پاورپوینت کامل جهانی سازی و مهدویت ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جهانی سازی و مهدویت ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهانی سازی و مهدویت ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جهانی سازی و مهدویت ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

۵

اغلب اندیشه ها و مذهب ها، در پی ایجاد نظمی نوین و نظامی مطلوب برای آینده جهانند؛ اما طی سه دهه اخیر، سه نظریه
جهان گرایانه پایان تاریخ (فوکویاما)، جنگ تمدن ها (هانتینگتون) و حکومت مستضعفان (امام خمینی) بیش از دیگر تئوری ها،
توجه جهانیان و اندیشمندان را به خود جلب کرده ندای ساختن جهانی جدید را سر داده اند. حال باید دید کدام یک از این
نظریه ها، ظرفیت و توان لازم را برای تأسیس یک نظام جهانی دارا می باشند؛ نظامی که ظالمانه نباشد و تأمین کننده
خواسته های فطری بشر بوده، سعادت هر دو جهان را برایش به ارمغان آورد؟

پایان تاریخ

پایان تاریخ، نظریه ای است که از سوی فرانسیس فوکویاما، معاون وقت بخش برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه آمریکا،
در سال ۱۹۸۹م. در نشریه منافع ملی مطرح شد. وی نظریه خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار کتابی تحت
عنوان «پایان تاریخ و واپسین انسان»۱ مطرح ساخت. به اعتقاد وی، لیبرال دموکراسی، شکل نهایی حکومت در جوامع بشری
است و تاریخ بشریت، مجموعه ای منسجم و جهت دار است که بخش اعظمی از جامعه بشری را به سوی لیبرال دموکراسی
سوق می دهد.

فوکویاما، در تشریح نظریات خود، چنین ابراز می دارد: «پایان تاریخ، زمانی است که انسان به شکلی از جامعه انسانی دست
یابد که در آن، عمیق ترین و اساسی ترین نیازهای بشری، برآورده شود و چنین اتفاقی در غرب و در نظام لیبرال دموکراسی،
افتاده است. به بیان دیگر، بشر، امروزه به جایی رسیده که نمی تواند دنیایی متفاوت از جهان کنونی را تصور کند؛ زیرا هیچ
نشانه ای از امکان بهبود بنیادی نظم جاری، وجود ندارد».

فوکویاما معتقد است که در طول چند سده گذشته، همگام با پیروزی لیبرال دموکراسی بر رقبای ایدئولوژیک خود – نظیر
سلطنت موروثی، فاشیسم و جدیدتر از همه کمونیسم – در سراسر جهان، اتفاق نظر مهمی درباره مشروعیت لیبرال
دموکراسی، به عنوان تنها نظام حکومتی موفق به وجود آمد. از این رو، لیبرال دموکراسی، ممکن است نقطه پایان تکامل
ایدئولوژیک بشریت و آخرین شکل حکومت بشری باشد و در این صورت، پایان تاریخ، اتفاق می افتد. در واقع، شکست
کمونیسم، دلیل پیروزی ارزش های لیبرال غربی و پایان درگیری های ایدئولوژیک است. وی، سپس چنین می گوید: «من قائل
به پایان یافتن تاریخ هستم؛ زیرا تاریخ به مثابه یک فرآیند منسجم و متحول است که وقوع آن، با توجه به تجربه همه مردمان،
در همه زمان ها، ممکن است اتفاق بیفتد».

چنین درکی از تاریخ بشر، بیش از همه، با نام هگل، فیلسوف آلمانی، شناخته می شود. کارل مارکس نیز با امانت گرفتن این
مفهوم از تاریخ، آن را به صورت بخشی از فضای فکری روزمره ما درآورد.۲

فرض اصلی نظریه فوکویاما، بر این مسئله نهاده شده که یک مسیر تکاملی زیربنایی، برای تاریخ وجود دارد و این مسیر، به
یک نقطه پایانی می رسد. در آن جا، تلاش ذاتی انسان، برای به رسمیت شناختن خود، سرانجام تحقق خواهد یافت و به گفته
هابرماس، پایان تاریخ، شاید یک زمان بسیار غم انگیز باشد؛ زیرا در تلاش انسان ها برای به رسمیت شناخته شدن، ممکن
است که پیکار ایدئولوژیکی در جهان، جای خود را به محاسبات اقتصادی، نگرانی زیست محیطی و تأمین نیازهای مصرفی
بدهد و در این دوره، به جای هنر و فلسفه، فقط نگه داری دائمی روح بشر، در موزه مطرح خواهد بود.

