پاورپوینت کامل نوزادی به نام تروریسم ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نوزادی به نام تروریسم ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نوزادی به نام تروریسم ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نوزادی به نام تروریسم ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۵

چند سالی است که واژه تروریسم، به طور ویژه، وارد ادبیات سیاسی جهان شده است. شاید
بتوان حادثه ۱۱ سپتامبر را نقطه شروع این فرآیند دانست؛ زیرا پس از آن، سردمداران
حکومت آمریکا و در رأس آنها، رئیس جمهور این کشور، با استفاده از این واژه، به
سرکوب مخالفان خود در سراسر دنیا پرداختند. تروریسم، در اصطلاح، عبارت است از به
کار بردن هدفمند ترور، قتل و دیگر اقدامات وحشت آفرین در میان انسان ها، برای رسیدن
به اهداف سیاسی مشخص و یا کسب و حفظ قدرت. اگر چه پیشینه ترور و قتل در تاریخ
بشریت، به آغاز خلقت انسان می رسد و همواره در طول تاریخ، انسان ها برای رسیدن به
اهداف سوء خود، دستان خود را به خون هم نوعان خود آلوده کرده اند، اما کارشناسان
تاریخ سیاسی، ظهور و تولد تروریسم به شکل امروزی و منسجم آن را به سال های پایانی
قرن نوزدهم و پس از پایان جنگ های داخلی آمریکا، نسبت می دهند. به اعتقاد بسیاری از
این کارشناسان، «کوکلوکس کلان»، اولین گروه تروریستی شکل گرفته و منسجم، در دنیای
جدید است.

پس از آن که در سال ۱۷۸۳م. مردم سیزده منطقه مهاجرنشین آمریکا، موفق شدند در جنگ با
دولت انگلستان (که به جنگ انقلابی معروف شد و از سال ۱۷۷۵م. تا ۱۷۸۳م. به طول
انجامید)، پیروز شوند و به آزادی و استقلال دست یابند، در ماه می سال ۱۷۸۷م. سی و
پنج نماینده را برای تأسیس حکومت ملی، به شهر فیلادلفیا اعزام کردند. این
نمایندگان، توانستند پس از چهار ماه بحث و بررسی، قانون اساسی را تدوین و تصویب
نمایند. بر اساس این قانون، هر یک از ایالت های آمریکا (در آن زمان ۱۳ ایالت)، در
امور داخلی، آزادی کامل یافتند و ملت آمریکا در برابر قانون، برابر اعلام شدند.

پس از تصویب قانون اساسی و تشکیل کنگره در سال ۱۷۸۷م. مردم آمریکا، جرج واشنگتن،
فرمانده قوای آمریکا در جنگ با انگلستان را به پاس فداکاری هایش در راه کسب
استقلال، به عنوان رئیس جمهور، برگزیدند و بدین ترتیب، دولت جدید آمریکا متولد شد.

در سال های پس از تشکیل دولت، کم کم آثار و نتایج ناشی از جنگ، از بین برده شد و
تشکیلات منظم و مرتبی ایجاد شد که اوضاع داخلی آمریکا را به سوی بهبودی، سوق داد و
بخش های مختلف اقتصاد، صنعت و بازرگانی آمریکا را رونق داد.

در این سال ها، اتفاقی که بیش از هر چیز، بر تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آینده
آمریکا تأثیر گذاشت، مهاجرت مردم به سمت غرب و زندگی مرزنشینی بود. در واقع، شرایط
زندگی در کرانه های اقیانوس اطلس، به گونه ای بود که مهاجرت به سمت غرب را ایجاب
می کرد. شاید بتوان مهم ترین علت این مهاجرت را وجود زمین های حاصل خیز و بکر در
کوهپایه ها و دامنه های رشته کوه راکی دانست. هجوم گسترده مردم به غرب، تا سال
۱۸۶۱م. به صورت بی وقفه ادامه یافت؛ به گونه ای که از سال ۱۸۲۱ تا ۱۸۶۱م. ده ایالت
جدید به مجموع ایالت های آمریکا افزوده شد.

