پاورپوینت کامل سماع و کنسرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سماع و کنسرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سماع و کنسرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سماع و کنسرت ۴۸ اسلاید در PowerPoint :
۱۲
در روز سوم شعبان که مصادف با تولد شاعر بزرگ، مولانا جلال الدین بود، همایشی در دانشگاه تهران، با عنوان «تعظیم به عشق» برگزار شد.
این مراسم، شامل سخنرانی مولوی شناسان و اجرای موسیقی زنده بود. در بخشی از این مراسم، گروه سماع، به اجرای کنسرتی اقدام کردند که
نمایشگر نحوه سماع صوفیانی چون مولانا بود؛ اما آن حرکات، دور از شأن یک عارف بود؛ حرکاتی که به «هذا جنون عاشقی» تعبیر شد. آیا واقعا
چنین چیزی حقیقت دارد؟
س.ک، شیمی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد
اگر کسی به چهره حقیقی عرفان آشنا باشد، بدرستی در می یابد که چنین حرکاتی دون شأن عارف است و نادانان به او نسبت
داده اند؛ بلکه عارفی چون مولانا که مثنوی او کتاب حکمت و معرفت و نکات دقیق عرفانی و روحانی است، بالاتر از آن است که
پنداشته می شود. برای توضیح بیشتر به چند مطلب اشاره می کنم:
۱. عرفان، یعنی رابطه شهودی بین بنده با حق؛ حق را دیدن و غیر او را هیچ انگاشتن. عرفان، ریشه در حقیقت انسان دارد.
عارف در سیر خود به سوی حق، احساس غربت می کند و به دنبال فرار از همه تعلقات و وابستگی هاست و در پس آن، به
دنبال دیدار یار است که حاصل سِرّ نهان اوست.
هست صوفیّ صفا، چون ابن وقت
وقت را همچون پدر، بگرفته سخت
لیک صافی، غرق عشق ذوالجلال
ابن کس نی، فارغ از اوقات و حال
غرقه نوری که او «لَمْ یُولَدْ»ست
«لَمْ یَلِدْ لَمْ یُولَدْ»آنِ ایزدست
رو چنین عشقی بجو، گر زنده ای
ورنه وقت مختلف را بنده ای
منگر اندر نقش زشت و خوب خویش
بنگر اندر عشق و در مطلوب خویش
راه عارف، از طریق شریعت می گذرد و وی با تبعیت محض از شریعت است که به حق واصل می شود و امکان ندارد که او به
اعمال و رفتاری روی آورد که از جانب شرع مذموم، مکروه و حرام است؛ بلکه او تنها در صدد جلب نظر معشوق حقیقی است
و به جز با واجب و مستحب کاری ندارد که با قرب نوافل و فرائض، می توان به حق رسید و باقی همه لاف بی غمی است.
۲. عارفان، در مسیر سیر و سلوک خود، حقایق نابی را می یابند که به دلایل مختلف، نمی توانند آنها را به زبان عادی و روزمره
بیان کنند و ناچار آنها را در اصطلاحات متعدد می پیچند و به دیگران عرضه می کنند. آنها اصرار دارند که درک سخنانشان
برای غیرعارفان ممکن نیست؛ به این دلیل، سخن را در لفافه معانی می پیچند؛ زیرا حقیقتا آن چه را آنها می یابند، قابل انتقال
به الفاظ و واژگان نیست و تنها کسانی که خود این حقایق را شهود کرده اند، مقصود عارفان را می فهمند.
سخن عشق، نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت۱
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت۲
پس چه باید کرد؟ آیا باید بگذارند و بگذرند و هیچ نگویند یا این که با زبانی دیگر به بیان آن حقیقت زیبا بپردازند تا شاید
بتوانند در نزد دیگران نیز حجاب از رخسار حقیقت بردارند و آنها را نیز به دام حقیقت بکشانند؟ عرفا، راه دوم را برگزیدند و
با عقل منور خود، آن حقایق را به نزد تشنگان این معانی سرازیر کرده اند؛ اما به زبان عادی که امکان پذیر نیست؛ بلکه به زبان
رمز تا اولاً آن معانی را تنها اهل سیر و سلوک و عرفان بفهمند و از دستبرد دیگران مصون باشد و ثانیا سخن به کنایه و رمز،
موجب می شود تا سخن زیباتر شود و پیام راحت تر منتقل گردد و برای مبتدیان راه، سودمند گردد.
