پاورپوینت کامل دینگ ریزون ۴۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دینگ ریزون ۴۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دینگ ریزون ۴۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دینگ ریزون ۴۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

عجیب است واقعاً! بنیان گذار نه طنز در ایران ماییم؛ بعد دیگران یادمان می دهند
چطور نطنز بنویسیم.

طرف یک بار هم در عمرش غسل جنابت نکرده بود؛ اما هر جا قرآن می دید، با کلّه می رفت
سراغش.

چه عجیب!

طرف رفته بود قلّه پیمایی.

کدام طرف؟

آذربایجان.

نه، این طرف، آن طرف!

یک طرف دیگر.

پس آن طرف چی؟

بماند برای یک وقت دیگر.

نه، همین حالا بگویی باید ئلّا و بلّا.

پس یک طرف دیگر را بگویم؛ بعداً به آن طرف هم برسم.

باشد.

چی می گفتم؟

که طرف رفته بود قلّه پیمایی.

بله.

کدام کوه؟

میشو بعدش سهند و بعدش هم سبلان.

خوب؟

به چهره سیاه سوخته ات.

بله؟

خوب بر جمال رخسار آفتاب زده ات.

بله.

پی غامک فرستاده بود.

که؟

که اگر بخواهیم، شیرجه بزنیم، دم کدام بزرگوار را ببینیم باید؟

در آب دریاچه قلّه سبلان؟

نه.

پس کجا؟

درّه.

در دریاچه ته درّه؟

نه، خود درّه.

یعنی چه؟

شیرجه از قلّه به ته درّه.

تو چه گفتی؟

نیکی و پرسش؟

چه؟

به او گفتم.

این را؟

این را گفتم و گفتم تو فقط لب تر کن؛ آدمش را داریم.

آدم چی؟

فرشته جان ستان.

این همه صغری و کبری چیدی که چه؟

اولاً که صغری کبری نه، اصغر اکبر؛ مجلس، مردانه است.

بگذریم.

ثانیاً جواب سؤالت را دادم.

کدام سؤال؟

باز هم بپرس که مهریه خانم لیلی خانوم اینا، با آقای آقا مجنون اینا چند تا سکّه
بهار آزادی طرح قدیم بوده.

باز هم سخره، باز هم تمسخر، باز هم استهزا.

نیم ساعت است فسفرهای مغزمان را نیم سوز کرده ای؛ آخرش می پرسی نخواهیم دیندار
باشیم، چه کسی را باید ببینیم؟

خوب، بله مگر چیه؟

بله و بلا

نسبت شما، چه حرفا کلاما.

این همه حرف!

مثلا؟

مگر رانندگی است و تعویض کلاج و ترمز است که باید تقلید کنیم؟

چی؟

دین.

دین که تقلیدی نیست.۱

پس چرا می گویند هست؟

کی یا؟

همان ها که می گویند.

ببینم، تو می دانی اصول الدین چندتاست علی الاصول؟

داری استیضاح می کنی؟

نخیر، تحقیق و تفحص.

که در صحن کجا قرائت بکنی؟

پرسمان! مگر زنگ نزده ای پرسمان که پرسشمان – پاسخمان داشته باشیم؟

چرا.

پس چرا طفره می روی حالا؟

نمی روم؛ نمی دانم.

تو که نمی دانی باور به اصول دین که پایه های اعتقادی دینند، تحقیقی است و نه
تقلیدی و نمی دانی اصلاً که چندتاست، پس چطور … .

دینی که با عقل من جور در نیاید، قبولش ندارم۲

چه می خوانی تو؟

می خواهی چکار؟

فیزیک خوانده ای تو ای دین گریز؟

نه.

شنیده ای E=mc2 چیست؟

اصول الدین می پرسی؟

آن را که پرسیدم و ندانستی.

منظور؟

پس تو خیلی چیزها هست که نمی دانی و از آنها هم که می دانی، اپسیلونتا هم نمی دانی.

داری فحش می دهی؟

فحش چی؟

همان که گفتی.

اپسیلون؟

آره، این طوری با فحش اپسیلونی می خواهی موافق را مخالف و مخالف را به معاند تبدیل
کنی در جامعه مدنی؟

اپسیلون، اصطلاح ریاضی و فیزیکی است.

یعنی چه؟

یعنی کمتا کمذرّه تا.

بالاتر از لیسانس حرف می زنی.

نه بابا، هر ریاضیخوانی و فیزیکخوانی می داند این را.

ما که ریاضی دان یا فیزیک دان نیستیم.

گفتم ریاضیخوان یا فیزیکخوان.

حا…لا.

پس ظرفیت فکری و عقلی من و تو نمی تواند برای دین ارزش گذاری کند.

ما که فعلاً خوشیم؛ سرخوشیم؛ خوش خوشانیم. نیاز به معنویت؛ مال دوره سختی ها و
بحران هاست.۳

داشتیم درباره دین، صحبت می کردیم.

دین یعنی همین دیگر.

هر کسی از ظنّ خود شد یار من.

شما؟

«هر کسی با ظنّ خود شد نزد دین، لاجرم هرگز نجست اسرار دین»

یکباره بگو ما … یم نمی فهمیم.

