پاورپوینت کامل این فجر بی غروب… ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل این فجر بی غروب… ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل این فجر بی غروب… ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل این فجر بی غروب… ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
۳
وَ اَتَممناها بِعَشر!
حج را نیمه تمام رها کرد؛ از جانب عرفاتِ خاک، به سمت میقاتِ افلاک، رو نهاد. حجرالاسود را وا نهاد تا حنجره را برای فریاد
بلندترین آواز حقیقت و رساترین ترنم آزادگی، بر بام رفیع ترین گودال عالم، در جدال خنجرها هجرت دهد. حجرالاسودی
سرخ، در انتظار توست.
ای مسافر کعبه! ای مظلوم ترین حاجی! دامن سیاه شبی سهمگین و عطشناک، جرعه نوشی از پرتو آفتاب وجود توست. بیا ای
تجسم منا و تمنا! ای حقیقت حج و جهاد!
حرامیان، احرام سفیدت را آغشته به خون می خواهند؛ بیا تا بعد از تو، رنگ ها تعبیر تازه بیابند؛ بیا تا رنگ ها و نیرنگ ها برای
همیشه، در ننگستان تاریخ، بر پیشانی زبون ترین شبه آدم ها، نقش ببندد.
«حسین» علیه السلام احرام را برای یک بار پوشیدن به تن نکرده بود؛ نه حتی برای پوشیدن که برای یک رنگی؛ نه، بی رنگی. حج را که
تجربه «مردن» در عین «بودن» است، به چهل روز کشاند تا «بودن» را در عین «مردن»، سرمشق کند؛ برای من؛ برای تو و برای
ما.
در طلوع هزار رمز عاشورا، خورشیدی سر از مشرق برون کرد تا عالم و عالمیان را، هر روز فجری باشد در گستره لایتناهی
هستی و نیستی؛ فجری بی غروب از مشرقی بی زوال. در صبح صادق خون و در گستره نیلگون جنون، خورشیدی از مکه، از
حرا و از سرزمین وحی، در فجر خونین وادی ایمن و ایمان، درخشیدن گرفت.
درآ در وادی ایمن که ناگاه
درختی گویدت انی انا الله
غروبی در انتها نیست. این آفتاب عالم تاب، بر لب جان آدمیان و بر بام فطرت بشر و از صبحگاه مکارم اخلاق، سر برآورده؛
ایستاد در برابر تمام هیبت زر و زور و تزویر و چه مردانه به رزم رفت تا قامت دروغ، ریا و ناجوانمردی را برای همیشه به
خاک برساند و زشتی چهره دنیاطلبان زبون را برای همگان افشا کند.
همه چیز، از همین جا آغاز شد. شگفتا! شب تیره شقاوت در برابر آفتاب زرین سعادت، دندان نمایی می کند. این جا شمشیر
جنون، در جولانگاه خون و ارغنون، به رقص درآمده است. یک طرف، سری در سودای خدا و مستی و در دیگر سو، سرانی در
سود و زیان خاک و خودپرستی؛ حقیقتی بی بدیل، در برابر جماعت تیره نیرنگ و نفاق، ایستاده است. شمشیر چیست تا سری
را بیفکند؟ نیزه کدام است تا در سینه ای فرو رود؟ تیرها به امان می آیند. نیزه ها دنبال پناهی و شمشیر، شرمنده از نگاه تر و
طربناک آن حقیقت بی بدیل. شمشیر و تیر و نیزه، بهانه اند. خورشید، پشت غبارها پنهان نمی شود.
این جا سر سودایی سروها در مصاف «دین» و «بی دینی»، در مصاف «دل» و «بی دلی» و در مصاف دانایی و کوردلی، بر زمین
افتاده است. امیرالحاج این قافله، شمشیر «جهاد» را از غلاف «غیرت» بیرون کشیده تا هفت خان بیداد و قدرت و دنیاپرستی را
درنوردد؛ چکیده ای از هرچه حماسه و نمایه ای از تمام قامت عرفان؛ تاریخ، فراموش نمی کند؛ خون خدا، بر زمین جاری است.
زمین از خون رنگین بهترین بندگان خدا، لبریز شده و تا این جریان سرخ در رگ های آفرینش، جاری است، زندگی در پرتو
نورباران آن سید و سالار، تکاپو دارد.