۳. سخن عرفا، رمز است؛ اما مجاز نیست؛ زیرا واژگان، برای ذات معانی وضع شده اند و معنای محسوس آنها، تنها بخش
ابتدایی معنای آنها است. بنابراین، عارف از تشکیکی بودن معنی استفاده می کند و دایره معنی را از محسوس به خیال و از آن
جا به عقل و بعد به عالم اله و معنویت توسعه می دهد. خواجه عبداللّه انصاری تأکید می کند که نخستین کسی که به رمز سخن
گفت، ذوالنون مصری بود.۳
۴. بنابراین، باید از حمل سخنان عرفاء به ظاهرش شدیدا پرهیز کرد. مولوی همانند بسیار عرفای دیگر، بر این مطلب تأکید
می کند که عرفا مرغان حقند و تنها کسانی سخنان آنها را می یابند که به آن ساحت رسیده باشند یا در تلاش برای رسیدن به
آن ساحت باشند.
چون صفیری بشنوی از مرغ حق
ظاهرش را یادگیری چون سبق
وانگهی از خود قیاساتی کنی
مر خیال محض را رائی کنی
اصطلاحاتی است مر ابدال را
که از آن نبود خبر غفّال را
عارف سوخته دل، شیخ محمود شبستری این حقیقت را با بیان روشن تری چنین سروده است:
چو محسوس آمد این الفاظ مسموع
نخست از بهر مسموع است موضوع
ندارد عالم معنی نهایت
کجا بیند مر او را لفظ، غایت
هر آن معنی که شد از ذوق، پیدا
کجا تعبیر لفظی یابد او را
آری واردات عارف به تعبیر لفظی نمی آید و نیز الفاظ تنها برای معنای محسوس وضع نشده اند. درست است که نخستین
معنایی که برای ما تداعی می شود، معنای محسوس آن است؛ زیرا ما ابتدا با محسوسات ارتباط داریم، اما الفاظ برای ذات
معنی ـ بدون در نظر گرفتن ویژگی خاص ـ وضع شده اند. شبستری چنین ادامه می دهد:
چو اهل دل، کند تفسیر معنی
به مانندی، کند تعبیر معنی
ترا چون نیست احوال مواجید
مشو کافر، ز نادانی به تقلید
مجازی نیست، احوال حقیقت
نه هر کس یابد اسرار طریقت
معانی هرگز اندر حرف ناید
که بحر بیکران در ظرف ناید
۵. واژگان سماع و مجلس سماع در معنای ظاهری، آوازی است که حال شنونده را منقلب کند؛ اما در معنای عرفانی، حالت
شوریدگی را سماع گویند که از عشق برخیزد. خواجه عبداللّه انصاری سماع را به «حقیقت بیداری» تعریف می کند. و
عبدالرزاق کاشانی می گوید: «سماع، به حسب حال متنبه و مقام و رتبه اوست؛ پس هنگامی که معنی را شنید، به قدر نصیبی
که از آن دارد، تنبه حاصل می کند و از خواب غفلت بیدار می شود…بنابراین، گفته اند که سماع نیرومندی است که هر کس را به
وطنش ـ مقصد خاص او ـ می برد».۴ این، با صدای زیبا حاصل می شود. قشیری می گوید: «صدای خوش، در دل آدمی چیزی
وارد نمی کند؛ بلکه آن چه [را] در قلب اوست، به تحرک وامی دارد».۵ به عبارت دیگر، فطرت انسان را می شوراند و آن چه را در
نهاد آدمی به ودیعت گذارده اند، بیدار می کند و به شورش وا می دارد. سماع، از درد فراق و هجران برمی خیزد که چو بلبل
می سوزد و می نالد.
با توجه به مقدمات بالا، سماع نه آن است که برخی پنداشته اند که مجلس بزم و طرب، رقص و ساز و آواز است؛ بلکه مجلس
شوریدگی است که عارف را به سمت حق می شوراند.۶
۶. در برابر عارفان بزرگ، برخی عارف نمایان پیدا شده اند که با خرقه پوشی و تظاهر و دنیاداری، خود را صوفی و عارف و
درویش نامیدند. اینان، تنها لفظی را یدک کشیدند و چهره تابناک عرفان را غبارآلود کردند. گروهی که به تعبیر عارف و حکیم
بزرگ اسلامی، ملاصدرای شیرازی «جهله صوفیه؛ صوفیان نادان» هستند؛ چون معانی بیانات عمیق و رمزی عرفا را ادراک
نکردند و از الفاظ هیچ معنی حاصلشان نشد. آنها به ظاهر الفاظ و واژگان قناعت کردند و مثل سماع را مجلس رقص و ساز و
آواز پنداشتند و مجالس خود را با این اعمال پر کردند. این صوفیان بدلی و دروغین و این عارف نمایان که نادانترین مردمان
روزگار خود هستند، عرفان را به بیراهه کشاندند و چهره عارفان بزرگ را نیز مخدوش کردند وگرنه امثال مولانا کجا و این
کژراهه ها کجا!
عرفا تصریح می کنند که رسیدن به بلندای عرفان، جز از طریق شرع و رعایت کامل آداب شرعی میسر نیست. ملاصدرا
درباره این گروه می نویسد:
«نام صوفی در این روزگار، کسی را نهند که جماعتی به دور خود جمع کند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 