پاورپوینت کامل زندگی یعنی فهمیدن چیزی جدید ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زندگی یعنی فهمیدن چیزی جدید ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی یعنی فهمیدن چیزی جدید ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی یعنی فهمیدن چیزی جدید ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۴
کنکاشی در زندگی پروفسور سید محمود حسابی
باتشکر از: سید سعید لواسانی
به کوشش: سید محمد ابطحی
پدرام دری/مهندسی الکترونیک
سید عبدالمجید رکنی/مهندسی شیمی
جمشید قسیمی/مهندسی الکترونیک
امین مقومی/مهندسی عمران
اینجا خانه بزرگمردی است
هر وقت که از کوچه مقصود بیک در حوالی میدان تجریش می گذشت چشمش به سردر خانه بزرگی که در این کوچه قرار داشت
می افتاد و ناخودآگاه شعر کاشیکاری بالای در را زیر لب زمزمه می کرد:
به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود
نیرزد آنکه دلی را از خود برنجانی
او نمی دانست که اینجا خانه چه کسی است ولی بارها با خود گفته بود: «صاحب خانه هر که باشد مرد بزرگی است » .
تا آن روز که کوچه را سیاهپوش دید تازه فهمید که اینجا خانه، محل کار و آزمایشگاه تحقیقاتی پدر فیزیک نوین ایران، پرفسور
محمود حسابی است . متاسف از این که چرا تاکنون از این مطلب آگاهی نیافته، برای عرض تسلیت به خانه وارد شد و به یاد بود
بزرگی های مردی که علم و تواضع، اخلاق و دیانت و رافت و مهربانی را در وجود خود جمع کرده بود چهره ای از او به یادگار کشید .
استاد علی اکبر صنعتی، نقاش بزرگ معاصر، هنگامی که تابلوی نفیس خود را به موزه دکتر حسابی اهدا می کرد، بار دیگر با
چشمانی اشکبار از خاطره آن روزها می گفت: . . .
متن زیر حاصل گفتگوی ما با آقای مهندس ایرج حسابی، پسر پرفسور حسابی است که در این شماره و شماره اسفند پرسمان درج
خواهد شد .
خلاصه کردن حیات پربار پروفسور حسابی در یک شماره حرف نو کاری نیست که از نشریه پرسمان ساخته باشد . تنها تلاشی که
در این زمینه از دست ما برمی آید، بازگو کردن بخشی از حکایت های شیرین فعالیت های علمی این دانشمند بزرگ، آشنا ساختن
دانشجویان با خصوصیات وی و فراخواندن جوانان به الگوگیری از این پژوهشگر برجسته معاصر است .
امروزه بسیاری از دانشجویان مشکلات مالی و خانوادگی را مانع اساسی پیشرفت علمی می دانند . آقای دکتر حسابی تحصیلات
خود را در چه شرایطی پشت سرگذاشت؟
آقای دکتر در ۴ سالگی همراه پدر و مادر به لبنان رفت . پدر ایشان در آن موقع سفیر ایران در منطقه شامات بود . پس از چندی،
پدر آقای دکتر خانواده را ترک کرده، به ایران باز گشت و مادر را با دو کودک خردسال در یک کشور غریب رها ساخت . آقای دکتر از
همان زمان زندگی سخت خود را آغاز کرد . مادر ایشان با سختی و مرارت تمام، با اتکا به خود، این دو فرزند را بزرگ و تربیت کرد .
آقای دکتر تحصیلات خود را در مدارس لبنان ادامه داد . نخستین مدرک لیسانس خود را در رشته ادبیات به دست آورد و با همین
مدرک مشغول کار شد . حقوق وی در آن موقع بسیار ناچیز بود . بنا بر این، در کنار کار در رشته مهندسی ادامه تحصیل داد . پس
از اخذ مدرک مهندسی وضعیت مالی خانواده اش کمی بهتر شد . به هر حال، آقای دکتر با چنین شرایطی تحصیلاتش را ادامه داد
و چند مدرک در رشته های ادبیات، زمین شناسی، پزشکی، مهندسی برق و . . . اخذ کرد . بعد برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه
رفت و پس از اخذ مدرک دکترای فیزیک، در سال ۱۹۲۷ میلادی و در سن ۲۴ سالگی، به ایران باز گشت; یعنی تمام دوران تحصیل
آقای دکتر با سختی و مشقت زیاد طی شد . ایشان پس از بازگشت به ایران تا سال ها منزل شخصی نداشت . زندگی دکتر حسابی
نشان می دهد نمی توان مشکلات مالی و خانوادگی را مانع اصلی ادامه تحصیل قلمداد کرد .
