پاورپوینت کامل سه، دو، یک، آتش ۳۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سه، دو، یک، آتش ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سه، دو، یک، آتش ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سه، دو، یک، آتش ۳۷ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

در دهر چو من، یکی

اول شهریور، روز بزرگداشت ابوعلی سینا

دانشمند جوان ما وقتی توانست نوح بن منصور را که به بیماری روانی مبتلا شده بود، معالجه کند، برای دستمزدش فقط
خواست تا از کتابخانه سلطنتی استفاده کند. او کتاب هایی در آن جا دید که تا به حال، در هیچ جایی ندیده بود و وقتی کتاب
اغراض مابعدالطبیعه به دستش رسید، شبانه کتاب را خواند و از اهداف فارابی در کتاب مابعدالطبیعه – کتابی که پس از چهل
بار خواندن و از برشدن، آن را نمی فهمید – آگاه شد. خودش می گوید: «در هر مسئله ای که مردد می ماندم و پاسخ را نمی یافتم،
به مسجد می رفتم و نماز می گذاردم و از خدا می خواستم تا در بسته به رویم بگشاید و دشوار را بر من آسان کند. شب به خانه
برمی گشتم و باز به خواندن و نوشتن می پرداختم. اگر خواب غلبه می کرد یا در خود احساس سستی می کردم، جرعه ای
نوشیدنی می نوشیدم تا هوش را به سر و نیرو را به تن باز آرد و آن گاه به سر خواندن و نوشتن باز می گشتم. اگر گاهی اندک
به خواب می رفتم، همان مسائل را به خواب می دیدم و بسیار پیش می آمد که در خواب، پرده از روی مسائل دشوار برداشته
می شد و به حل آنها نایل می شد».۱

کیمیا این است

چهارم شهریور، روز بزرگداشت زکریای رازی

۱. قرار بود مکان ساخت بیمارستان بغداد مشخص شود؛ ابزار کار، ۸ قطعه گوشت بود؛ آنها را در ۸ گوشه شهر گذاشت. سه
روز که گذشت، بوی گوشت های فاسد، مردم را اذیت می کرد. همه از این کار رازی، متعجب شده بودند؛ اما روز سوم، محمد
بن زکریا به گوشت ها سر زد و مکان گوشتی که کمتر فاسد شده بود، محل مناسب ساخت بیمارستان تعیین کرد.

۲. پسر دوستش بود و تازه از سفر برگشته بود؛ به معاینه اش که پرداخت، دید برای خون قی کردنش، هیچ دلیلی پیدا نمی کند؛
فکری به ذهنش رسید و دستور داد تا بیمار جلبک بخورد. جلبک ها را که خورد، باز هم قی کرد؛ اما این دفعه، جلبک ها را با یک
زالوی بزرگ قی کرد.

۳. دلش گرفته بود. بیماری بیداد می کرد. برای معالجه، فقط پولدارها بودند که می توانستند طبیب به سر بیمار ببرند؛ دنبال
چاره می گشت و چاره کار را پیدا کرد؛ سریع مشغول شد و کتابی نوشت و در آن درمان های ارزان قیمت بیماری ها را توضیح
داد؛ اسمش را هم طب الفقراء گذاشت.۲

راه رجا بسته نیست

هشتم شهریور، سال روز شهادت محمدعلی رجایی (۱۳۶۰)

او همان رئیس جمهوری است که وقتی دستفروش بود و با شریکانش خواستند ده تومان سود روز را تقسیم کنند، به یکی از
شریک ها ۵ تومان داد و خودش و دیگری روی هم ۵ تومان برداشتند. در این حال؛ صدای این رفیقش درآمد که باید سودها
برابر باشد؛ ولی استدلال رجایی محکم تر بود؛ آخر او زن و چند بچه دارد.