بخر چرا توهین می کنی؛ اولاً و ثانیاً با کلّی تساهل، تسامح و اغماض و چشم پوشی و
ارفاق و پوزش از نوع خر، خر کسی است که خیال کال بکند؛ همه چیز را می فهمد؛ نه آن
که نفهمد و دنبالش برود که بفهمد؛ در جهل غلیظش، ابدالدهر بماند؛ آن کس که نداند و
نداند که نداند.

جوان غریزه دارد؛۴ غریزه سرکش جنسی دارد؛ امکان ازدواج هم ندارد. دین که می گوید
بزن سرکوب کن غریزه را…؟

دین، کی گفته؛ کی گفته سرکوب کن؟

همه می گویند.

آن دین، مال جامعه مدنی و مال کلیساست که آخر و عاقبتش به همجنس بازی کشیش ها و عقد
رسمی شان در برخی شعب کلیسایی غرب منجر شده است.

اسم خود ارضائی(استمناء) را هم که می آوری، فوراً مسئله ۱۵۷۲ را برایت می خوانند.۵

وقتی آب پاک و زلال بهداشتی هست، آب جوب بخوری؛ چرا؟

آب زلال چی؟

ازدواج پاک پاکیزه حلال.

گفتم که امکان ازدواج نداریم.

مسئله ۲۳۶۸ را خوانده ای و غیره؟۶

چی هست؟

پاسخ به پرسش.

چه سؤالی؛ چه مسئله ای؟

ازدواج موقت.

هیس!

چی شد؟

داری وارد معقولات می شوی.

عقل برای ورود به معقولات است، خوب.

فرداست که در نشریه تان را تخته کنند.

داریم بحث دینی می کنیم.

مگر می توانی در این جامعه، اسم ازدواج موقت را بیاوری؟

چرا نتوانی، چون مثل اصلاح طلبان، پول از بیت المال نمی گیری علیه خدا و پیغمبر و
امامان و انبیا و شهدا و دین و مذهب و ملّیّت ناسزا بگویی و بی عفتی و بی ناموسی و
کار کشیشان کذا را ترویج کنی در صبح امروزت؟

یارو حاضر است دخترش همین جورکیا با هرکس و ناکسی باشد.

اصلاح می کنم؛ هر ناکس!

چه فرقی می کند؟

کسی که کسی باشد و ناکس نباشد، سراغ رفتارهای ناکسی آدم های ناکس نمی رود.

حا…لا.

می گفتید.

دخترش با هر کسی و هر جوری و در هر جایی تا هر وقت شبانه روز، ول بگردد، باکش نیست
و ککش نمی گزد؛ امّا اگر اسم ازدواج موقت را بیاوری؛ رنگش سرخ و سفید و کبود می شود
و قمه به کبدش فرو کنی، خونش نمی جهد؛ عینهو حیوانات حلال گوشت مقیم قصابی.

این یارو که می گویی، ممکن است بخواهد آب جوب را سر بکشد؛ اما شربت گوارای آبلیمو و
غیره را پس بزند.

آی گفتی!

به یکی نوشتم که برایم ۰۰۰/۶۰ (شست هزار تومان) گل بیاورد.

چه گلی؟

دیدم طرف یک وانت کاه آورده و یک وانت هم خاک.

که چه بشود؟

که گل درست بکند.

خل بوده حتماً.

نخیر، کلّی هم ادعایش می شد؛ انگار از خرطوم فیل صعود به قلّه نموده به درّه نزول
فرموده.

دیوانه!

با قرائت او، کار او کاملاً هم درست بوده، به قول آن شاعر شیرین سخن، شکرّ کلام
قفقازی حضرت اجل ادیب الممالک اینجانبی؛ «اگر با عینک یارو ببینی، به جز گِل در
جهان چیزی نبینی».

سواد نداشته، یقین.

داشته بابا! دیپلم هم داشته. من گُل نوشته بودم و او با تئوری قرائت های مختلف، گِل
خوانده بود.

می ماند یک مورد دیگر.

بزن سخن بزن.

می بینی طرف در کسوت دین شناسان در آمده، پنجه بر صورت بیت المال انداخته۷ … .

یک مثال بزنم؟

بزن.

یکی از همین یاروها رفته بود نیروی انتظامی.

جمهوری اسلامی؟

بله، کشیده بود بالا خودش را.

تا کجا؟

سرداری.

چه در سرداری؟

نقل عاقبتش.

کجا بوده؟

پایتخت.

تهران؟

نه.

تهران بزرگ؟

نه.

کجا پس؟

استان تهران بزرگ!

بعدش؟

هلش دادند افتاد پایین؛ سقوط کرد.

درب و داغون شد؟

بدتر.

لت و پار شد؟

بدتر.

خودت بگو.

خیال کرده بود چون فرمانده نیروی انتظامی استان تهران بزرگ است، پس هر چه چپروی
اراده کند، می تواند، بچپد.

چه کرده بود؟

گوشت را بگیر بگویم.

نمی شنوم.

یک گوشت را.

بفرما!

کار خلاف ناموس.

عجب.

بله، هلش دادند افتاد پایین و سقوط کرد.

مرد؟

بدتر از مردن.

بگو خوب.

چند ماه بازداشتش کردند؛ مجازاتش کردند؛ انداختندش پایین سقوط کرد و افتاد از درجه
سرداری به سرهنگی؛ زدند زیر بغلش پرونده اش را برود ببرد و مهر بازنشستگی بکوبند بر
پرونده.۸

چطور جرأت کردند به طرف که لباس مقدس نیروی انتظامی تنش است، بگویند تو؟

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.