موضوع رساله دکترای ایشان در فیزیک چه بود؟
تز دکترای ایشان در مورد حساسیت سلول های فتوالکتریک به طول موج بود . این موضوع یکی از محورهای مقاله معروف
انیشتین در سال ۱۹۰۵ است که باعث تحول در دیدگاه فیزیکی شد و نهایتا به تفکر غیر پیوسته بودن انرژی انجامید . در حقیقت در
زمانی که کسانی همچون پلانگ، بور، شرودینگر، انیشتین و . . . روی این تئوری های جدید فیزیکی کار می کردند، دکتر حسابی نیز
به عنوان یک ایرانی مسلمان با این تئوری های روز علم فیزیکی کلنجار می رفت .
پس داستان تئوری بی نهایت بودن ذرات مال چه زمانی است؟
تئوری بی نهایت بودن ذرات داستانی دیگر دارد . در سال ۱۹۴۶ انجمن سلطنتی انگلستان مراسمی به مناسبت سیصدمین سالگرد
تولد نیوتن برپا کرد . البته سیصدمین سالگرد تولد نیوتن ۱۹۴۲ بود; ولی به دلیل جنگ جهانی دوم این مراسم به تاخیر افتاد . او
برای این مراسم مقاله ای تهیه کرد که در راستای مدل ریاضی الکترون بود . ایشان می گفت، وقتی به فرمول ریاضی مورد نظرم
رسیدم، دیدم تعبیر این فرمول ریاضی این است که جرم ذره در یک نقطه متمرکز نیست; به عبارت دیگر، برای این که به جرم
دقیق الکترون یا هر ذره دیگر برسیم، باید انتگرال از صفر تا بی نهایت این رابطه ریاضی را بگیریم . مفهوم این فرمول این بود که
ذره تا بی نهایت گسترش دارد . آقای دکتر این تئوری را در سال ۱۹۴۶ با استادان برجسته فیزیک دنیا در میان گذاشت . نهایتا به
ایشان پیشنهاد شد برای بررسی این نظریه با انیشتین گفت و گو کند . در سال های ۱۹۴۶- ۱۹۴۸ آقای دکتر یک سال در برینستون،
به صورت نظری، در کنار انیشتین روی این تئوری کار کرد . یک سال هم در شیکاگو به صورت عملی این تئوری را مورد آزمون
قرار داد . به هر حال، این تئوری امروزه به نام آقای دکتر شناخته شده است .
در مورد انتخاب آقای دکتر به عنوان مرد علمی سال ۱۹۹۰ هم برایمان بگویید .
در سال ۱۹۹۰ دو مؤسسه انگلیسی و امریکایی آقای دکتر را به عنوان مرد علمی سال انتخاب کردند . بسیاری از دانشمندان بزرگ
توسط این دو مؤسسه به عنوان مرد علمی سال معرفی شده اند . در همین سال یعنی سال ۱۹۹۰، وقتی آقای دکتر ۸۷ سال داشت،
آکادمی علوم نیویورک تقدیرنامه ای به ایشان داد که بسیار ارزشمند است . شاید آن دو موسسه هم به تبع این تقدیرنامه، آقای دکتر
را به عنوان مرد علمی سال معرفی کرده باشند . آکادمی علوم نیویورک در عرصه بین المللی مؤسسه ای شناخته شده است; نزدیک
به ۲۰۰ سال قدمت دارد و با این که بسیار مشکل عضوگیری می کند، آقای دکتر را به عنوان عضو پیوسته خود انتخاب کرد . ملاک
این مؤسسه حضور دائمی آقای دکتر در عرصه تحقیقات علمی روز بود . آقای دکتر عادت داشت هر مقاله ای که به دستش می رسید،
به دقت می خواند و اگر اظهار نظری درباره آن داشت، با نویسنده اش مکاتبه می کرد . جدیت ایشان در این امر بسیار چشمگیر بود
.
