پاورپوینت کامل دیکتاتورها به بهشت نمی روند ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دیکتاتورها به بهشت نمی روند ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دیکتاتورها به بهشت نمی روند ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دیکتاتورها به بهشت نمی روند ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :
۱۲
بر اساس ادعای سعید ابوریش، نویسنده فلسطینی، صدام، کودکی استثنایی و باهوش بود؛ بسیار سریع یاد می گرفت و از
ابتدا، حساب گر و منظم بود. او تحصیلات ابتدایی را در سال ۱۹۵۵م. به پایان رساند و همراه دایی و پسردایی اش به بغداد رفت
و در دبیرستان کرَخ، ثبت نام کرد. صدام در اواخر سال های نوجوانی، بسیار درشت هیکل شده بود. قد او ۱۸۰ سانتی متر بود
و هیکلی ورزیده و لهجه ای غلیظ و دهاتی داشت. این موضوع، باعث شده بود، سخنرانی هایش پر از اشکالات دستوری باشد و
این امر، مترجمان رسمی را با مشکلات زیادی مواجه می کرد. صدام در سال های آخر دهه ۱۹۵۰م. عضو گروه فتوت شد و به
تشویق دایی اش، همیشه در صف اول تظاهرات و شورش های ضددولتی حضور داشت. مدارک غیرقابل انکاری نشان می دهد
که صدام در قتل سعدون التکریتی، دست داشته است. این امر، به این دلیل بود که خیرالله، دایی صدام، از مخالفان سعدون بود
و سعدون از گذشته پلید خیرالله آگاه بود و به همین دلیل، او را از مدیریت آموزش و پرورش بغداد، عزل کرد. او نیز به
خواهرزاده اش دستور داد تا از او انتقام بگیرد.
جنایتکار
سقوط پادشاهی عراق در سال ۱۹۵۸م. در طی یک کودتا، به دست گروهی از واحدهای ارتش که خود را افسران آزاد
می نامیدند، صورت گرفت. آنها تمام خانواده سلطنتی ملک فیصل دوم و نایب السلطنه را قتل عام کردند و جسد شاه جوان را
به نقطه نامعلومی فرستادند و پس از کودتا، حکومت نظامی اعلام کردند. دولت جدید عراق، در سال ۱۹۵۸م. توسط یکی از این
افسران، یعنی ژنرال عبدالکریم قاسم، پایه گذاری شد. قاسم، در اوایل پاییز، تعدادی از افسران آزاد را دستگیر و آنان را به
حبس ابد محکوم کرد. در مارس ۱۹۵۹م. گروهی از افسران ملی گرا، دست به کودتا زدند که این کودتا، با شکست مواجه شد.
قاسم برای این که درسی به بانیان این موضوع بدهد، کمونیست ها را به تعقیب و آزار مخالفان ترغیب کرد. رفتار قاسم از نظر
بعثی ها، به معنای خیانت بود؛ چون در طی یک سال پس از به قدرت رسیدن او، بعثی ها به آرزوی خود، یعنی پیوستن به
جمهوری متحد عرب، دست نیافته بودند و تنها شانس رسیدن به این هدف، برداشتن قاسم از قدرت بود. یک تیم ۵ نفره، برای
این کار تعیین شد و قرار شد که یک نفر آنها قاسم را به ضرب گلوله، به قتل برساند. وظیفه صدام در این تیم ۵ نفره، حمایت از
چهار نفر دیگر بود. پس از طرح نقشه، یکی از افراد، به خاطر نگرانی از آینده خانواده اش، از این کار امتناع کرد و صدام به جای
او، این مأموریت را برعهده گرفت؛ اما در روز عملیات، به دلیل این که صدام زودتر اسلحه اتوماتیک را مورد استفاده قرار داد،
عملیات به زخمی شدن قاسم و صدام و کشته شدن راننده قاسم و یکی دیگر از اعضای گروه، منجر شد. پس از ترور قاسم،
صدام، سه سال و نیم، در دمشق و قاهره، به حال تبعید به سر برد. او که آن زمان بیست و چند سال داشت، ناگهان خود را در
میان فعال ترین تروریست های سیاسی زمان یافت. با تلاش های صورت گرفته توسط میشل عفلق که کنترل حزب بعث در
سوریه و عراق را در دست داشت، صدام به عنوان یکی از رهبران حزب بعث عراق، انتخاب شد و صدام هم قول داد که پس از
رسیدن به قدرت، مکتب بعثی را به عنوان آیین سیاسی و رسمی عراق، اعلام کند. عفلق در سال ۱۹۸۹م. درگذشت و صدام،
مقبره عظیمی با هزینه دولت برای او بنا کرد.
