پاورپوینت کامل مرد جاده ها ۳۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مرد جاده ها ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرد جاده ها ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مرد جاده ها ۳۳ اسلاید در PowerPoint :

۴

حافظه ای عجیب و ذهنی پرسش گر داشت. می خواست پوسته هر موضوعی را بشکافد و به عمق آن راه یابد. پاسخ های ساده
و پیش پاافتاده، راضی اش نمی کرد و دوست داشت که به معنای آیه آیه قرآن پی ببرد؛ اما گاهی حرف های پدر، راضی اش
نمی کرد. یک بار لجوجانه با او درافتاد و گفت: «تا وقتی که معنای این سوره را برایم به خوبی نشکافید، دیگر درس نخواهم
خواند».

پدر ناامیدانه ابروهایش را درهم کشید و چیزی نگفت. پسر تا چند روز دل به درس خواندن نداد و چندین بار همان سؤال را از
پدرش پرسید؛ اما روزی هنگام بازی با بچه ها در میان کوچه، ناگهان به خانه دوید و فریاد زد: «پدر! فهمیدم، سرّ آن سوره را
فهمیدم». پدر، شگفت زده به سویش دوید؛ پیشانی اش را بوسید؛ به سجده افتاد و خداوند را سپاس گفت.

***

استادش – شیخ مرتضی انصاری – وقتی او را آزمود، برایش اجازه ای صادر کرد و به او اجازه داد تا در امور شرعی فتوا دهد
و وقتی دید که بعضی ها چشم دیدن سید را ندارند، او را با سیدی جلیل، روانه بمبئی هندوستان کرد. سید در حالی که فقط ۱۶
بهار از عمرش می گذشت، از نجف به سوی هندوستان روانه شد.

***

میرزا محمدباقر بواناتی، بوشهری بود و جان، معطر به تعمید کرده، مسیحی شده بود. وقتی سید از هندوستان به مکه رفت،
در بوشهر، او را دید. مباحثه و مناظره بالا گرفت و بواناتی تسلیم شد و حالا دیگر بواناتی است که می شود یک یار فداکار و
مخلص برای سید. عاقبتش هم مشخص است؛ نهضت تنباکو که اوج گرفت، او زیر شکنجه، به شهادت رسید.

***

در بین سفرهایش، سری به اسدآباد زد و سه روز، فقط سه روز ماند. روز سوم، اصرارش کردند که بماند. سید گفت: من
مانند شاهبازی هستم که فضای عالم با این وسعت، برای طیران او تنگ باشد؛ تعجب دارم از شما که می خواهید مرا در این
قفس تنگ و کوچک، پای بند کنید.

***

اینها را دیگر سید قاسم رشتیا و غلام جیلانی اعظمی، در مورد اقدامات سید جمال در افغانستان گفته اند:

اعلان استقلال سیاسی، اصلاح امور درباره تشکیل کابینه وزرا، تنظیم سپاه و ایجاد مکتب های لشکری و کشوری، توجه به
زبان ملی و تبدیل القاب و عناوین صاحب منصبان لشکری و کشوری از زبان بیگانه به زبان افغانی، تأسیس روزنامه،
شفاخانه، بیطارخانه، پستخانه، احداث مسافرخانه در بین راه ها و احداث شهر جدید شیراپور.

***

اعتقاد به وحدت، آن چنان در وجودش ریشه دوانده بود که هر جا می رفت، مثل آنان رفتار می کرد؛ مثل آنان لباس می پوشید و
خود را یکی از آنان به حساب می آورد و طبیعی است که رفتاری این چنین، دشمن ساز باشد. این شکواییه، به قلم خود سید
است: «… فرقه اسلامیه، مجوسم می دانند. سنی، رافضی و شیعه، ناصبی؛ بعضی از اخیار چهاریار، وهابی ام گمان کرده اند و
برخی از ابرار امامیه، بابی ام پنداشته اند. نه کافرم به خود می خواند و نه مسلم از خود می داند. از مسجد، مطرود و از دیر،
مردود؛ حیران شده ام که به کدام آویزم و با کدام به مجادله برخیزم. از ردّ یکی، اثبات دیگر لازم و از اثبات احدی، اعتقاد اخیار
بر ضد آنان جازم؛ نه راه فرار که از این طائفه گریزم و نه جای قرار که با آن فرقه ستیزم».

***

این گزارش را سلیم بک، از شیوه آموزشی سید در مصر نوشته است:

رسم معمول جمال الدین، این بود که روزش را در خانه می گذراند و همین که تاریکی شب فرا می رسید، عصایش را
برمی داشت و به قهوه خانه ای نزدیک ازبکیه می رفت و در آن جا، جمعیتی به صورت نیم دایره، دور هم می نشستند و سید در
میان آنان قرار می گرفت. در این نیم دایره، لغوی، شاعری، منطقی، پزشک، شیمیدان، مورخ، جغرافیدان، مهندس و طبیعی، به
یکدیگر پیوسته بودند و در طرح دقیق ترین مسائل و مشکل ترین مباحث مورد احتیاج، با یکدیگر مسابقه می دادند؛ آن گاه
عقده های اشکال آن ها را یکی یکی حل می کرد و طلسم ها و رموزی را که به آن ها اشاره شد، با زبان عربی فصیح، بدون لکنت
زبان و بدون معطلی و تردید، می گشود و شنوندگان را دچار شگفتی می ساخت و به همه پرسش ها جواب می داد و معترضان
را قانع و ساکت می ساخت. سید، این وضع را ادامه می داد تا پرده تاریک شب فرو می افتاد و آن وقت، حساب قهوه خانه را از
جیب خود تصفیه می کرد و راه خانه را پیش می گرفت.

***

«انجمن وطنی»، نامی بود که سید و دوستانش در مصر برای حزب خود برگزیده بودند؛ حزبی که در آغاز کار، فقط چهل
عضو داشت؛ اما دو ماه بیشتر نگذشته بود که شماره اعضایش، به بیش از بیست هزار نفر رسید.

بسیاری از مأمورهای دولتی، به انجمن پیوستند. استفاده از کالاهای خارجی، از سوی انجمن، ممنوع اعلام شد. بسیاری از
مشروب فروشی ها، قمارخانه ها و خانه های فساد، بسته شد. بسیاری از کارکنان اداره های انگلیسی، دست از کار کشیدند و
شرکت های بزرگ استعماری به هراس افتادند؛ زیرا کالاهای آنان، دیگر خریداری نداشت.

یکی از مأموران بلندپایه انگلیسی، چنین نوشت: در عالم خیال، هیچ امری از این واقعه عجیب تر رخ نداده که هفتصد میلیون
نفر از اولاد انجیل، با همه علم و اقتدار و غیرت که در خور طبیعت بشر است، در مقابل چهل نفر که در حقیقت، روح یک سید
درویش ایرانی بیش نیست، شکست بخورند.

***

اعضای حزب وطنی، ملتزم شدند که خویشتن را در مقابل قرآن مجید، مسئول بدانند و در ۲۴ ساعت،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.