترین موقعیت های سیاسی بر پا
می دارد. هنگامی که محاسبه های مادی عدالت در تقسیم بیت المال را به زیان حکومت می نمایاند، حضرت بیت المال را به طور
مساوی میان مسلمانان تقسیم می کند و در برابر نصیحت مصلحت اندیشانی که از او می خواهند اشراف را بر فرودستان برتری
دهد تا به موفقیت برسد، بر می آشوبد و قاطعانه می فرماید: «من هرگز با ظلم به رعیتم [درتقسیم غیر مساوی بیت المال] حاضر
نیستم به پیروزی برسم…. اگر این اموال از خودم بود، به گونه ای مساوی میان مردمان تقسیم می کردم تا چه رسد که جزو اموال
خدا است….» (۱۰)
سرانجام یکسان دیدن اشراف و طبقات پایین جامعه در تقسیم بیت المال سبب شد عده ای از اشراف به حکومت معاویه بپیوندند. (۱۱)
حضرت علی (ع) وقتی این خبر را شنید، فرمود: «آنان عدالت را شناختند ودیدند و شنیدند و به خاطر سپردند و دانستند که همه
مردم نزد ما یک سان هستند پس به سوی انحصارطلبی [امتیاز خواهی] گریختند. (۱۲) »
آن بزرگوار در مسیر عدالت جویی تا آن جا پیش می رود که در برابر فزون خواهی های نزدیک ترین بستگانش چون عقیل (۱۳) و
عبدالله بن جعفر (۱۴) و ابن عباس (۱۵) که به ترتیب برادر، داماد و پسر عمویش بودند، مقاومت می کند.
شایسته سالاری در به عهده گرفتن مسؤولیت های اجتماعی اصل دیگری است که حضرت (ع) حاضر نیست آن را نادیده بگیرد.
صاحب منصبان عصر عثمان در زندگی اشرافی و فساد اقتصادی روزگار می گذراندند و برای به دست گرفتن مسؤولیت های
سیاسی، اجتماعی شایستگی نداشتند. از این رو، حضرت (ع) در نخستین روزهای فرمانروایی اش به عزل آن ها پرداخت و در مقابل
اندرز سیاست پیشه ای همچون مغیره بن شعبه که به حضرت (ع) توصیه کرد کارگزاران عثمانی، به ویژه معاویه، را دست کم تا
مسلط شدن بر اوضاع از کار برکنار نکند، فرمود: «من هیچ گاه گمراهان را کمک کار خود نخواهم گرفت.» (۱۶) در همین راستا، حاضر
نشد طلحه و زبیر را از مقامی برخوردار سازد; زیرا می دانست دیدگاه آن ها در زمامداری کسب مال و جاه است نه بر پا داشتن
ارزش های اسلامی. (۱۷) حضرت عدم رعایت این اصل و برکشیدن پستان (تقدیم الاراذل) و پایین آوردن شایستگان (تاخیر الافاضل)
را از نشانه های عمده انحطاط حکومت ها ذکر می کند. (۱۸)
امام (ع) کتاب و سنت و اصول مستفاد از آن را «امرالله » و «دینی » (دینم) می خواند و حاضر نمی شد در هیچ موقعیتی از آن
ست بردارد: «لا یقم امرالله الا من لا یصانع و لا یضارع و لا یتبع المطامع; (۱۹) فرمان خدا را بر پا ندارد جز آن کس که در اجرای حق
مدارا نکند، سازشکار نباشد و پیرو آرزوها نگردد.» آن حضرت وقتی با پیشنهاد مصالحه های سیاسی مخالف با اصول خود روبه رو
می شد، می فرمود: «والله لا اداهن فی دینی; (۲۰) سوگند به خداوند، در دینم سازش نخواهم کرد.»
۳. شرایط و اوضاع زمانه
شرایط و اوضاع زمانه گاه ممکن است حاکم را در رسیدن به اهدافش یاری دهد و زمانی چون سخت ترین مانع در برابر برنامه هایش
بایستد.
