پاورپوینت کامل در جستجوی ذره ای عدالت ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در جستجوی ذره ای عدالت ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جستجوی ذره ای عدالت ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در جستجوی ذره ای عدالت ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

همین که از در مغازه بیرون آمدم، نگاهم به او افتاد. نگاهم کرد. در نگاهش می شد التماس را خواند. هوا سرد بود و بی رحم. زیپ کاپشنم را تاروی چانه ام بالا کشیدم و سعی کردم چانه ام را در زیر فضای ایجاد شده، از گزند سرما حفظ کنم. کلاهم را کمی پایین کشیدم و دست هایم را درپناه بخار سینه ام گرم کردم و به راه افتادم. از مقابلش عبور کردم و او با نگاه التماس گونه اش، رد گام هایم را دنبال می کرد.

هنوز چند قدم از او درو نشده بودم که ناخودآگاه ایستادم. به عقب برگشتم و نگاهم را به او دوختم. پیرمردی بود تقریباً ۶۰ ساله، با ریش هایسفید و بلند. اُوِر پاره پاره زرد رنگی به تن داشت و موهای سفید و خشکش را زیر کلاه اور پنهان کرده بود. پشت تیر چراغ برق پنهان شدم و او رابه نظاره ایستادم. دمپایی پاره ای به پا داشت و انگشتان پاهایش از سوز سرما مثل برف سفید شده بودند. این پا و آن پا می کرد تا سوز سرمابیش از این پاهایش را نلرزاند و تلاش می کرد دستانش را به زور بخارهای سینه اش گرم کند. گاه گاهی عابری بی توجه از مقابلش عبور می کردو پیرمرد نگاه ملتمسانه اش را نثار وی می کرد.

چهره اش آشنا بود؛ می شناختمش. پیرمرد همانی بود که شب ها را روی یکی از نیمکت های پارک محله می گذراند. نیمکتی که زیر بلندترین وقدیمی ترین درخت چنار پارک قرار داشت. گاهی که سری به پارک می زدم، او را می دیدم.

پسرک نوجوانی در حالی که شیرکاکائوی داغ می خورد و بوی پیراشکی داغش فضا را پر کرده بود، از مقابل پیرمرد عبور کرد. پیرمرد در حالی کهملتمسانه به او نگاه می کرد، قدمی به جلو به سوی پسرک برداشت؛ اما دوباره به عقب برگشت. دیگر تاب نیاوردم؛ به سمتش رفتم. دارایی آنشبم که تنها کفاف یک ساندویچ همبرگر را می کرد. ساندویچی برایش خریدم و سریع از او دور شدم. نمی خواستم بیش از این نگاه تشکرآمیزپیرمرد بر من سنگینی کند. به خانه رسیدم. محیط

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.