پاورپوینت کامل نشستی با دکتر محمدرضا سنگری ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نشستی با دکتر محمدرضا سنگری ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نشستی با دکتر محمدرضا سنگری ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نشستی با دکتر محمدرضا سنگری ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۶
حتی اگر ساعت ها کنارش بنشینی، خسته نمی شوی؛ آن قدر با صفاست که نگو و من شک ندارم که این هُرم نفس را از برکت مطالعات حسینی
دارد و اغراق نمی کنم؛ وقتی حرف می زند، بوی کربلا می دهد.
دکتر محمد رضا سنگری، عاشورا پژوهی است که کمتر کسی مثل او لایه های پنهان عاشورا را جست وجو کرده است و این را از آثارش می توانیم
درک کنیم؛ زیرا هم تحقیقات و بررسی های علمی اش در حوزه عاشورا راه گشاست و هم شهود باصفایش که خیلی وقت ها انسان را به ملکوت
می رساند.
گفت وگویی که می خوانید، سال گذشته با وی انجام شده است و بخش هایی از آن در نشریه دیدار آشنا چاپ شد؛ اما به لحاظ وسعت دقت و لطافت
آن چه در این مجال آمده، آن را با هیئتی جدید باز آفرینی کردیم. خالی از لطف نیست که یک بار دیگر آن را بخوانیم.
سی ثانیه آخر
واقعیت این است که شتاب تحول، در عصر ما زیاد است و این شتاب تحول، طلب می کند که گاهی از اوقات بعد از یک سال، ما
نگاهمان را متوجه ابعاد و اضلاع اطراف خودمان بکنیم تا به فکر تازه ای برسیم. شاید این حرفی که یکی از جامعه شناسان
زده است، حرف قابل توجهی باشد. این جامعه شناس می گوید: اگر عمر تمام تاریخ پنج هزار ساله گذشته انسان را بیست و
چهار ساعت تصور کنیم، حوادث نه در ساعت آخر که در پنج دقیقه آخر آن اتفاق افتاده اند و اگر دقیق تر نگاه کنیم، می بینیم
که این سی ثانیه آخر است که حوادث را رقم می زند. وقتی این قدر شتاب تحول در روزگار ما زیاد است، این طلب می کند که ما
از همه چشم اندازهای تازه، امکانات تازه و فضاهای تازه ای که خلق می شود، بهره بگیریم؛ چون هر چه به وجود می آید، برای
موءمن تهدید نیست؛ فرصت است؛ اگر خوب نگاه کند. پدیده ای مثل اینترنت، یکی از آنهاست.
اولین داد آقا…
این فضاهای رایانه ای که امروز ایجاد شده، تهدید نیست؛ فرصت هایی است که ما باید از آنها استفاده کنیم. من یقین دارم که
اگر آقا امروز بیاید، اولین دادش را سر ما می زند که چرا از این امکانات استفاده نمی کنید و اصلاً چرا آنها را گسترش
نمی دهید. قطعاً او از همه این امکانات استفاده خواهد کرد. بعضی از قرائنی که برای ظهور هم گفته اند، این را اثبات می کند که
آقا سخن می گوید و همه می شنوند و هر کس به زبان خودش می شنود؛ همه او را می بینند؛ همه می توانند با او ارتباط برقرار
کنند و هیچ کس در هیچ جای جهان، بی بهره از دیدار امام نیست. اگر صورت ظاهری مسئله را بررسی کنیم، این قرائن موجود
به ما می گوید که آقا از همه این امکانات استفاده می کند.
جغرافیای کشف و شهود
در زمینه عاشورا و فرهنگ عاشورا که به حق، بزرگ ترین، شگفت ترین، زیباترین، عزیزترین و پرارج ترین بخش تاریخ انسان،
جهان و به ویژه، تاریخ شیعه است، هیچ چیز نیست که یافتنی نباشد. این جغرافیا، جغرافیای کشف و شهود همه زیبایی ها،
عظمت ها و بایسته های زندگی انسان است و به همین دلیل است که هیچ کدام، موقعیت، ارزش و جایگاه این حادثه را در تاریخ
نیافتند.