ازدواج اول صدام، در قاهره صورت گرفت. همسر اول او، ساجده، دختردایی اش بود. صدام، نامزدی اش را در سال ۱۹۶۲م. در
قاهره جشن گرفت. پیشرفت قابل ملاحظه دیگر صدام، در مدت اقامتش در قاهره، ایجاد ارتباط با سازمان سیا بود. شواهد
بسیاری نشان می دهد که صدام در اواخر دوره اقامتش در قاهره، با سیا رابطه داشته است و غلو نیست اگر گفته شود که
صدام، زندگی سیاسی خود را با سیا شروع کرد.
قاسم تا سال ۱۹۶۳م. بر تخت قدرت بود؛ ولی طی یک کودتای آمریکایی، به رهبری حسن البکر، برکنار شد. صدام و دوستش
شیخلی، در این مدت، تحمل نیاوردند که در قاهره بمانند و به بغداد بازگشتند. عبدالسلام عارف، رئیس جمهور جدید عراق،
برای تقدیر از بکر، او را نخست وزیر کرد. بکر هم بسیاری از همشهری های تکریتی خود را در پست های مهم نشاند. در این
دوران، صدام، چندان مشهور نبود و علاوه بر وظایفش در دفتر امور کشاورزان، در تشکیل گارد ملی نیز فعالیت می کرد. او از
بازداشتگاه های سیاسی بازدید می کرد و بر کار آنها نظارت داشت. صدام در دوران نخست وزیری بکر، رفت و آمد زیادی به
دفتر او داشت و می خواست توجه او را جلب کند.
دوره حکومت وحشیانه بکر، چندی طول نکشید و وی، زود از کار برکنار شد. در این دوران که اختلاف و تفرقه بین شاخه های
حزب، زیاد بود، بکر سعی کرد تا اختلافات را حل کند و صدام هم به دلیل پای بندی به اصول خانوادگی، از بکر – که همشهری
او بود – حمایت می کرد؛ تا این که محافظ شخصی نخست وزیر شد. در این حال، عارف، رئیس جمهور که از کارهای گارد ملی
به ستوه آمده بود، وارد عمل شد؛ نیروهای عارف، گارد ملی را شکست دادند و اداره امور، به دست رئیس جمهور افتاد. گارد
ملی، منحل شد و گارد جمهوری خواه، جای آن را گرفت. در تابستان ۱۹۶۴م. صدام، با حمایت عفلق، به سمت فرماندهی
منطقه ای حزب بعث در عراق منصوب شد.
در پی دستگیری سران بعث که بکر هم جزء آنان بود، میشل عفلق، دستور داد که بقیه اعضای باقی مانده حزب، به سوریه
برگردند. صدام از این دستور، سرپیچی کرد؛ زیرا فکر می کرد که اگر این کار را بکند، او را ترسو خطاب می کنند و این کار او،
خیانت است. پس از آن، وی به همراه چند تن دیگر از بعثی ها که زندانی نشده بودند، یک گروه زیرزمینی را به نام جهاز حنین
تشکیل دادند؛ گروهی که بعدها به یکی از مخوف ترین تشکیلات در خاورمیانه تبدیل شد؛ ولی صدام تنها بود و بیشتر افراد،
دستگیر یا تبعید شده بودند. در سال ۱۹۶۴م. طرح هایی برای ترور عارف پیشنهاد شد که یکی از آنها حمله صدام به همراه
گروه دیگری به کاخ ریاست جمهوری بود که مورد توجه هم قرار گرفت؛ اما این نقشه به هم خورد و مجبور شدند با یک نقشه
ابتدایی و با استفاده از بمب دست ساز، به کاخ حمله کنند که این حمله نیز خنثی شد و صدام زندانی گردید. صدام در ۲۳ جولای
۱۹۶۶م. همراه دوستش شیخلی، با نقشه ای که طرح کرده بودند، به کمک شاکر، از زندان فرار کردند؛ ولی مشخص نشد که آیا
این نقشه به تنهایی طراحی و انجام شد و یا دست های دیگری هم وجود داشت؟
نقاب انقلابی
کودتای سال ۱۹۶۸م. که طی آن، حزب بعث به قدرت رسید، در مقایسه با کودتای قبلی، تقریباً از خشونت به دور بود. تعدادی
از واحدهای نظامی، همراه فعالان غیرنظامی، بسیاری از تأسیسات دولتی و نظامی بغداد را تصرف کردند. ساعت ۳ صبح،
دستور حمله به کاخ صادر شد و کاخ به دست کودتاچیان افتاد. بکر، معلم صدام و برنامه ریز کودتا، با عارف تماس گرفت و
گفت که دولتش سقوط کرده و اگر تسلیم شود، امنیت او را تضمین می کند. عارف، فرد ضعیفی بود و خود را در مقابل عمل
انجام شده دید و تسلیم شد. بدین ترتیب، کودتا، ساعت ۴۵/۳ دقیقه بامداد، بدون خون ریزی تمام شد. صدام، نقش خود را در
این کودتا، خیلی مهم جلوه داد؛ ولی بقیه شاهدان اذعان داشتند که به جز دو گلوله که به اشتباه از تانک شلیک شد، بقیه
گلوله ها، شلیک پیروزی کودتاچیان بود.
