پاورپوینت کامل چند روز است خاکستر روی سرم نمی ریزی ؟! ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چند روز است خاکستر روی سرم نمی ریزی ؟! ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چند روز است خاکستر روی سرم نمی ریزی ؟! ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چند روز است خاکستر روی سرم نمی ریزی ؟! ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
۴
حتماً بخش نخست گفت و گو با دکتر اسکندری را در شماره ۲۳ خواندید. به خصوص این سخن
او که «ما به جای آن که برای جوانان کار کلان بکنیم فکر کلان داشته باشیم، اشتباه
ما این است که با فکر کوچک می خواهیم قدم بزرگ برداریم. در حالی که باید با فکر
بزرگ قدم های کوچک برداشت تا موفق شد. به هر حال امیدواریم این توضیحات به گوش
مسئولان برسد. و اما ادامه گفت و گو.
پرسمان: سؤال من این است که دانشجو چه کار کند تا این فضا، کمترین تأثیر منفی را بر
او بگذارد؟ چطوری می تواند شاد زندگی کند و از اوقاتش بهره برد؟
دکتر اسکندری: جواب سؤال شما را می دهم؛ ولی این نکته را هم بد نیست توضیح بدهم که
جوانان با یک مشت آدم های بد، زشت، بد اخلاق و نالایق طرف نیستند؛ بلکه با پدر و
مادرهایی روبه رویند که اشتباهشان این است که کمی عصبی اند و برنامه هم ندارند.
جوانان هم تحلیل ندارند. من این تحلیل ها را اتفاقاً برای دانشجوها گفتم؛ نه برای
مسئولان و بزرگ ها؛ چون آنان اصلاً گوشی برای شنیدن ندارند؛ یعنی آدمی که مسئول می
شود، همیشه می گوید: می دانم؛ یعنی همه سیاست گذارها، هم برنامه ریزند، هم مجری
و هم کنترل کننده. این مسئولان، بیش از آن که بد جنس باشند، بی برنامه اند و در
عین حال علاقه مندند که کار کنند؛ امّا نمی دانند چطور و چه کاری را باید انجام
دهند. اولین چیزی که دانشجویان باید بدانند، این است که آن قدرها هم که فکر می
کنند این فضا پر از اختناق و بد جنسی نیست؛ ولی پر از اشتباه و ندانم کاری و پر از
عملکردهای متناقض است و لا به لای اینها، کلی اقدامات خیرخواهانه وجود دارد و جوان
باید به این بخش هم توجه کند.
پرسمان: یک مسئله دیگر هم این است که باید یاد بگیریم که به جوان خیلی حرف نزنیم و
خیلی از این حرف ها را باید به خودمان بزنیم.
دکتر اسکندری: مدام می گوییم: باید برای جوان برنامه ریزی کرد؛ خوب، برنامه ریزی
کنیم؛ چرا فقط حرف می زنیم. زمانی بود که چند تا مهندس می آمدند و می گفتند: این
جا برای جاده خوب است؛ اینجا برای فرعی مناسب است و این جا پیاده رو ساخته شود؛
ولی الآن فهمیده اند که اگر بهترین جاده را هم بکشند، ولی آدم ها نخواهند از آن
عبور کنند، نمی کنند. جوان ها هم همین طورند. باید دربرنامه ریزی ها، از او نظر
خواست و به نیازهایش توجه کرد. الآن وقتی می بینند که مردم از کجای این چمن کاری
رد می شوند، همان جا را سنگ چین می کنند و جاده می کشند. ما داریم با زبان کودکی
با جوان حرف می زنیم و می گوییم به جای جاده از این کوچه عبور کن؛ در حالی که
آنها برای خودشان راه زندگی کردن را می سازند؛ آن هم به روش خودشان.
پرسمان: باز هم که سراغ مسئولان رفتید؛ کمی هم برای جوانان حرف بزنید.
دکتر اسکندری: بگذارید این چند جمله را هم بگویم؛ جوان فرصت تمرین کردن، فرصت کنار
آمدن با اشتباهات، فرصت بروز استعداد، فرصت جبران خطاها و فرصت بروز خودش را می
خواهد. به نظر من به اندازه کافی می شود این فرصت را در اختیار جوان قرار داد؛ به
شرط این که به جوان بدبین نباشیم و فکر نکنیم که کمی آزادی، جوان را فاسد می کند.
آزادی بدهید، نظارت هم بکنید و تأمل هم داشته باشید که اتفاقاً در این صورت، جوان
مفید هم می شود. همین انجمن های اسلامی، نهادهای صنفی، نهادرهبری و بسیج می
توانند مفید باشند و این فضا را ایجاد کنند.
پرسمان: ولی هر یک از این نهادها مستقل عمل می کند و هر یک کار خودش را انجام می
دهد.
دکتر اسکندری: نه، این نهادها، نباید هر یک به خودشان مشغول باشند. متأسفانه انجمن
چهار تا دانشجو جمع می کند، بسیج پنج تا آدم جذب می کند و نهاد رهبری هم کار
خودش را می کند و بعد، این آدم ها هر کدام در محل نهادشان جمع می شوند و حصاری
دور خودشان می کشند تا مبادا دانشجویان فاسد آنها را گرفتار کنند! تعداد آدم هایی
که این نهادها جذب می کنند، خیلی که باشد، از سه هزار دانشجو، صد یا دویست نفر
است؛ پس بقیه دانشجوها چه کار کنند؟ معلوم است که وقتی به هیچ یک از این انجمن ها
و نهادها نروند، کم کم طرد می شوند و بعد باقی مانده تقسیم ما، خیلی بیشتر از
مقسوم علیه است؛ پس ما در تقسیم مان اشتباه کرده ایم.