در نگاه اول ممکن است تصور شودشرایط زمان به حکومت رسیدن حضرت علی (ع) به سود امام بود و آن بزرگوار نتوانست از
اوضاع – چنان که باید – بهره گیرد. در توضیح این سخن باید یادآور شد، مردم در ۲۵ سال سکوت حضرت علی (ع) حکومت های
مختلف را تجربه کرده بودند و هیچ یک نتوانست آن ها را به حکومت نبوی نزدیک سازد. در این مدت، به ویژه در شش سال آخر
حکومت عثمان، جامعه چنان از آرمان های نبوی دور افتاده بود که جز انقلاب چاره ای نداشت. پس عثمان را از میان برداشتند و
برای ادامه راه رسول خدا (ص) به علی (ع) روی آوردند. آن حضرت استقبال عمومی مردم از خود را چنین وصف می کند: «روز
بیعت، فراوانی مردم چون یال های پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند تا آن که نزدیک بود حسن و حسین [ علیهما
السلام] لگدکوب شوند و ردای من از دو طرف پاره شد، مردم چن گله های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند… (۲۱) . دست مرا برای
بیعت می گشودید و من می بستم. شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم. سپس چونان شتران تشنه که به
طرف آبشخور هجوم می آورند، بر من هجوم آوردید تا آن که بند کفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند.
آن چنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان و پیران برای بیعت کردن، لرزان به راه افتادند و بیماران بردوش
خویشان سوار و دختران جوان بی نقاب به صحنه آمدند. (۲۲) »
طبیعی است چنین مردمانی باجان و دل در کنار رهبر محبوب خود می ایستند و او را در احیای آرمان های نبوی یاری می کنند.
تاریخ نشان می دهد، برخلاف نگاه اولیه، شرایط زمانی به سود امام (ع) نبود و بیش ترین نقش را در عدم موفقیت علی (ع) در
دستیابی به اهدافش به عهده گرفت. برای روشن شدن این واقعیت، بررسی شرایط دینی، سیاسی و اجتماعی آن روزگار ضرورت
دارد.
الف) موقعیت دینی
با رحلت پیامبر اکرم (ص) سقیفه نشینان بر مسند قدرت قرار گرفتند. آن ها کوشیدند حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) را از نظر
سیاسی و علمی به حاشیه برانند (۲۳) و اسباب حرمان جامعه اسلامی را از وجود آن حضرت (ع) فراهم آورند. بازیگران عرصه
لافت خود معترف بودند علی (ع) داناترین مردمان به کتاب و سنت پیامبر اکرم (ص) است و در مشکلات از وجود حضرت (ع)
بهره می بردند; برای مثال عبارت های «لولا علی لهلک عمر» (اگر علی (ع) نبود، عمر به هلاکت می رسید) و «لا ابقانی الله لمعضله
لیس لها ابوالحسن » (خداوند مرا در مشکلی که علی (ع) در آن حضور ندارد، باقی نگذارد) از عمر مشهور است; (۲۴) اما با این حال
فضا را به گونه ای سامان دادند که مردم فکر استفاده از آن حضرت (ع) را از سر بیرون رانند. از سوی دیگر، خود به علت ا طلاع
اندک از کتاب و سنت و نیز تلقی خاص از جایگاه قانون گذاری و تشریع، زاویه های انحراف در دین اسلام را شکل دادند; زاویه هایی
که با گذشت زمان بازتر شد و انحراف هایی جبران ناپذیر ایجاد کرد. آن هامعتقد بودند حاکم سیاسی می تواند خارج از چارچوب
کتاب و سنت و حتی در مخالفت با سنت قانون وضع کند. بدعت های فراوان خلفای سه گانه رهاورد این دیدگاه است. (۲۵) سیره و
روش آن ها، به ویژه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 