انقلاب هشت ساعته
هیچ انقلابی در تاریخ اسلام، از نظرگاه جغرافیایی، کوچک تر از کربلا نیست و هیچ انقلابی در تاریخ اسلام، از نظر کمیت،
کمتر از کربلا نیست و هیچ انقلابی در تاریخ اسلام، از نظر طول زمان وقوع حادثه، کوتاه تر از کربلا نیست. تمام حادثه در
کربلا، هشت روز است و اگر اصل حادثه را بگیریم هشت ساعت است. اما این حادثه، قرار است آیینه شود. اصلاً آیین ما باشد؛
روح، مدار، مرکز و محور همه مسائل ما باشد و حتی قرار است آخرین انقلابی که اتفاق می افتد، سَمتش، سمت همین انقلاب
باشد؛ «این الطالب بدم المقتول بکربلا»؛ پس معلوم است آن آخرین هم که می آید، برای همین می آید.
آخرین قبله
او به سمت کربلا می رود؛ یعنی قبله آخرین حجت خدا هم کربلاست و همه چیز هم بر مبنای کربلاست. کسی که ویژگی های
اصحاب حضرت حجت علیه السلام را مطالعه می کند، در می یابد که تمام ویژگی هایشان، ویژگی های اصحاب حضرت اباعبدالله
الحسین علیه السلام است و حتی گفته شده که نوع رفتارهایی که آنها می کنند، همان رفتارهایی است که آنها نسبت به اباعبدالله
علیه السلام داشتند. ایمان آنها، بصیرت آنها، جهت گیری آنها و همه مسائلشان، همان جاست. جالب تر هم این است که اصلاً قرار
است بعد از ظهور، جهان به دست اباعبدالله علیه السلام سپرده شود. این خیلی نکته بزرگ و مهمی است که ظهور، امتدادش قیامت
نیست؛ امتداد ظهور، اباعبدالله علیه السلام است و قرار است که نبض عالم را امام زمان عجل الله فرجه دوباره به دست ایشان بسپارد و
اصلاً قرار است حکومت نهایی جهان، حکومت اباعبدالله علیه السلام باشد.
تیپ های کربلایی
هر آدمی و هر چهره ای در آن جا، یک نسل است؛ یک قرن و یک هزاره است؛ همه انسان است که جمع شده و اتفاقاً از نکات
لطیف کربلا همین است که هر چهره ای در کربلا نماینده یک تیپ اجتماعی است و شما نمایندگان همه انسان ها را در تمام
تاریخ در کربلا می توانید پیدا کنید. همه تیپ ها را می توانید پیدا کنید؛ هم زن دارد؛ هم مرد دارد؛ هم کودک دارد؛ هم پیر دارد و
هم جوان. شما نماینده هر دوره سنی را می توانید در کربلا پیدا کنید؛ شش ماهه می خواهید، دارد؛ یک ساله می خواهید، دارد.
کربلا و نبرد شیمیایی
یک دوره و یک بخشی از کربلا جنگ شیمیایی است و تعدادی از یاران اباعبدالله علیه السلام در نبرد شیمیایی شهید شدند. آنها از
تیرهای مسموم، استفاده کردند و اینها زخمی شدند و بعد بر اثر همین جراحت و پخش مواد شیمیایی، به شهادت رسیدند.