مهاجرت شدید مردم از شرق و جنوب، به سمت غرب آمریکا، مسائل و مشکلات جدیدی را برای
این کشور نوپا، رقم زد که از جمله آنها، مسئله بردگی و برده داری بود. در سال های
اولیه پس از کسب استقلال که ایالت های شمالی، مقدمات آزادی بردگان را فراهم
می ساختند، بسیاری چنین می پنداشتند که برده داری، به طور کلی، در سراسر آمریکا از
بین خواهد رفت؛ اما بعدها، جنوب آمریکا به منطقه ای تبدیل شد که بیشتر مردم آن،
طرفدار برده داری بودند. در واقع، یک سلسله عوامل اقتصادی تازه، برده داری را بیش
از پیش، سودآور ساخته بود که مهم ترین آنها، وقوع انقلاب صنعتی بود.

وقوع انقلاب صنعتی که موجب رونق انفجاری صنعت بافت پارچه شده بود و نیز تولید ماشین
پنبه پاک کنی در سال ۱۷۹۳م. تقاضا برای پنبه را بیش از پیش، افزایش داد. از سوی
دیگر، به دلیل وجود آب و هوا و خاک مناسب در ایالت های جنوبی، کشت پنبه در آن
نواحی، توسعه زیادی یافت و بر وسعت کشتزارهای پنبه، در این منطقه، افزوده شد. که
لازمه این امر، وجود تعداد بردگان بیشتر، برای کار در کشتزارهای پنبه بود. از دیگر
عوامل تشدید کننده برده داری، کشت نیشکر بود. گسترش کشت نیشکر، نیازمند افزایش
نیروهای کارگر در مزارع بود و همین امر، برده داری را تشدید کرد.

در سال ۱۷۹۰م. در مجموع، بیش از ۷۰۰ هزار برده در سراسر آمریکا وجود داشتند که از
این تعداد، ۶۵۸ هزار نفر در ایالت های جنوبی ساکن بودند. این تعداد در سال ۱۸۶۰م.
به چهار میلیون نفر، افزایش یافتند. در واقع، در این سال، ایالات آمریکا، به دو بخش
تقسیم شده بود؛ ایالت های شمالی که مخالف برده داری بودند و ایالت های جنوبی که به
شدت، مدافع آن بودند.

آغاز جنگ های داخلی

با فرا رسیدن انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۶۰م. اختلافات بین شمال و جنوب، به صورت
جنگ های سیاسی، عیان شد. آبراهام لینکلن، نامزد حزب جمهوری خواه که به دلیل حمایت
ایالت های شمالی و غربی از او، به شدت با برده داری مخالفت می کرد، در انتخابات،
پیروز شد. این امر، به منزله پایان برده داری در ایالات متحده آمریکا بود و به همین
دلیل، چندان به مذاق ایالت های جنوبی، خوش نیامد. بلافاصله پس از اعلام نتایج
انتخابات، ایالت کارولینای جنوبی، از اتحادیه ایالت ها خارج شد و آن را منحل اعلام
کرد. تعدادی از ایالت های جنوبی، از این تصمیم، حمایت کردند و خود، «کنفدراسیون
ایالت های آمریکا» را تشکیل دادند. در روز چهارم مارس ۱۸۶۱م. لینکلن در نطق
افتتاحیه خود، برای باز گرداندن ایالات جنوبی به قلمرو حکومت مرکزی، تعهد صریحی
درباره لغو برده داری ابراز نکرد؛ اما با صراحت و قاطعیت، تجزیه ایالات آمریکا را
نپذیرفت و تأکید نمود که قانون اساسی آمریکا، به هیچ یک از ایالات، اجازه نداده است
که خودسرانه و به صورت یک طرفه، تعهدات خود را زیر پا بگذارند و از اتحادیه، خارج
شوند؛ اما کنفدراسیون ایالت های آمریکا، به سخنان او توجهی نکرد؛ و پس از آن،
لینکلن اعلام کرد که در صورت لزوم، برای حفظ وحدت و تمامیت ارضی کشور، به قوه قهریه
متوسل خواهد شد و برای این که نشان دهد در این تصمیم خود جدی است، در روز ۱۲ آوریل
۱۸۶۱م. به نیروهای فدرال، دستور حمله به برخی استحکامات نظامی نیروهای جنوب را صادر
کرد و بدین ترتیب، آتش جنگ داخلی، برافروخته و جنگ های داخلی یا جنگ های انفصال
آمریکا، آغاز شد.

