پاورپوینت کامل ۴ رقمی ناب!دروغ های زندگی دانشجویی ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ۴ رقمی ناب!دروغ های زندگی دانشجویی ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ۴ رقمی ناب!دروغ های زندگی دانشجویی ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل ۴ رقمی ناب!دروغ های زندگی دانشجویی ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

حکایت این آب لیموی ما مثل هزار و یک جنس جور واجور است که در ویترین مغازه ها ردیف شده اند و اصلاً نمی فهمی که
چرا قیمت آنها این قدر با هم فرق می کند؛ گاهی هموژنیزه است؛ گاهی پاستوریزه؛ گاهی هم ساخت کارخانه خانباجی جان
است. هم ترش ترش است و هم بی مزه بی مزه… . از شماره قبل که به پروپای جناب سردبیر پیچیدم، کلی نامه و ایمیل و SMS
داشتم که مگر سرت به تنت اضافی کرده فلانی! دیدم راست می گویند؛ چندر غاز حق التألیف حیف است از سبد درآمدی ما
بیرون برود؛ اقلاً پول پنج تا پفک نمکی با طعم آب لیمو می شود.

الغرض، خیلی گشتم سراغ یک سوژه بسیار بزرگ تا بتوانم به صورت دنباله دار برایتان بنویسم و بالاخره بعد از کلی ترتیب
نیوتنی و ادیسونی، لامپ سوژه ها روشن شد که… بماند. اگر خدا قبول کند و البته از قلم قرمز سردبیر رد بشود، می خواهم
دروغ های دانشجویی ام را یعنی خاطرات دروغ های دانشجویی را برایتان بنویسم.

از کجا شروع کنم… اون سال هایی که کنکور، دو مرحله ای بود، بعد از کلی بخون بخون، بالاخره کارنامه مرحله اول آمد؛ دیدم
به به، عجب رتبه ای؛ ۴ رقمی ناب! ناامید از هر سو و دل نگران برای حال عصبی جناب خانباجی، چگونه بگویم که کسی
سنگ کوب نکند، ترجیح دادم برای این که قلب ضعیف جناب خانباجی را به CCU نرسانم، یک دروغ مصلحت آمیز بگویم که
«آره خانباجی! بالاخره این پسر کودن سربه هوا، قرار است برود دانشگاه. قبول شدم، چه قبول شدنی! فکر کنم در این
شهرستان ما، کسی این رتبه را نیاورده والاّ به خدا! نتیجه این همه بی خوابی، باید هم همین می شد. خیالت راحت؛ از اول مهر،
دیگه این جناب را حتماً در کرسی رفیع یکی از دانشگاه های دولتی در پایتخت باید زیارت کنی».

خانباجی که کلی باد کرده بود و خون به رگ های صورتش دویده بود، از شدت خوشحالی، آش نذری پشت پای دایی تون رو
قبل از رفتن به دانشگاه و حتی قبول شدن در مرحله دوم، بار گذاشت و تمام اهالی محل رو خبر کرد. باید می بودید و می دیدید
که مثل صاحبان عزا، دم در ایستاده بودم و به همه خوش آم