پس از کودتا، ژنرال احمد حسن البکر، رئیس جمهور، نایف، نخست وزیر و داوود، وزیر دفاع شد. صدام نیز به سمت مسئول
امنیت ملی و معاونت حسن البکر منصوب شد. صدام نه تنها در استقرار حزب بعث عراق، نقش مهمی داشت، بلکه بار دیگر با
کمک بکر، به بازسازی حزب کمک کرد. به پیشنهاد شیخلی، شاخه شبه نظامی حزب بعث، تشکیل شد و صدام، مسئولیت آن
را برعهده گرفت.
انتقام جویی
بر اساس قانون اساسی جدید که توسط حزب بعث در سال ۱۹۷۰م. به تصویب رسید، شورای فرماندهی انقلاب که صدام،
معاون آن بود، به عنوان عالی رتبه ترین هیئت در کشور شناخته شد. اعضای حزب بعث، در سال ۱۹۶۸م. پنج هزار نفر بودند
که اغلب، سنی و اهل تکریت بودند. و زیاد مورد توجه مردم قرار نمی گرفتند. صدام، وظیفه خود می دانست که تمامی مخالفان
خود و حزب را به ترتیبی از میان بردارد. عراق، کشوری کمونیست نبود؛ ولی شیوه اداره آن، همان شیوه استالین بود. مردم
باید تربیت می شدند و خود را با حزب، هماهنگ می کردند؛ رقبا باید از میان می رفتند و حس ترسی همراه با احترام به حزب
بعث، در دل مردم عراق به وجود می آمد. صدام هم که مسئول دستگاه امنیتی بود، کار خود را به خوبی می دانست.
شرایط حاکم بر عراق، به نفع صدام بود. مدتی بعد، صدام، یک دادگاه انقلابی تشکیل داد که افسران نظامی، قاضی آن بودند.
بعد از دو هفته، ۱۴ نفر به جرم جاسوسی، محکوم به اعدام شدند و صحنه اعدام، همانند جشن، تدارک دیده شد. اعدام
جاسوسان، پیش درآمدی برای محاکمه و اعدام بقیه مخالفانی بود که در روزهای دیگر انجام شد. مراسم اعدام، در میدان
آزادی آن قدر عادی شده بود که مردم آن را میدان اعدام نام گذاری کردند. اعدامیان، دو گروه بودند؛ دسته اول، شیعیان و
بعثی های چپی و دسته دوم، اعضای دولت یا تشکیلات نظامی.
پس از به قدرت رسیدن حزب، صدام از تجربیات خود استفاده کرد و به بازسازی سیستم امنیتی و جاسوسی حزب پرداخت و
ساختار دیگری، جایگزین جهاز حنین شد. او برای اطمینان از کنترل همه جانبه این نظام امنیتی، اقوام نزدیک و دوستانش را به
ریاست قسمت های مختلف آن منصوب کرد. صدام و بکر در مقابل مخالفان خود از شیوه های اهریمنی شکنجه کزاز استفاده
می کردند. کزاز، فرد ساکتی بود که هیچ گاه نمی خندید و تنها کسی بود که با سلاح گرم، وارد کاخ ریاست جمهوری می شد.
در عراق، حکومتی خودکامه حاکم شده بود؛ حکومتی که اگر کسی ناپدید می شد، دوستانش حتی جرأت نمی کردند بپرسند
چه بر سرش آمده است. افراد به بهانه های ناچیز، دستگیر می شدند و مقامات به طور مرموزی ناپدید می شدند. صدام علاوه
بر مبارزه با مخالفان بعث، هرکس را که ممکن بود در آینده، رقیب حزب شود، از سر راه برمی داشت. سمیر الخلیل، در کتاب
«جمهوری وحشت»، نام سی نفر از مسئولانی را که به دستور صدام، پاک سازی شدند، ذکر کرده است.