قرآن، اباعبدالله مکتوب
می خواهم یک تمنا و تقاضا داشته باشم که به اَضلاع گم شده و مظلوم کربلا بپردازیم؛ با این توضیح که اگر کربلا بزرگ است
و هدایت گر، این جریان کسی است که پیغمبر او را سفینه نجات نامیده است؛ معصوم است؛ مصباح هدایت است؛ سید جوانان
بهشت است و در یک کلمه، حسین علیه السلام است که این جریان را هدایت می کند؛ پس نباید در هیچ کدام از اجزای این حادثه، نقص
و ضعفی وجود داشته باشد. من با آن مبنای استدلالی، این نکته را طرح می کنم؛ چون انسان ها وقتی بزرگ می شوند، به نسبت
رشد و کمالشان، از اشتباهاتشان کاسته می شود. اگر پشتوانه تجربه ها را در نظر بگیریم، تجربه ها یاری گر انسان هستند تا
انسان خطا کمتر کند؛ زمان سوزی کمتری داشته باشد و همه ابعاد حادثه خودش را ببیند. حالا اگر قرار باشد که یک کسی هم
باشد که به علم لدنّی وصل باشد و پرورده دامان حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما باشد و مکتب پیغمبر صلی الله علیه وآله را درک
کرده باشد، او اباعبدالله علیه السلام است. چنین کسی، نبض این نهضت را دست داشته است و تمام اجزای حادثه، هم سطح،
هم سنگ، بزرگ و مهم هستند و ارزش هیچ کدام نمی تواند برتر از دیگری باشد. تمام این حادثه و کل این جریان، اجزای
هم سنگی هستند و همه، آموزش و درس برای ما می باشند و چون امام، تمام این جریان را هدایت می کند، ما هر بخشی از
حادثه را متوقف یا جدا کنیم و به آن بنگریم، لبریز درس هاست و چون امام این جریان را می آفریند، مثل قرآن است و اگر
قرآن، بطن در بطن است، اجزای این حادثه نیز بطن در بطن است. اگر روزی قرار باشد قرآن در هیئت یک انسان تجسم کند،
می شود امام و اگر امام را بنویسند، می شود قرآن؛ پس اباعبدالله علیه السلام، قرآنِ مجسم است و قرآن، اباعبداللهِ مکتوب.
جلوه در جلوه
کربلا، مال حسین علیه السلام است و مثل قرآن، بطن در بطن، جلوه در جلوه و لایه در لایه است. هر پرده ای را که بردارید، هفتاد
چشم انداز جدید مقابل نگاهتان باز می شود و اگر سرانگشت همتی داشته باشید، هر پرده را که پس بزنید، هفتاد پرده جدید در
مقابل شما خواهد بود و اگر همت داشته باشید و پیش بروید و خدا عمری تا قیامت به شما بدهد، هر چه لایه های بعدی را
بکاوید، چشم اندازهای تازه ای برای شما گشوده خواهد شد و چون قرآن متعلق به هیچ نسل و عصر نیست و برای همه
انسان ها در همیشه زمان و تاریخ است و کربلا هم متعلق به قرآن مجسم است و تا همیشه زمان می تواند برای همیشه انسان،
پاسخ گو باشد، باید باور کنیم که در هر عصری، می شود کنار این سرزمین آمد و از آن بهره گرفت و به عبارت دیگر،
سرزمین عطش، سرزمین سیرابی همیشه انسان است. ما کربلا را با عطش می شناسیم؛ اما هر کس قرار است سیراب شود، از
کربلا ناگزیر است.
ستم ما به کربلا
این حادثه، سه جزء، یک مقدمه بزرگ، یک متن و یک مؤخره دارد. ستم بزرگ ما این است که مقدمه و موءخره آن را خوب
ندیدیم؛ نمی گوییم این حادثه، چه مقدمه بزرگی دارد و بازتاب های این جریان در تاریخ کجاست. ستم ما این است که ما این
مقدمه را واقعاً ندیدیم و نمی گوییم چگونه امام این زمینه را به وجود آورد و چطور این آدم های بزرگ ساخته شدند و چطور
اینها با این حادثه همراه شدند.