یکی از بستگانش می گوید: «می خواستم ازدواج کنم؛ دست و بالم خالی بود؛ رفتم سراغ دایی. دایی هم به فرش خانه اش اشاره
کرد و گفت: این را ببر. مدتی که گذشت، چون سیگاری بودم، آتش سیگاری روی فرش افتاد و مقداری از آن سوخت. با خودم
خیلی کلنجار رفتم که چطور موضوع را به دایی بگویم؛ دایی وقتی فهمید، اشاره کرد به فرش خانه خودشان که لنگه آن فرش
بود و گفت: «جریمه تو این است که این را هم ببری و هر دوتایشان را بدهی رفو کنند و بعد هر دو تا را بیندازی توی خانه ات».

رسمش این بود که مقداری پول توی کتری می گذاشت و اگر کسی پول می خواست، می گفت: خودت برو سراغ کتری؛ وقتی هم
شخص آن پول را می آورد، می گفت: مگر از من پول گرفته ای که به من می دهی؟ از هر جا برداشتی، بگذار سرجایش.۳

خستگی را خسته کرده بود

هشتم شهریور، سال روز شهادت حجه الاسلام دکتر محمدجواد باهنر (۱۳۶۰)

۱. من هرگز خستگی را ملاقات نخواهم کرد.

۲. در تمام این ۳۶ سال، هر کاری که احتیاج به صبر، حوصله و تفکر داشت، دوستان ما به آقای باهنر ارجاع می دادند.

۳. یادم نمی رود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی امام خمینی به عضویت شورای انقلاب منصوب شده بود و برخی
جلسات شورای یاد شده، در منزل او تشکیل می گردد؛ اما تا بعد از پیروزی انقلاب، من به عنوان برادرش و حتی فرزندانش، از
عضویت وی در شورای انقلاب اطلاعی نداشتیم؛ چون در آن زمان قرار بود این اسامی محفوظ و محرمانه بماند.

۴. ما از همان ابتدا کارها را تقسیم کرده بودیم؛ کارهای پرخاش گرانه، علنی و انتقادی به من (هاشمی) و آقای خامنه ای سپرده
شده بود و کارهای فرهنگی و غیرعلنی و مخفیانه، به آقایان بهشتی و باهنر واگذار شده بود.۴

امید محرومان

نهم شهریور، سال روز ناپدید شدن امام موسی صدر (۱۳۵۷)

۱. شیخ محمدجواد مغنیه بالای منبر بود که امام موسی صدر وارد مجلس گردید؛ به محض این که چشمش به او افتاد، شدیداً
او را مورد حمله قرار داد و گفت: اسلام از کسانی که ادعای مسلمانی دارند، ولی از بلاد کفر، شرک و الحاد دیدن می کنند، به
شدت بیزار است. امام صدر نشسته بود و به زمین نگاه می کرد. قرار بود سخنران بعدی خودش باشد. سرانجام سخنان شیخ
مغنیه به پایان رسید و از منبر پایین آمد. در همان لحظه، امام از جا برخاست تا بالای منبر برود؛ قبل از این که بالای منبر رود،
به طرف شیخ رفت و او را جلوی مردم در آغوش کشید. مردم از حرکت امام به شوق آمدند؛ خود مغنیه هم یکّه خورده بود.
خودش نقل کرده که در همان لحظه که در آغوش امام صدر بود، در گوش او گفت: با کاری که انجام دادی، تمامی آن جملات و
ناسزاها را به خودم برگرداندی.

۲. جرج جرداق می گوید: اگر روحانیون مسلمان، اسلام را همانند امام صدر عرضه می کردند، اثری از مسیحیت و سایر ادیان
باقی نمی ماند.۵

استاد عشق

دوازدهم شهریور، سال روز درگذشت پرفسور حسابی (۱۳۷۱).

با دست پر و شادمان به پرنیستون برگشتم. اینشتین نوشت: «پرفسور حسابی می تواند در کرسی من تدریس کند. این دیگر
برایم باورکردنی نبود؛ حتی تصورش را هم نکرده بودم. بهترین جای ممکن بود. تکیه زدن بر کرسی استاد مسلم فیزیک
جهان، آرزویی محال بود و اف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.