اگر ماتمی هست، اندوه فراق دلی است که بر جان مشتاقان نشسته است؛ ورنه، این فجر بی غروب، سراسر بشارت است. فجر،
آفتابی بر تن تب دار زمین و زمینیان است؛ تا دانه های معرفت، ایمان و عرفان، از دل یخ زده زمین سرد، به جوانه زدن، رهنمون
شوند و در هر زمان و هر جا تاریکی و افسردگی هست، تلألوء این خورشید تابان، به گرما و حرارت و حیاتش سوق دهد.
آری، سرهای قدسیان مقدس بر زانوی غم فرو رفته تا ما خاک نشینان را هشداری باشد که هیچ گاه مباد که بر ساحل غفلت
بنشینیم و نظاره کنیم تا شب پرستان، روز را تشییع کنند. تابش این فجر بی زوال، از آن ِ همه است؛ همه آزادگان جهان، در
میان همه نسل ها و عصرها که می خواهند خود، دانه بپاشند؛ خود، بپروراند و خود، خرمن آزادگی وسربلندی گرد کنند.
ای سوار بر فلق! این سان که تو به انتشار شور و شیدایی دست زده ای، کدامین تیر جسور است که حنجره فریادگرت را نشانه
رفته است؟ این تیر فریادکُش، هر از چندگاه، نیش می نماید و گردن فریادها و فرهادها را خراش می زند.
حسین! تو سرآغاز و نخستین قربانی فریاد، در جولانگاه آزادگی و اسارتی و ما پس از قرن ها تکرار آفتاب آسمان، دریافتیم
که فریادها و فرهادها در جنون گاه عابدی و عاشقی، حریفی جز تیر و دار و شمشیر ندارند. از تو آموختیم که برای سرفرازی،
جانبازی باید و برای ماندگاری، شور و شیدایی؛ آموختیم که آزادگی و آزادمنشی را قربانی آمال و امیال حقیر دنیا نکنیم و
در گندمزار دنیا، برای پر کردن خورجین خوشه ها، ساقه ها را له نکنیم؛ آزاده باشیم و آزاد.
بعد از تو ای بزرگ! هزاران پروانه عاشق به پای شمع ها جان دادند و هزار بلبل بی دل، در معاشقه با گل های سرخ، نغمه های
نازنین دلدادگی سر دادند و پیچک ها در کعبه های عرفان، سر و جان تقدیم سروها کردند؛ اما هنوز… اما هنوز ترجمان
شیدایی و دل دادگی تو و محبوب تو نشدند.
عاشورای تو، هر روز صبح، خیمه ای برپا می کند و زمین، تکرار خیمه های توست؛ خیمه ای سبز، خیمه ای سرخ، سفید،
خاکستری و خیمه ای بزرگ و نیم سوخته که در سایه سار آن، هزار شمس و مولانا به سماع ایستاده اند و این است که این فجر
بی زوال، هماره برپاست و این قطعه تاریخ، بر پر خورشید، گره خورده است.
ای دریای خون و جنون! مرا بیش از این، یارای تقلا نیست؛ از غرقه شدن چه باک.
شگفتا! حال می فهمم که آن عزیز چه گفت؛ «پایان سخن، پایان من است؛ تو، انتها نداری».
گریه در عزاداری
هدف از گریه کردن در مجالس عزاداری چیست؟
ابتدا باید به این نکته توجه کرد که در جهان هستی، بسیاری مطالب از اسرار است و انسان ها از آنها بی خبرند. برخی نیز تنها
به ظواهر پدیده ها توجه دارند و هیچ گاه نمی اندیشند که در ورای امر ظاهری، امری مهم تر و عظیم تر نهفته است. گریه نیز از
جمله همین امور است. بسیاری خیال می کنند که گریه صرفاً امری است که نشان دهنده تألم و عواطف آدمی است و برخی نیز
کودکانه، گریه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانه ای از ارتجاع تلقی می کنند. عده ای دیگر، منتقدانه می گویند: گریه جز
خمودی، چیز دیگری به ارمغان نمی آورد و حال آن که دنیای امروز، دنیای تحرک و نشاط است و انسان جدید، طالب شادی
است؛ نه تشنه آب چشم.
امیدواریم با توضیحی مختصر از ابعاد گوناگون این پدیده، دیدگاه تشیع در خصوص حقیقت و جایگاه گریه مشخص شود.