فوکویاما، این نظریه را پس از شکست کمونیسم، مطرح کرد و گفت: «تاریخ جهان، به هدف و پایان خود رسیده، دموکراسی
لیبرال، به عنوان تنها ساختار سیاسی، ابقا شده است». او، سقوط کمونیسم را نه تنها عامل بقای جهان سرمایه داری می داند،
بلکه موجب رسیدن به هدف نهایی و پایانی خود، یعنی همان لیبرال دموکراسی، ارزیابی می کند. در واقع، انفعال و واکنش
شدید اندیشمندان غربی در قبال کمونیسم و پیش بینی سقوط غرب که با پیش گویی های نوسترآداموس در هم آمیخته، از
دیدگاه عامه، تحت عنوان پایان دنیا، گرد آمده، منجر به وضع و تدوین فلسفه ای شد که بعدها در آرای نظریه پردازان غرب –
امثال هانتینگتون و فوکویاما – و در آرای فلسفی، به ظهور رسید.۳

در این نظریه، فوکویاما در پی آن است که چگونه می توان نهادها و ارزش های غربی را به گونه ای مطلوب، به جهان غیرغرب
تعمیم داد و تثبیت کرد. نظریه فوکویاما، نظریه مشروعیت بخشی به الگوها، اندیشه ها، برداشت ها، کردارها و ساختارهای
غربی، در سراسر جهان است. بر پایه این نظریه، تولید کالای مطلوب، تنها از ارزش ها و نهادهای غربی ساخته است.

پایان تاریخ، بیش از آن که برتری های کمی و کیفی کالاهای مادی و غیرمادی غرب را مطرح کند، برتری ذهنی آن را مطرح
نموده است و در این بین، تنها کشورهای اندکی در جهان – چون ایران – با پشتوانه ای پربار از اندیشه اسلامی، در مقابل
اندیشه های سلطه گرایانه ای چون پایان تاریخ و مصداق عینی آن، یعنی جهانی شدن اندیشه آمریکایی، ایستاده اند. بنابراین،
نظریه فوکویاما را باید در زمره نوشته هایی دانست که مربوط به پایان عصر ایدئولوژی و یا بنیاد ایدئولوژی آمریکایی
هستند.

جنگ تمدن ها

هانتینگتون بی آن که همچون برخی از تحلیل گران، پایان جنگ سرد را پایان مناقشات ایدئولوژیک تلقی کند، آن را سرآغاز
دوران جدید برخورد تمدن ها می انگارد و براساس آن، بسیاری از حوادث و رخدادهای جاری جهان را به گونه ای تحلیل
می کند تا در جهت تحکیم انگاره ها و فرضیات نظریه جدیدش قرار گیرند. نظریه برخورد تمدن ها، از بدو انتشار، با
واکنش های گسترده ای در محافل فکری، مذهبی، فرهنگی و سیاسی جهان، روبه رو شده است.

منتقدان هانتینگتون، طیف وسیعی را تشکیل می دهند. برخی از دولت مردان غربی، طرح این گونه مسائل را در این مقطع، به
لحاظ پیامدهای سیاسی آن، جایز نمی دانند و برخی اندیشمندان و روشنفکران محافل سیاسی غرب، آن را طرحی خام
می پندارند و هانتینگتون را به عنوان عامل پاشیدگی درونی، پوچی اخلاقی و خلأ معنوی جهانِ غرب، متهم می سازند و از او
می خواهند تا برای ترمیم خانه از پای بست ویران غرب، چاره اندیشی کند. جیمز کورث (James Kurth)، از منتقدانی است که
از هانتینگتون، به دلیل نادیده گرفتن مشکلات داخلی تمدن غرب، انتقاد کرده است.

با وجود انتقادهای گسترده محافل آکادمیک از نظریه برخورد تمدن ها، برخی از شخصیت های سیاسی و دانشگاهی و
همچنین بعضی مراکز مطالعاتی بانفوذ در آمریکا و اروپا، نظریه هانتینگتون را شایسته تأمل یافته، آن را در تحلیل مسائل
جاری بین المللی، مورد توجه قرار داده اند که از این میان، می توان به هشدارهای گراهام فولر، متخصص ارشد سابق امور
خاورمیانه سازمان و کارشناس برجسته مرکز مطالعاتی راند اشاره کرد. وی در مقاله ای با عنوان فراسوی جنگ سرد،
می نویسد: «جهان، در ورطه یک بحران فرهنگی بی سابقه گرفتار شده است. فرضیات برتری فرهنگی غرب، به ویژه در دامن
پیکره فرهنگی اسلام و تمدن کنفوسیوسی، به شدت مورد حمله قرار گرفته است و چنان که سایر نقاط جهان که از سوی
غرب، بی ارتباط با منافع غرب تلقی می شوند، در جست وجوی ایفای نقش بارزتری در صحنه مسائل بین المللی باشند. این دو
جریان، می توانند به دشمنان اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی تبدیل شوند».

هنری کیسینجر نیز معتقد است که در دنیای بعد از جنگ سرد، شش قدرت جهانی، قدرت های برتر خواهند بود که در درون
پنج تمدن بزرگ هستند. کیسینجر گرچه تمام مسائل جهان را در خطوط گسل مورد نظر هانتینگتون، متمرکز نمی داند، اما با
تحلیل وی درباره وضعیت جهان، بعد از جنگ سرد، موافق است.

در مقابل، آن دسته از دولت مردان و روشنفکران غیرغربی که تاریخ جنگ سرد را فراموش نکرده اند، طرح مقوله برخورد
تمدن ها را توطئه حساب شده و خطرناکی می دانند که از تفکرات تفرقه افکنانه غرب، نشئت گرفته، با هدف پایمال کردن منافع
کشورهای در حال توسعه، ارائه شده است.

