پاورپوینت کامل خاتراط دانشجویی! ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاتراط دانشجویی! ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاتراط دانشجویی! ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل خاتراط دانشجویی! ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

قابلمه ای نباید چپه می شد

همانطور که می دونین پنچ شنبه ها و کل روزهای جمعه در خوابگاه از غذا خبری نیست.

تو طبقه ای که اتاق ما اونجا بود کلا پنج تا اتاق بودیم که چهار تای اونا (البته بجز اتاق ما) ماشالا همشون از نظر تغذیه ای خیلی به خودشون می رسیدن. چیزی
برای خوردن نداشتیم .مونده بودیم چکار کنیم .نونم که نداشتیم ناگهان جرقه ای به ذهن هم اتاقیِ تیزهوش بنده رسید گفت بچه ها بیاین خوراک چنگالی درست
کنیم. ما که از گرسنگی شکمامون غرغر می کرد بدون هیچ گونه سوءالی از نوع این غذا گفتیم چشم .خلاصه کناره های خشکیده نانهایی که توی سفره بود رو
کلیک کردیم توی یک قابلمه بزرگ. توشم یه قاشق روغن ریختیم و بردیم توی آشپزخونه روی گاز گذاشتیم. آنچنان بوی خوشمزه ای راه انداخته بود که اتاق
بغلی ها (که داشتن آش درست می کردن) گفتن امروز غذا چی دارین؟ ما برای اینکه ضایع نشیم درِ قابلمه رو باز نکردیم و گفتیم امروز خوراک بوقلمون داریم. من
هم بعد از اینکه خوراک چنگالی آماده شد قابلمه رو با قاشق و چنگال گرفتم و از آشپزخونه اومدم بیرون اما چشمتان روز بد نبینه ناگهان قابلمه از روی این قاشق
وچنگال برگشت و دقیقا جلوی در اتاق بغلی ها توی راهرو چپه شدروی زمین و تمام محتویات داخلش (نانهای سرخ شده) ریخت بیرون. بچه های اتاق بغلی
سراسیمه اومدن بیرون وتا این صحنه رو دیدن زدن زیر خنده و گفتند اینه بوقلمونتون .اونقدر خندیدند که طفلی ها اشتهاشون کور شد که ناگهان یکی از بچه های
اتاق بغلی با یه کاسه آش اومد تو اتاق و مارو شرمنده تر کرد.

ما خوردیم ،آشپزها بیمار شدند

ماشاءالله اسماعیلی/عمران آزاد یاسوج

ما تعدادی دانشجویان دانشگاه آزاد یاسوج که در منزلی استیجاری در یکی از مناطق مصفای شهر یاسوج در کنار هم روزگار دانشجویی سپری می کردیم.در
منزل ما همانند تمامی منازل دانشجویی (شاید) بحث شهرداری خانه مطرح بود که در هر روز یک نفر از اعضاء طبق لیست تنظیمی و توافقی می بایستی کلیه
کارهای مربوط به خانه اعم از تهیه صبحانه ،جاروکردن ،شستن ظروف و پختن نهار و شام و غیره را انجام می داد.در یکی از روزها که نوبت شهرداری آقای رضا
کارگران بود هنگامی که طبق معمول ایشان شام را تهیه کردند، بچه ها را صدا زدند و همگی دور سفره نشستیم. شام به قول خودش (رضا) لوبیا داغ بود ولی وقتی
داخل بشقاب بچه ها کشیده شد ،دیدیم همه چیز داخل این غذا موجود بود،شاید باور نکنید؛ از هویج رنده کرده تابادمجان و استخوان مرغ و سیب زمینی و کلم و
فلفل سبزو غیره و خلاصه همه طعمی هم می داد؛ شور، شیرین، ترش، تند،… بعد از خوردن یکی دو لقمه رضا و سعیدشروع به خندیدن کردند و ما متوجه شدیم
باید شیطنتی صورت گرفته باشد. از رضا خواستیم توضیح بدهد و متوجه شدیم سعید آقای منصور آبادی می خواسته در آشپزخانه به رضا کمک کند و به لوبیا
نمک بزند که اشتباهاً شکر را داخل آن خالی می کند و وقتی متوجه می شوند که لوبیا داغشان شیرین شده هر چه داخل یخچال بوده اعم از مربا هویج ،ترشی
بادمجان، مقداری کلم پلو و… را داخل غذا می ریزند تا یک شب خاطره انگیز را برای