پرسمان: این نهادها چگونه باید عمل کنند؟
دکتر اسکندری: این نهادها باید برای همه دانشجویان جاذبه ایجاد کنند. منطق نهاد
رهبری نباید به گونه ای باشد که فقط مذهبی ها به نهاد بیایند. اگر دانشجویان را
به زیارت یا به سیاحت و گردش می برد، همه را ببرد؛ نه این که اولویت بندی کند؛
اول مذهبی ها را ببرد و بعد بقیه را. اگر دانشجویان، لبخند بچه های نهاد و بسیج
را ببینند، قطعاً جذب می شوند و فکر نکنیم که اگر بچه ها را به اردو می بریم،
حتماً باید برایشان سخنرانی کنیم.
پرسمان: این طرد شدن دانشجو، چه عوارض روحی و روانی در بر دارد؟
دکتر اسکندری: هر عمل، یک پدیده فرهنگی – اجتماعی است و ممکن است عوارضی مانند
افسردگی، یعنی از دست دادن حمایت و هم زبانی و یک طرفه شدن ارتباطات و روی هم
سوارشدن ارتباطات را در پی داشته باشد. وقتی شما دو نفر هستید، با هم گفت و گو می
کنید، می خندید و حتی دعوا می کنید؛ ولی وقتی رابطه شما یک طرفه شد و شما فقط
نطق کردید، او خسته می شود و وقتی شما زور بگویید، دوست شما فراری می شود و…
همه این اتفاقات، موجب افسردگی می شود. افسردگی، عوارض روانی دارد؛ ولی خودش یک
پدیده فرهنگی – اجتماعی است و حتی نشانه های افسردگی هم پدیده ای فرهنگی –
اجتماعی است. افسردگی در جوامع شرقی، مثل ایران، به شکل عوارض جسمی مثل زخم معده،
ناراحتی گواتر، بیماری های پوستی و… بروز می کند. اینها علائم افسردگی است؛
امّا در غرب، علائم افسردگی بیشتر ذهنی است؛ مثل احساس نگرانی و از دست دادن تعلق.
بروز افسردگی در ایران، با خشم خودش را نشان می دهد و با عصبانیت بروز می کند.
آدم های افسرده در ایران، پرحرف و پرخاش گرند.
تجربه شکست و ناکامی را هم آدم های افسرده و مختل دارند و هم آدم های سالم و
ظاهراً غیر مختل. اگر قرار است شکست موجب افسردگی شود، چرا عده ای از افراد، پس از
شکست، افسرده نمی شوند؟ پس عامل مهم تری برای بروز افسردگی وجود دارد. تحقیقات
نشان می دهد که کسانی که با وجود تجربه شکست، تجربه های خوشایند نیز دارند،
افسرده نمی شوند. فرض کنید که عده ای دانشجو در حال درس خواندن هستند؛ محدودیت
جامعه را هم دارند، نمره کم هم می گیرند و گاهی مواقع سر کلاس هم غیبت می کنند؛
وقتی دو تا پلیس هم توی خیابان جلویشان را بگیرند، کم کم افسرده می شوند؛ امّا
کسانی که تجارب خوشایندی دارند و این تجارب لذت بخش، گاه و بی گاه در زندگی شان
تکرار می شود، به شکل شگفت انگیزی در مقابل افسردگی مصون هستند. این مؤلفه های
لذت بخش را هم دانشجو می تواند برای خودش ایجاد کند و هم استاد و هم برنامه
ریزان و سیاست گذاران می توانند برای دانشجویان فراهم کنند. مثلاً یک چای خوردن
دوستانه سر کلاس درس و در حضور استاد، اثر روانی بسیاری دارد و تا حدودی، یادگیری
درس را افزایش می دهد. خیلی زمان لازم است تا بتوانیم یاد بگیریم که همین اقدامات
کوچک در کلاس درس، می تواند بسیار مفید باشد. شما که عضو نهادید و دانشجوی دانشکده
تان هم هستید یک روز با استاد هماهنگ کنید و آش بدهید، چای پخش کنید که اینها همان
تجربیات خوشایندی است که به راحتی به دست می آید. باید بتوانید این فرصت ها را
ایجاد کنید. اگر زور و بی منطقی نباشد، بقیه بچه ها از دانشجویان نهاد و بسیج یاد
می گیرند و دانشجویان بسیج هم یک جاهایی دنبال آنها راه می افتند. چه اشکالی دارد
که بچه های مذهبی وغیر مذهبی از هم الگو بگیرند؟ به این طریق بسیج می تواند فرهنگ
و تفکرش را منتقل کند. چرا همیشه سخت افزاری فکر می کنیم؟ اگر شما سه چیز را در
دانشگاه ایجاد کنید، بخش بزرگی از مشکلاتتان حل می شود؛ یکی تجربه خوشایند، دیگری
اوقات فراغت و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 