گویا ارتباطاتی هم بین آقای دکتر و پروفسور عبدالسلام، تنها مسلمان برنده جایزه نوبل، وجود داشته است .
بله، وقتی دکتر عبدالسلام با دعوت وزیر علوم به ایران آمد، ملاقات های متعددی با آقای دکتر حسابی داشت . این ارتباط به
مکاتبات بعدی این دو با هم انجامید . آقای دکتر عضو افتخاری هیئت امنای آکادمی علوم جهان سوم بود که توسط عبدالسلام در
ایتالیا درست شده بود . نکته جالبی که باید در این جا به آن اشاره کنم، آن است که وقتی آقای دکتر فوت کرد، پروفسور عبدالسلام
یک تلگرام فرستاد و در آن نوشت: من این مرد بزرگ را یک بار در عمرم دیدم; ولی در همان ملاقات های کوتاهی که در چند روز
اقامتم در تهران با ایشان داشتم، خیلی به ایشان علاقه پیدا کردم . موقعی هم که از یکدیگر جدا می شدیم هر دو متاسف بودیم که
چرا این قدر دیر همدیگر را دیده ایم و چرا این قدر زود از هم جدا می شویم; چون ما در این مدت کوتاه مشترکات زیادی با هم پیدا
کرده بودیم .
چطور شد که آقای دکتر، با توجه به موقعیت علمی شان در اروپا، به ایران بازگشت؟ یقینا اگر آقای دکتر مطالعات و تحقیقات
علمی خود را در اروپا و امریکا ادامه می داد، به موفقیت های بسیار بیش تری در عرصه علوم دست می یافت . امروزه بسیاری از
دانشجویان به مهاجرت به کشورهای اروپایی و امریکایی تمایل شدید دارند . می خواستم بدانم آیا در نگاه دکتر حسابی توجیهی
برای این تمایل می توان یافت؟
به نظر من حساسیت این سؤال شما وقتی بیش تر روشن خواهد شد که مقایسه ای بین شرایط اجتماعی، اقتصادی، علمی آن روز و
امروز داشته باشید . به نظر من، الان نسبت به زمان جوانی آقای دکتر شرایط بسیار خوبی در مملکت ما حاکم است . به هر حال، از
نظر امکانات رفاهی ما خیلی عقب نیستیم . در آن سالی که آقای دکتر به ایران باز می گردد، هنوز دانشگاهی در ایران وجود نداشت
. حکومت رضا شاه تازه سر کار آمده بود و کشور در شرایط اجتماعی و اقتصادی بدی به سر می برد . با وجود این، آقای دکتر با
درجه دکترای فیزیک از اروپا به ایران باز می گردد . لازم است به این نکته هم اشاره کنم که در آن مقطع زمانی فیزیک تازه به یک
قوام جدید رسیده و یک دریا احتمال برایش قابل تصور بود; و دکتر حسابی که روی مسائل کاملا به روز فیزیک کار می کرد،
می توانست در آینده فیزیک، نقشی چشمگیر و نامی پرآوازه داشته باشد . در این موقعیت، آقای دکتر در اروپا نماند و با علم به
سختی های ایران به کشورش بازگشت . این در حالی است که دانشجویان امروز ما با کوچک ترین انگیزه ای ایران را ترک می کنند .
به نظر من، این کار هیچ توجیه علمی ندارد .