سردار ملی!
صدام، به تدریج با حذف رقیبان و مخالفان خود از سر راه، به نفر دوم قدرت، پس از بکر، تبدیل شد. او در این موقعیت،
ساعت های طولانی کار می کرد. جدیت او و کادر جاسوسی قومی اش، باعث شده بود تا یک قدم جلوتر از همکارانش باشد.
صدام تا سال ۱۹۷۲م. علاوه بر دو پسرش عدی و قصی، صاحب سه دختر به نام های روزه، رنا و حلا شده بود. خانواده او در
مجموعه کاخ ریاست جمهوری زندگی می کردند و از زندگی مرفهی برخوردار بودند.
در بهار سال ۱۹۷۳م. نیروهای عراقی، قسمتی از مرز کویت را تصرف کردند و مدعی مالکیت این شیخ نشین شدند. کم کم
دیگر کشورها با پدیده ای به نام صدام آشنا شدند. اهمیت صدام در تصمیم گیری های کشور عراق، روز به روز بیشتر
می شد. در این زمان، دقت صدام در مسائل امنیتی، به خوبی خود را نشان می داد. مسئولینی که به جلسات مجلس می آمدند،
چند بار کنترل می شدند و خود صدام از در دیگری می آمد؛ ولی مراقب بود که باعث نشود دیگران فکر کنند او در جایگاهی
بالاتر از بکر است. دفتر کارش، کوچک تر از بکر بود و محافظان کمتری نسبت به بکر با خود می برد و سعی می کرد باعث
رنجش معلم خود نشود. بکر، معمولاً به حرف های صدام گوش می کرد؛ ولی در جاهایی که اختلاف نظر داشتند، باز صدام
سعی می کرد نظر او را جلب کند. بکر با این که صدام را آزاد گذاشته بود، ولی از دسیسه های او به خوبی آگاه بود و همه چیز
تقریباً زیرنظر خود او صورت می گرفت. صدام هم در سخنرانی خود که از رادیو پخش شد، ادعای دیگران مبنی بر سوء
استفاده از موقعیت بکر را رد کرد.
صدام فعالیت خود را برای رسیدن به ریاست جمهوری، از سال ۱۹۷۵م. آغاز کرد؛ اما در این زمینه، در مقابل بکر، بسیار
محتاط عمل کرد و سریع دست به کار نشد؛ زیرا از موقعیت خود آن قدر مطمئن نبود که علیه بکر اقدام کند. در این زمان، حزب
بعث از مردم عادی هم عضو می پذیرفت؛ تا جایی که تا اواخر دهه ۱۹۷۰م. یک میلیون نفر عضو داشت. صدام در سال ۱۹۷۷م.
در اولین قدم برای تضعیف موقعیت بکر، ده عضو جدید در شورای فرماندهی منطقه ای برگزید و حالا ۱۴ رأی موافق از ۲۱
رأی شورا را در اختیار داشت. یکی از اولین کسانی که فعالیت خود را در میان اعضای بلندپایه حزب شروع کرد، طارق عزیز
بود. یکی از پست های او، سردبیری روزنامه الثوره، وابسته به حزب بعث بود. او وفاداری خود را در این دوره، به صدام ثابت
کرد.
یکی از مهم ترین کارهای صدام برای تثبیت موقعیت خود، این بود که عدنان خیرالله را به وزارت دفاع منصوب کرد. عدنان،
داماد بکر بود و این پست هم قبلاً در دست بکر بود. صدام به تدریج بسیاری از تکریتی ها را مسئول کنترل امنیت و دفاع کشور
می کرد. هرچه قدرت صدام بیشتر می شد، دولت، بیشتر در دست تکریتی ها قرار می گرفت. در این دوره، مرحله دیگری از
پاک سازی مخالفان شروع شد. در این زمان، صدام بودجه زیادی را برای آماده سازی نیروی نظامی، برای مقابله با جنگ
احتمالی با ایران، اختصاص داد و ارتش عراق، تجهیزات نظامی پیشرفته ای را از شوروی و فرانسه خریداری کرد.
همکاری های صدام و عدنان، بکر را بیش از پیش ضعیف کرد؛ به طوری که مردم در اواخر دهه هفتاد، از کاخ ریاست جمهوری
به نام «مقبره سرباز معروف» یاد می کردند و صدام فقط منتظر فرصت بود تا دفتر ریاست جمهوری را از آن خود کند.
