پاورپوینت کامل برگ گلی در هیاهوی باد! ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل برگ گلی در هیاهوی باد! ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل برگ گلی در هیاهوی باد! ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل برگ گلی در هیاهوی باد! ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۹

من دختر کوچکی دارم که گاهی می آید کنار میز کارم و می گوید: «بابا، اون کتاب بزرگه رو می دی به من، ببینم»؟

می دانم زورش نمی رسد کتاب های بزرگ را در دست بگیرد؛ اما هر چه می گویم، قبول نمی کند. پایش را به زمین می کوبد و
اصرار می کند. باید هر از گاهی یکی از آنها را به دستش بدهم، با کتاب محکم به زمین بخورد تا باور کند زور برداشتنش را
ندارد.

خودمانیم! شما جوان ها هم بعضی کارهایتان مثل دختر من است. خیلی چیزها را به گفتن، قبول نمی کنید. باید حتماً تجربه
کنید؛ حتماً بدانید سرتان به سنگ می خورد!

کاش فقط همین بود. گاهی وقت ها ماجرا از این هم پیچیده تر است. دوستی می گفت: زندگی، محله پر پیچ و خمی است که
بعضی کوچه ها و خیابان هایش باز و بعضی بسته است. جوانی در راه ورود به کوچه ای یا خیابانی، پیری دنیا دیده را می بیند
که دارد از آن خارج می شود. پیر، دستی به محاسن سفیدش می کشد و می گوید: جوان! از این راه نرو. من رفته ام، نتیجه
نگرفته ام.

او می گوید: نه! باید خود تجربه کنم. بی اعتنا به حرف پیر، راهش را می گیرد و می رود. راه را که بسته می بیند، هیچ! وقتی از آن
کوچه یا خیابان برمی گردد و خارج می شود، خود، آن پیر بخت برگشته است!

خب، اینها را شنیدید؟ بیایید مرد و مردانه، راهی که اکنون در مقابل دیدگانتان می گشایم، نروید! تجربه نکنید!

به خدا این راه بن بست است.

***

گلی پدر نداشت. مادرش نان آور خانه نیز بود. تنگ غروب که از راه می آمد، دیگر نای حرف زدن نداشت؛ چه رسد به این که
بنشیند و با دختر خود درددل کند. برادر کوچکتر گلی نیز یله بود و رها؛ گاهی هم عرصه را بر آنها تنگ می کرد.

دختری یتیم، در چنین شرایط طاقت فرسایی منتظر چیست؟ یک سبد محبت! نه! یک تبسم ساده… و این تبسم از سوی پسری
نصیب او شد. به همراه یک کاغذ مچاله… و یک شماره تلفن.

دو سه روز با خودش کلنجار رفت که زنگ بزند یا نزند! گاهی چند رقم اول شماره را هم می گرفت؛ اما غرورش به او نهیب
می زد که نه! از یک دختر، عار است. پسر باید پا پیش بگذارد؛ اما خانه خلوت و تلفن و از همه مهم تر احساس بی مهری و
تنهایی، دست به دست هم دادند و دست گلی را بردند تا گرفتن آخرین رقم شماره شاهین!

نخستین رابطه ها فقط از طریق تلفن بود و محبت و یک رنگی. شاهین ماجرا را با خانواده اش گفت؛ تقریباً همه مخالفت کردند.

سطح خانواده ها به هم نمی خورد؛ این یکی فقیر و نادار، آن یکی پولدار و ثروتمند!

اما بسوزد پدر عشق که حرف حساب نمی شناسد.

شاهین که نتوانست نظر خانواده اش را جلب کند، دست به خودکشی زد. یک بار، دو بار، سه بار…

و هر بار افتاد توی بیمارستان و نجاتش دادند. بار سوم که گذشت، گلی گفت من تسلیمم. فهمیدم چقدر دوستم داری. تو
امتحانتو خوب پس دادی. دیگه هر کاری بگی می کنم!

شاهین گفت: من یه میلیون تومن پول دارم. برمی داریم و می زنیم به چاک!

هیچ کدام دوست نداشتند خلاف شرعی مرتکب شوند. رفتند سراغ این روحانی، آن روحانی، که صیغه عقدی بین آنها جاری

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.