نخستین سمتی که پس از بازگشت به ایران از طرف حکومت به پروفسور حسابی سپرده شد، چه بود؟ این پست تا چه حد با
تخصص و موقعیت آقای دکتر تناسب داشت؟
آقای دکتر در سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت . قبل از ایشان دکترای فیزیک در ایران نداشتیم . از طرف دیگر، مرزهای علوم هنوز
خیلی روشن نبود . خیلی ها حتی در عرصه بین المللی شیمی و فیزیک را از هم تفکیک نمی کردند . در چنین شرایطی، بدیهی
است که رشته فیزیک و تخصص آقای دکتر در ایران ناشناخته باشد . همین امر موجب شد نخستین ماموریتی که به ایشان واگذار
گردید، با مدرک مهندسی زمین شناسی ایشان متناسب باشد; یعنی نقشه برداری از راه های بوشهر . دقیقا آن زمانی که جنوب
ایران بسیار ناامن بود . آقای دکتر تعریف می کرد که دولت سه تفنگدار در اختیار ایشان گذاشته بود تا از آقای دکتر مراقبت کنند .
آقای دکتر در شرایط بسیار سختی این ماموریت را به انجام رساند . عکس ها و خاطره های آقای دکتر در این مدت برای دانشجویان
ما بسیار درس آموز است . این طور نبود که آقای دکتر از همان روز اول در ایران به عنوان یک شخص علمی برجسته شناخته شده
باشد و پست و سمت های عالی به ایشان سپرده شود . آقای دکتر پس از سال ها تلاش در ایران تا حدودی شناخته شد . در سال
۱۳۶۶، یعنی شصتمین سال بازگشت آقای دکتر به ایران، انجمن فیزیک ایران برای بزرگداشت دکتر حسابی مراسمی برپا کرد و
بازگشت وی به ایران را آغاز فیزیک در ایران خواند .
برنامه های مطالعاتی پروفسور حسابی چگونه بود؟
آقای دکتر هیچ زمانی را برای یادگیری مطالب جدید دیر نمی دانست . یک نمونه اش برنامه ریزی برای یادگیری زبان آلمانی در
سن شصت سالگی است که خود داستانی مفصل دارد . آقای دکتر در یکی از سفرهایش برای من که آن موقع ۱۲ ساله بودم، یک
قطار اسباب بازی سوغات آورد . چندی بعد یکی از قطعات این قطار خراب شد . در یکی از سفرهای خارجی که من هم همراه پدر
رفته بودم، چشمم به اسم سازنده آن قطار افتاد . از پدر خواستم آن قطعه قطار که خراب شده را از این جا بخرد . پدر به داخل
مغازه رفت و هر چه سعی کرد با زبان های فرانسه و انگلیسی به خانم فروشنده بگوید دنبال چه قطعه ای است، نتوانست . چون آن
خانم فقط آلمانی بلد بود . آقای دکتر از این که زبان آلمانی بلد نبود، ناراحت شد و تصمیم گرفت آموختن زبان آلمانی را شروع کند .
در این هنگام آقای دکتر ۶۰ سال داشت; ولی تصمیم ایشان به قدری جدی بود که در همان جا با خود قرار گذاشت شبی نیم ساعت
آلمانی بخواند و این کار را تا پایان عمر ادامه داد . در واپسین روزهای حیات پدر، پرستار ایشان به من می گفت: دیدم پدرتان رمان
می خواند . رفتم و به ایشان گفتم شما تازه عمل کرده اید . قصه خوانی را بگذارید برای بعد و استراحت کنید . ایشان در جواب خانم
پرستار گفته بود قصه نمی خوانم، دارم زبان آلمانی یاد می گیرم . پشتکار خیلی عجیبی در فراگیری علم و دانش در ایشان وجود
داشت .
گویا این اواخر آقای دکتر از ناراحتی های جسمی چندی رنج می برد . آیا این بیماری ها بر فعالیت های علمی و عملی ایشان تاثیر
نداشت؟ بله، آقای دکتر این اواخر با بیماری های بسیاری دست به گریبان بود; برای مثال چشم ایشان خیلی ضعیف بود . شماره
عینک ایشان ۵/۱۳ بود . علاوه بر این، چشم ایشان آستیگمات هم بود . ایشان به سختی می توانست مطالعه کند یا بنویسد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 