انواع گریه
گریه انواع و اقسامی دارد که مهم ترین آنها با شرحی مختصر چنین است:
۱. گریه ترس و هراس؛ این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و کودک، با این وسیله، ترس خویش را نمایان می کند.
۲. گریه جلب ترحم؛ این گریه بر دو قسم است؛ «طبیعی» که بسیار موءثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکی که پدر و مادر
خویش را از دست داده است و «تصنعی» که شخص در ظاهر به دیگران می خواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است.
۳. گریه غم و اندوه؛ این گریه، انعکاس ظلمتی است که فضای درون را فرا گرفته است. جنبه مثبت این نوع گریه، تنها تخلیه
درون است و به همین جهت است که پس از آن، آدمی کمی احساس آرامش می کند.
۴. گریه شوق و شادی؛ این نوع گریه، ناشی از رقت قلبی است که غالباً پس از دوره ای از یأس و ناامیدی، درباره موضوعی
نمودار می گردد.
۵. گریه تقوا و رشد روحانی؛ این نوع گریه، مخصوص انسان های الهی است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانی،
پریشانی، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینه ساز قرب به خداوند است. گریه تقوا و
پرهیزگاری، همان اشکی است که اگر از سوز دل، بر گونه ها جاری گردد، توجه حضرت حق را به بنده خود جلب کرده، بستر
رحم و فضل او را فراهم می سازد.
گریه ارزشی
هر چند در خصوص انواع گریه های دیگر، منعی وارد نشده است، ولی آن چه که در آموزه های قرآنی و روایی بر آن تأکید
شده، همان گریه تقوا و رشد روحانی است. گریه ای که در این سوی پرده، سوز دل و در آن سوی پرده، آرامش، لذت، ابتهاج و
کرامت را به دنبال دارد.۱
از دیدگاه قرآن و روایات، این گریه، دارای خصایص ذیل است:
۱. منشأ آن فهم و شعور است؛ گریه رشد روحانی از فهم و شعور سرچشمه می گیرد و از روی تقلید و گمان، جاری نمی شود.
قرآن می فرماید: «ای رسول ما! به امت بگو: شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است)؛ به درستی که آنان که
پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند، هرگاه این آیات برایشان تلاوت شود، همه با کمال خضوع و فروتنی، سر طاعت بر
حکم آن فرود آورند و گویند: پروردگار ما، پاک و منزه است؛ البته وعده خدای ما محقق واقع خواهد شد و آنها با چشم گریان
سر به خاک عبودیت نهاده، پیوسته بر خوف و ترسشان از خدا می افزاید».۲
از این آیات به روشنی استفاده می شود که هر کس از علم، فهم و معرفت بالا بهره مند باشد، با شنیدن آیات قرآن، به حقایق پی
می برد و در این حال در محضر ربوبی، صورت بر خاک می نهد و با سوز دل، اشک می ریزد؛ به امید آن که به اشک چشم او
نظری و عنایتی شود. بنابراین، آن که نمی فهمد، نه سوزی در دل دارد و نه اشکی در چشم.
۲. گریه، سرمایه جهاد اکبر، در جنگ با دشمن درونی است. اسلحه انسان، آه و گریه است؛ چنان که حضرت علی علیه السلام در
دعای شریف کمیل فرموده است: «و سلاحه البکاء». خداوند این اسلحه کارآمد را به همه داده است؛ ولی افسوس که قدر و
منزلت آن را نمی شناسیم.
۳. گریه از انعام و تفضلات الهی است؛ خداوند متعال می فرماید: «آنان، کسانی از پیامبران بودند که خداوند برایشان نعمت
ارزانی داشت؛ از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح بر کشتی سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از
کسانی که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خدای رحمان برایشان خوانده می شد، سجده کنان و گریان به خاک
می افتادند».۳
۴. گریه از علائم الهی بودن عبد است. خداوند متعال می فرماید: «و چون آیاتی که به رسول فرستاده شد، بشنوند، از دیدگان
آنان اشک جاری می شود؛ زیرا حقانیت آن چه بر رسول نازل شده، شناخته، گویند: بارالها! ما به رسول تو محمد و کتابت
قرآن ایمان آوردیم؛ ما را در زم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 