شب کوچه های غریب
شبی نشسته بودم و آخرین قسمت های زندگی حضرت مسلم بن عقیل را می نوشتم؛ داشتم آخرین لحظه هایش را می نوشتم؛
تنهایی هایش را که در کوچه های کوفه حرکت می کرد. از زمانی که او وارد این شهر شد، در محاصره هجده هزار استقبال
کننده بود و بعد وارد خانه مختار شد و بعد از آن، وارد خانه هانی شد و اصلاً فضای کوفه و کوچه های کوفه را نمی شناخت؛
کوفه خیلی بزرگ بود. او وارد کوچه های کنده شد – که یکی از قبایل بزرگ کوفه بود – و بعد وارد بنی جَبَله یا بنی بُجِیله شد که
یکی از کوچه های مشهور کوفه بود. هیچ صدایی نبود. کوچه، خاموش خاموش بود. همه درها بسته بود. من همان جا این
رباعی را نوشتم:
درها همه بسته بود در قحطی مرد
فریاد نشسته بود در قحطی مرد
یک زن شبِ کوچه های بن بست و غریب
مردانه شکسته بود در قحطی مرد
همه هستند با تو یکی…
امام چطور این مسلم ها را جذب کرد و چطور اینها را نگه داشت؟ امام سجاد علیه السلام می فرماید: «ما در هر منزل که وارد
می شدیم، امام قصه حضرت یحیی را مطرح می کرد و می گفت: انتهای این راه برای من همان مسیری است که یحیی داشت؛
یعنی سر من را هم از تنم جدا می کنند و در مقابل ناپاک ترین و پلیدترین انسان ها در تشت خواهند گذاشت». هجده هزار نفر
جمع شدند؛ در حالی که تمام یاوران عبیدالله بن زیاد، دویست نفر بودند که خلاصه می شدند در همان دارالاماره. از آن طرف
می بینیم که یک هجوم ساده، همه چیز را تمام کرد. عبیدالله تهدید کرد که سپاه شام دارد می آید و یک گروه گسسته شدند و
بعد گفت: هر کس بماند، حقش از بیت المال قطع خواهد شد که با این سخن، گروه دیگری گسسته شدند. پس از آن از انگیزه
عاطفی خانم ها استفاده کرد و گفت: خانم ها! شوهرهایتان اگر بمانند، ما آنها را به شام یا عمان، تبعید خواهیم کرد و بدین
طریق زن ها به شوهرهایشان می گفتند: بقیه هستند؛ با تو یکی که مشکل حل نمی شود و هر کس می آمد، می گفت: بقیه هستند؛
با تو یکی که مسئله حل نمی شود و آرام آرام همه رفتند. وقتی مسلم وارد مسجد شد، پانصد نفر همراهش بودند. هنگامی که
خواست نماز را شروع کند، همراهان به صد نفر نمی رسیدند. وقتی حضرت مسلم نماز مغرب را خواند، فقط سی نفر پشت
سرش بودند. هنگامی که سجده شکرش را به جای آورد، ده نفر ماندند و وقتی از مسجد خارج شد، ده نفر هم رفتند و دیگر
تنهای تنها شده بود.
اولین زائر
حضرت اباعبدالله علیه السلام حدود بیست و چهار منزل را طی کرد تا به کربلا رسید و هر منزل، حادثه ای و درسی است و انتهای
بسیار لطیفی دارد که ما مخاطبان کربلا را از اینها محروم کردیم. امام چگونه این آدم ها را جذب کرد و چطور اینها را دعوت
کرد؟ امام وقتی فهمید که این خیمه بزرگ، مال عبیدالله بن حُر جُعَفی است، اصرار داشت که برود و او را جذب کند و با او
گفت وگو کرد. می خواست حجت بر همه تمام شود و هیچ کس، گریزگاهی نداشته باشد. هیچ کس نگوید من نمی دانستم و در
نیافتم. امام علیه السلام می رود و می داند که این آدم او را همراهی نمی کند و تنها یک اسب و یک شمشیر را به حضرت اباعبدالله
علیه السلام پیشنهاد می کند. حضرت می فرماید: نه خیری در تو هست و نه در شمشیرت؛ در حالی که آن بهترین اسب و بهترین
شمشیر بود. به غلامش گفت که اگر آذوقه می خواهد، بدهد. حضرت گفت: نه. بعد این آدم پشیمان می شود و به کربلا می رود
و اولین نفری که به کربلا وارد شد، او بود. اولین کسی که وارد کربلا می شود، همین عبیدالله بن حر جعفی است که امام به او
گفت: پس حالا که مرا همراهی نمی کنی، دور شو که صدای مرا نشنوی. اگر کسی صدای مظلومی را بشنود و یاری نکند، خدا
او را در جهنم در کنار آن کسانی قرار خواهد داد که به آن مظلوم ستم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 