هر چه صدام قدرت بیشتری در داخل عراق پیدا می کرد، بیشتر به این نتیجه می رسید که باید در صحنه بین المللی نیز یکی از
بازیگران اصلی باشد. صدام برای کسب افتخارات پایدار، به چیزی بیش از توانایی و مهارت در پشت میز مذاکره نیاز داشت؛
به همین دلیل، افزایش توان نظامی برای عراق، ضروری بود.
شوروی تقریباً مهم ترین منبع تأمین کننده تسلیحات نظامی عراق بود؛ اما صدام دید که کم کم شوروی کارآیی خود را از
دست می دهد؛ پس قرارداد خود را با آن کشور کاهش داد و اقدام به خرید تسلیحات از دیگر کشورها، مثل آلمان، فرانسه و
برزیل کرد. صدام از ابتدای توسعه نظامی و تسلیحاتی عراق به وضوح مشخص کرد که فقط به سلاح های متعارف، علاقمند
نیست و از اواسط دهه ۱۹۷۰م. به بعد، انرژی خود را برای افزایش توان عراق در زمینه سلاح های غیرمتعارف (شیمیایی و
بیولوژیکی)، صرف کرد. آغاز این کار هم استخدام تقریباً ۴ هزار نفر از دانشمندان غربی بود که بیشتر آنها در زمینه
پتروشیمی و زیربنایی به کار گرفته شدند.
در این زمان، صدام به این نتیجه رسید که بکر پیر، قادر به مقابله با آشوب ناشی از روی کار آمدن یک حکومت اسلامی
افراطی در تهران نیست. دورنمای حاصل از وقوع یک جمهوری اسلامی در کشور ایران، نگرانی عمیقی در درون بعثی ها
ایجاد کرده بود. صدام، فرح را با شکوه و جلال فراوان پذیرفت و بنا به درخواست محمدرضا شاه، آیه الله خمینی را که از سال
۱۹۶۵م. به حالت تبعید در جنوب عراق به سر می برد، از کشور اخراج کرد؛ ولی این روش های حمایتی، کارگر نشد؛ چون
سلسله پهلوی در حال انقراض بود. در این دوران، بکر، تقریباً تبدیل به یک شخصیت همراه شده بود و صدام هر چه پیش روی
او می گذاشت، امضا می کرد.
آقای رئیس جمهور
این تلاش ها، برنامه ریزی ها، توطئه ها، قتل ها و خیانت ها، سرانجام در جولای ۱۹۷۹م. به بار نشست و صدام حسین، رئیس
جمهور عراق شد. این کار، توسط بکر و در آستانه جشن ملی بزرگداشت انقلاب ۱۷ جولای، انجام شد و بدین طریق، صدام در
۴۲ سالگی، رهبری یکی از ثروتمندترین کشورهای خاورمیانه را در دست گرفت. این که صدام چطور بکر را وادار به
کناره گیری کرد، در هاله ای از ابهام باقی ماند؛ اما شاهدان این ماجرا گفتند که بکر به اجبار و با تهدید برکنار شد؛ هر چند که
موضوع بیماری او هم دلیل خوبی بود.
صدام، پس از رسیدن به قدرت، با کنار گذاشتن تمایلات طبیعی ضدسوریه ای خود، جبهه مشترکی با سوریه در برابر
اسلام گرایان افراطی که حکومت را در تهران در دست گرفته بودند، ایجاد کرد. طبق این قرارداد مشترک، حزب بعث به
صورت یک فدراسیون آزاد در می آمد که بکر در رأس، اسد (رئیس جمهور سوریه) نفر دوم و صدام، نفر سوم آن بود؛ اما از
سال های ۱۹۷۵م. قدرت عملاً در دست صدام بود و این که نفر سوم باشد، به مذاق او خوش نمی آمد. هیئت رهبری انقلاب
(RCC)در ۱۱ جولای ۱۹۷۹م. طی جلسه ای سرّی و اضطراری تصویب کرد که طی هفته آینده، رهبری حزب به صدام حسین
منتقل گردد. بکر نیز سه سال بعد و در زمان جنگ ایران و عراق، در ابهام کامل، فوت کرد؛ اما به قدرت رسیدن صدام، چندان
هم بدون مخالف نبود. تعداد زیادی از اعضای حزب، مخالف این موضوع بودند؛ ولی فقط منشی رئیس RCC، جرأت بیان این
موضوع را یافت؛ اما او دستگیر و مورد شکنج
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 