پاورپوینت کامل سوختن سرخ ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سوختن سرخ ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سوختن سرخ ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سوختن سرخ ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
۲۱
احترام به شاگردان
استاد مطهری، هرگز نسبت به شاگردانش نظر تحقیرآمیز نداشت؛ یعنی، حرف شاگرد را می شنید و به این وسیله، به
شاگردش، اجازه عقده گشایی می داد. اگر وقت نبود، بعد از درس می نشست و گوش می کرد. حرف را می شنید و جواب آن را
می داد. این خصیصه ایشان، در مقام تحقیق، بیشتر از مقام تدریس ایشان نقش داشت. ایشان به شاگردان، میدان می دادند.
شاگرد را کوچک حساب نمی کردند و اساساً در برخورد با شاگرد، رفیق بودند.
به من، در دو سه سال آخر عمرشان، خیلی محبت داشتند. به منزل ایشان که می رفتیم، مثل این که با ما رفیق بود. البته، گاهی
لطف می کردند و به منزل ما می آمدند؛ ولی اصلاً این مسائل مطرح نبود؛ یعنی، ایشان، خود بزرگ بینی نداشت و این از
خصایص فوق العاده ایشان محسوب می شد.۱
مدارا
هیچ گاه در درس استاد مطهری برخورد خشونت آمیز نبود. برای رفع اشکال، سعی می کردند بیان خود را محکم کنند؛ نه این
که با ادای کلمات خشن و توهین آمیز، طرف مقابل را ساکت نمایند. این اخلاق پاکیزه، هم از قدرت علمی و هم از خودسازی
ایشان سرچشمه می گرفت.
در مدت دوازده سالی که خدمت ایشان شاگردی می کردم، یک بار هم ندیدم که در درس، با عصبانیت جواب کسی را بدهند؛
حال که این سخنان را می گویم، به یاد خاطره ای در همین زمینه می افتم . یک روز، بعد از این که ایشان مطلبی را بیان کردند،
من، اشکال کردم. هر قدر ایشان بیان کردند و توضیح دادند، برای من قابل قبول نبود. سرانجام، قدری بی ادبی و گستاخی
کردم و گفتم: «انصاف بدهید». ایشان گفتند: «من، انصافم از شما بیشتر است».
نهایت جوابی که دادند و من در مدت دوازده سال شنیده ام، این بود. بعد گفتند: «بعضی مطالب باید بماند تا بعداً خوب در ذهن
قرار گیرد».۲
معنویت
درس استاد، به گونه ای بود که شاگرد وقتی پای درسش می نشست، تمامی وجود استاد را می پذیرفت. از نظر اخلاقی، ایشان
در حدی بود که حکم مراد را برای شاگردان خود داشت. استاد، همیشه با وضو در کلاس حضور می یافت و حضورش آن
چنان روحانیتی به مجلس می بخشید که شنونده، با تمام وجود، معنویت و قداست آن را درمی یافت و به نسبت آمادگی اش، در
جذبه های الهی آن، مستغرق می گردید.
نقل کرده اند که در تمامی سال های تدریس، یک کلام، یک جمله و یک حرکت که از آن بوی تظاهر به زهد و تقدس استشمام
شود، در کلامشان نبوده است. همیشه، رفتاری عادی داشتند و حال آن که سرتاسر زندگی شان، تقوا و تهذیب نفس بود. از
ایشان، غیبت شنیده نمی شد. حسادت و مریدپروری، در وجود ایشان جایی نداشت. شب ها، مقید بودند که زود بخوابند تا
برای نماز شب کسل نباشند. البته، خود ایشان، این مسئله را به هیچ وجه در نزد آشنایان اظهار نمی کردند؛ بلکه می گفتند: از
نظر جسمی، وضعم به گونه ای است که باید زودتر بخوابم.
بررسی اشکالات و سؤالات
استاد، اهل بحث بود. در کلاس از اشکال و سؤال شاگردان استقبال می کرد. هیچ وقت با هیمنه و غلبه استاد بر شاگرد، جلوی
سؤال و اشکال را نمی گرفت؛ بلکه پا به پای شاگرد یا صاحب اشکال جلو می رفت. گاهی می شد که در یک جلسه درس، حدود
یک سوم یا بیشتر از وقت به رفع اشکال و گفتن پاسخ می گذشت.
این روحیه استاد، باعث ترقی و پیشرفت شاگردان می شد. البته در عین حال، استاد، از آن روحیه های صلح کلی هم نداشت و
در مواقعی که می دید هدف سؤال کننده از اشکال، غیر از جنبه های علمی و به دست آوردن مطلب است و یا در مواردی که
اشکال خیلی خارج از بحث و اشکال کننده هم دست بردار نبود، ابتدا، با لحن آرام و عباراتی همانند: «حال ببینیم» و سپس با
لحن محکم تری چون «این، مربوط نیست» و… بحث را به دست می گرفت.
تربیت شاگردان نقاد
شهید مطهری ذهن شاگرد را وقّاد و نقّاد بار می آورد؛ یعنی، وقتی استدلال می کرد، استدلال را در کوچه بن بست رها نمی کرد؛
بلکه استدلال را تا مبانی فلسفی و دینی آن تعقیب می کرد. به شاگردش خط می داد؛ به طوری که شاگرد می فهمید هر جا
می خواهد استدلال کند، باید در استدلالش این زنجیره را رعایت کند.
چون خود ایشان مطالب را کاملاً درک کرده بودند، لذا مجاری استدلال را تا آخر زنجیره، طی می کردند. به عنوان مثال،
می گفتند: «ما یک فرهنگ مشترک انسانی در تاریخ داریم و دلیلش این است که بعضی از مقوله های انسانی، برای همه
انسان ها در سراسر تاریخ عالم قابل فهم است». این استدلال را خوب توضیح می دادند. بعد، به این استدلال بسنده نمی کردند؛
بلکه می گفتند: «سببش، این است که خداوند همه انسان ها را بر اساس فطرت انسانی خلق کرده و این بعد مشترک انسانی
است که، فرهنگ مشترک انسانی را به وجود آورده است». باز در این جا توقف نمی کردند و می گفتند: «اساساً نظام خلقت،
نظام یک پارچه ای است. یک مدیر و مدبر دارد و این مدیر و مدبر، یک نظم را بر کل این عالم حاکم کرده است و این انسان،
انعکاسی از آن تدبیر است. تدبیر، چون واحد است، این انعکاس واحد هم در همه انسان ها هست و همه انسان ها دارای فطرت
مشترک و فرهنگ مشترک انسانی هستند». باز هم استدلال تعقیب می شد و ایشان ادامه دادند: «فرهنگ انسانی مشترک در
تاریخ، حرکت واحدی را تنظیم می کند. پس حرکت تاریخی، حرکت واحدی است؛ اما منشأ آن فرهنگ مشترک انسانی است؛ نه
امور اقتصادی». یعنی ایشان خط سیر استدلال را طوری ترسیم می کردند که هیچ وقت به بن بست نمی رسید. آن وقت ذهن
شاگرد نقاد می شد.
اشتباه را می پذیرفتند
از آن جایی که خداوند هوش فوق العاده ای به استاد مطهری عطا کرده بود و از جنبه علمی بسیار قوی بودند، کمتر می شد در
هنگام درس اشتباه کنند؛ اما اگر اتفاق می افتاد که در نکته ای ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 