پاورپوینت کامل یک جرعه شیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یک جرعه شیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک جرعه شیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یک جرعه شیر ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۴

آمدیم همه آمدیم از مکه به شهر پیامبر که تا آن روز یثربش می گفتند و از آن روز که به قدوم پیامبر متبرک شد
در یک اتفاق ناگفته، آن را «مدینه» نامیدند.

آن روز که پیامبر صلی الله علیه وآله آمدند، ولوله ای بود در شهر. مردم، سرودخوانان و شادی کنان، به استقبال آمده بودند. ما،
مهاجران شهر مکه هم که زودتر از پیامبر آمده بودیم، همپای آنان بودیم؛ در شادی ها و سرود خواندن ها. شتر پیامبر که از
دور پیدا شد، بزرگان قبایل دویدند و افسار شتر را گرفتند و اصرار، پشت اصرار که باید در قبیله ما فرود بیایی و در منزل ما،
منزل کنی. پیامبر صلی الله علیه وآله لبخندی زد و گفت: «راه شترم را رها کنید که خودش دستور دارد» و شتر جایی نایستاد و همچنان
آمد تا به محله «بنی نجار» رسید. در میان شهر و در قطعه زمینی که خالی بود، ناگهان زانوهایش را خماند و خوابید. آن جا
نزدیک خانه «ابوایوب» بود. ابوایوب بی معطلی دوید و بار و بنه حضرت را به کول گرفت و به خانه رفت.

دوباره صدای مردم درآمد: «ای رسول خدا! خانه و قبیله ما را منور کن». پیامبر صلی الله علیه وآله این بار گفت: «مرد، با بار و بنه خویش
است».

شهر پیامبر همه چیز داشت؛ جز مسجد. پیامبر صلی الله علیه وآله روز بعد همان زمین جلوی خانه ابوایوب را خرید و فرمان داد تا
مسجد بسازیم. همه مشغول کار شدیم و من هم. خود رسول خدا صلی الله علیه وآله هم آمدند و مثل یکی از ما کار می کردند. من دلم
نمی خواست رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن گرما خشت و سنگ به دوش بگیرد. دلم می خواست به جای حبیبم هم کار می کردم.
سنگ های بزرگ را می آوردیم تا پایه های مسجد را بسازیم. همه مسلمانان، یک سنگ حمل می کردند؛ ولی من هر بار که
می آمدم و می رفتم، دو سنگ می آوردم؛ یکی برای خودم و یکی به نیت حبیبم رسول خدا صلی الله علیه وآله. دوستان مسلمانم نیز گاهی
سر به سرم می گذاشتند و یک سنگ دیگر هم روی سنگ ها می گذاشتند. یک بار سینه به سینه حبیبم به هم رسیدیم؛ من از
شوخی دوستانم شکایت کردم و گفتم: «اینها مرا می کشند»! حبیبم با مهربانی گرد و خاک را از موهایم پاک کرد و گفت: «نه
عمار! تو را گروهی ستمکار می کشد. تو آنها را به بهشت می خوانی و آنها تو را به دوزخ» و آن گاه دوباره نگاهم کرد و گفت:
«افسوس… و آخرین توشه تو از دنیا، جرعه ای شیر است». من دیگر چیزی نگفتم؛ اما همه مسلمانان، آن روز، این سخن پیامبر
را شنیدند و یادشان ماند.

آه… امروز دیگر، خیلی سال از آن روز گذشته، دیگر پیرمرد شده ام. نود سال از خدا عمر گرفته ام و چشما

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.