از لحاظ نیروهای مردمی و مادی، شمال، برتری نمایانی نسبت به جنوب داشت. نمایان ترین
جنبه اختلاف، عدم تناسب جمعیت بود. شمال، دارای ۲۲ میلیون نفر جمعیت و سرزمینی
بزرگ تر بود؛ در حالی که جمعیت جنوب، از ۶ میلیون نفر تجاوز نمی کرد. از نظر فنی و
تکنولوژیک نیز نیروهای شمال، دارای برتری کاملی نسبت به جنوب بودند که برتری نظامی
آنها در جنگ را به دنبال داشت.

در ابتدای جنگ، نیروهای شمال، با وجود برتری بر نیروهای جنوب، پیروزی های چندانی به
دست نیاوردند و نیروهای جنوب، به شدت به مقابله با آنها می پرداختند. در این حال،
در اول ژانویه ۱۸۶۳م. لینکلن، اعلامیه معروف آزادی بردگان را در سراسر آمریکا، صادر
کرد. صدور این اعلامیه، باعث شورش بردگان علیه صاحبانشان در ایالت های جنوبی شد و
جنگ را وارد مرحله جدیدی کرد. با توجه به برتری استراتژیک شمال نسبت به جنوب و
نامتوازن بودن ابعاد سرزمین و جمعیت و نیز شورش بردگان، جنوب به هیچ وجه، قادر به
برتری نظامی بر شمال نبود و در چنین وضعی، تسلیم، تنها انتخابی بود که برای
جنوبی ها باقی مانده بود. فرماندهی نیروهای جنوب، بر عهده ژنرال «رابرت ادوارد لی»
قرار داشت که یک نظامی حرف های، مصمم و بااراده بود؛ اما در برابر ضعف استراتژیک
جنوب در برابر شمال، کاری از پیش نبرد و سرانجام، تسلیم شد.

انقلاب دوم

جنگ داخلی آمریکا، در تاریخ ۹ آوریل ۱۸۶۵م. با تسلیم شدن ژنرال لی، پایان یافت.
تأثیرات این جنگ بر آینده آمریکا، به حدی بود که برخی آن را «انقلاب دوم آمریکا»
نامیدند. در این جنگ، ۶۲۲۵۱۱ نفر از دو طرف کشته شدند که این، بیشترین تلفات در
تاریخ جنگ های قاره آمریکا تا آن زمان بود. همچنین از نظر اقتصادی، این جنگ، بیش از
۱۵ میلیارد دلار خسارت به آمریکا وارد کرد.

پیروزی شمال در جنگ داخلی، نتایجی را در زمینه های مختلف اقتصادی و اجتماعی بر جای
گذاشت که از مهم ترین آنها، می توان به پیروزی سرمایه داری صنعتی بر سرمایه داری
زمین داری و پیشرفت صنعتی آمریکا و نیز لغو برده داری در این کشور اشاره نمود. پس
از پایان جنگ داخلی، با رشد سرمایه داری صنعتی در آمریکا، بخش عمده ای از اختناق و
سرکوب قدیم، در اشکال جدید اقتصادی، به این کشور بازگشت و اگر چه دولت فدرال، دیگر
عامل و ضامن اجرای برده داری نبود، اما خود، آلت اجرای اشکال جدید سرکوب شد.

جنگ داخلی، فرصتی را برای سیاه پوستان برده و آزاد فراهم آورد تا به الغای بردگی
کمک کنند و برخی از بردگان خود را آزاد کنند. با توجه به بیداری سیاهان در دهه
۱۸۵۰م. از یک سو و تسخیرناپذیر شدن دژ برده داری از سوی دیگر که زندگی بردگان را
محدودتر می ساخت، تعجبی نداشت که دیدگاه سیاهان از آغاز، نسبت به جنگ، با دیدگاه
سفیدها متفاوت بود. در واقع، در حالی که سفیدهای شمال، جنگ را به عنوان تلاشی در
جهت حفظ وحدت و سفیدهای جنوب، آن را جنگی برای استقلال کنفدراسیون می دانستند،
سیاهان، آن را به عنوان منجی و وسیله ای برای رهایی از بردگی و اعتلای نژادی
می دیدند. سیاهان، مخالف هر نوع سازشی بودند که در آن، بردگی به شکل موجود، دوام
داشته باشد. در واقع، با شعله ور شدن زبانه های جنگ، حقیقتی که بیش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.