هانتینگتون با طرح به موقع این نظریه، موجب شد تا سیاست بین المللی، اهداف، تحلیل ها و ارزش های در حال شکل گیری آن،
مورد بازاندیشی قرار گیرند و پژوهش گران علم روابط بین الملل نیز در تحلیل اوضاع جدید جهانی، در صدد ارائه نظریات نو
برآیند؛ هر چند که تاکنون در تلاش برای ارائه جایگزینی برای نظریه هانتینگتون، موفق نبوده اند.

با و جود نقدهای متعددی که درباره نظریه برخورد تمدن ها منتشر شده است، هانتینگتون همچنان بر دیدگاه بدبینانه خویش،
درباره آینده روابط بین تمدن ها، تأکید می کند و از شکست دولت – ملت، به عنوان واحد اصلی روابط بین الملل، تشدید
تنش های ناسیونالیستی، گرایش فزاینده به درگیری، افزایش سلاح های کشتار جمعی و رشد بی نظمی در جهان، سخن
می گوید. هانتینگتون از رهبران غربی می خواهد که بکوشند تا کیفیت تمدن غربی را بازسازی و نگهبانی نمایند. وی، این
مسئولیت را بیش از آن که متوجه اروپا بداند، متوجه آمریکا می داند. از نگاه او، برای حفظ تمدن غربی، تعقیب و تحقق اهداف
زیر، اجتناب ناپذیر است:

الف) دست یابی به همگرایی سیاسی، اقتصادی و نظامی بیشتر و هماهنگ کردن سیاست ها، با این هدف که کشورهای متعلق
به تمدن های دیگر، اختلافات خود را با کشورهای غربی حل کنند.

ب) پذیرش جایگاه روسیه، به عنوان کشور کانونی آیین ارتودوکسی و یک قدرت محلی عمده، با منافعی مشروع، در حفظ
امنیت مرزهای جنوبی خود.

ج) ادغام کشورهای غربی اروپای مرکزی در اتحادیه اروپایی و ناتو؛ یعنی کشورهای گروه ویسگراد، جمهوری های حوزه
بالتیک، اسلوونی و کرواسی.

د) کمک به غربی شدن آمریکای لاتین تا حد امکان و ایجاد پیوندهای نزدیک تر بین کشورهای آمریکای لاتین با غرب.

ه) محدود کردن گسترش قدرت نظامی متعارف و غیرمتعارف کشورهای مسلمان و چین.

و) کند کردن شتاب دور شدن ژاپن از غرب و نزدیک شدن این کشور به چین.

ز) حفظ برتری فنی و نظامی غرب بر تمدن های دیگر.۴

با تحقق این اهداف که تحقق بخشی از آنها آغاز شده، دیگر فرهنگ ها و تمدن ها، باید نابود شوند و یا به اطاعت محض غرب،
تن در دهند. فراهم آوردن چنین نظمی، تنها سفیدپوست های غربی را شایسته تکریم می داند.

حکومت مستضعفان

حکومت اسلامی مستضعفان، ره آورد وحی الهی، بعثت انبیا و امامت اولیاست و عقل و فطرت اصیل انسانی، بر آن، مهر تأیید
می زند. این حکومت، نویددهنده جهانی شدن تمدن اسلامی است. برخی از مهم ترین مشخصات این حکومت، عبارتند از:

الف) فطرت جویی

توحید، نخستین شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانی اسلام است. یکتاپرستی، نقطه اشتراک همه
انسان هایی است که در حکومت مستضعفان، مشارکت می ورزند و این، فراگیرترین عامل همگرایی اجتماعی انسان ها در این
حکومت و در طول تاریخ، به شمار می رود. به همین دلیل، خداوند در قرآن می فرماید:

«پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفرید؛ دگرگونی در
آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی دانند».۵

ب) سرانجام گرایی

عاقبت جویی، فرجام خواهی و آخرت گرایی، دیگر مشخصه این حکومت است و در اندیشه دینی و اسلامی، به عنوان اعتقاد به
معاد از آن یاد شده است. تأکید اسلام بر معاد، به منظور تأسیس یک نظام جهانی است تا در کنار اعتقاد به مبدأ، بر
سرنوشت ساز بودن نقش این باور ( اعتقاد به معاد)، در جهت گیری زندگی فردی، جمعی و جهانی، هویدا گردد؛ زیرا چنین
اعتقادی، رفتار اجتماعی را متأثر می سازد و آن را تحت کنترل در می آورد. قرآن کریم در این باره می فرماید:

«آیا چنین پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و هرگز به سوی ما باز نمی گردید»؟۶

ج) عزت انسانی

خداوند، انسان را گرامی داشته است. از نظر دین، انسان، موجودی مادی و رحمانی است. از این رو، برنامه حکومت جهانی
مستضعفان، با برنامه جهانی شدن غربی که در پی سلطه بر انسان است، از بنیان، متفاوت است؛ زیرا اسلام در پی ارج نهادن
به انسان هاست و تنها به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پیام د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.