پاورپوینت کامل این جا مکه است، صدای ظهور ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل این جا مکه است، صدای ظهور ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل این جا مکه است، صدای ظهور ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل این جا مکه است، صدای ظهور ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

چه می دانست که آن روز چه روزی است؛ روحش هم خبر نداشت که چه حادثه ای در شرف وقوع
است؛ به خیالش یک جمعه است مثل همه جمعه های دیگر اما… ساعت از یازده گذشته،
مشغول گپ و گفت و گوی تلفنی با یکی از دوستانش بود؛

– کار خاصی ندارم؛، می رم نماز و برمی گردم؛ جمعه اس دیگه، می شینم پای تلویزیون.

نگاهش به سوی صفحه تلویزیون چرخید که انگار چند دقیقه ای است فقط تصویر شبستان یک
مسجد را بدون پخش هیچ موسیقی یا سرودی نشان می دهد.

پس از خداحافظی، تلفن را قطع می کند؛ کنترل را در دست می گیرد و کانال ها را یکی
یکی عوض می کند و با تعویض هر کانال، بیشتر متعجب می شود و با خود می گوید:

عجب! همه کانال ها یه چیز نشون می ده، چه خبره؟ نکنه فرستنده قاطی کرده!

می خواهد باور کند که ایراد از فرستنده تقویت کننده امواج است؛ اما حضور ناگهانی
گوینده صدا و سیما، با چهره برافروخته و حالت مضطرب و چشمان نمور، درجا میخکوبش
می کند؛ بی اختیار لب هایش به حرکت در می آید؛

– یا خدا! چه خبر شده؟ چی می خوان بگن؟

چهره برافروخته و صدای لرزان و پر از بغض گوینده اخبار که قرآن تلاوت می کند و در
حین تلاوت قرآن، قطرات ریز و درشت اشک از چشم هایش سرازیر است، دلش را زیر و رو
می کند؛ سرش منگ می شود و بی اختیار اشک در چشمانش حلقه می زند و دست هایش را به
حالت ماتم روی سرش می گذارد. حالت چهره گوینده اخبار، بهت و حیرت را هم به اضطراب و
نگرانی او می افزاید. گوینده با این که چشمانش پر از اشک است، لبخند می زند؛ طوری
که انگار از فرط شادی بی حد و حصر، ذوق زده شده و اشکش درآمده است.

درمانده شده بود و نمی توانست وضعیت را درک کند. دلش می خواست زودتر خبردار شود که
موضوع از چه قرار است. دوباره به چهره گوینده تلویزیون که مشغول تلاوت قرآن است،
خیره می شود. شاید فقط دو یا سه آیه آن هم به حالت ترتیل تلاوت شده است؛ اما برای
او، زمان کند می گذرد و انگار سوره ای تلاوت شده است. گوینده، مکث می کند و با
لبخند و اشک، به دوربین خیره می شود؛ طوری که انگار دارد توی چشم های آدم نگاه
می کند و او احساس می کند که تمام خون درون رگ هایش زیر پوست صورتش جاری شده است.
گوینده با صدای لرزان و بغض آلود می خواند:

«بَقیت الله خیرٌ لَکُم اِن کُنْتُم مؤمنین». بینندگان عزیز! توجه فرمایید؛ طبق
اخبار مخابره شده از عربستان و بنا به گزارش مستقیم خبرنگار ما از مکه مکرمه، قائم
آل محمد صلی الله علیه و آله، حضرت حجت، صاحب الزمان، وارث انبیا و اوصیا، امروز
جمعه، در مکه معظمه، ظهور کرده است. تکرار می کنم؛ حضرت حجت که درود خداوند بر او
باد، امروز خروج کرده است. بینندگان عزیز! توجه فرمایید؛ پیش از این، شواهد و
قرائنی به وقوع پیوسته بود که نزدیکی این روز بزرگ را نوید می داد و امروز به کوری
چشم منکران و معاندان، رحمت الهی، شامل حال شیعیان شده است. الله اکبر. الله اکبر.
شیعیان عزیز! به گوش باشید؛ برخیزید و آماده شوید که ولی امرتان، امروز ظهور کرده
است امروز … .

دیگر صدای گوینده را نمی شنید. اتاق دور سرش می چرخید. یک لحظه صورت بشاش و زیبای
پسر کوچکش مهدی را دید که به او نگاه می کرد و بی اختیار روی زانوهایش نشست؛ اما
انگار زانوهایش نیز تحمل وزن بدنش را نداشت. به حالت سجده درآمد و صورتش را با
دست هایش پوشاند. صحنه هایی از لحظه های زندگی اش به سرعت از مقابل پلک های بسته اش
گذشت و لبانش کلامی را مرتب تکرار می کرد:

– یا مهدی! یا مهدی!

لحظاتی بعد، چشمانش را گشود؛ انگار که خواب می دید. چند مرد سفید پوش با هیبت مردان
جنگی و با شمشیر حمایل کرده، با لبخند به طرفش می آمدند. این جا بیت ا… الحرام
بود. حالا او به آرزویش رسیده بود.

دوربین مرتب تکان می خورد و کسی از لابلای غلغله جمعیت، سعی می کرد از دیوار کعبه،
فیلم برداری کند. صدا به صدا نمی رسید. جمعیت موج می زد و فقط برای یک لحظه، تصویر
چند مرد سفید پوش که انگار دور کسی حلقه زده بودند، در کادر دوربین، جای گرفت و بعد
تصویر قطع شد.

فقط همین چند ثانیه تصویر بود که در ساعات اولیه ظهور، مخابره شده بود و رسانه های
تصویری اکثر کشورها در طول روز، بارها و بارها این تصاویر را پخش کرده بودند. پس از
آن، مسئولین عربستان هرگونه ارسال تصویر و خبر را ممنوع کرده بودند و مأمورین
امنیتی هم به شدت در اجرای این دستور تلاش می کردند. با این حال، خبرها به طور مرتب
پخش می شد و در هر لحظه، بر تعداد کسانی که از ظهور قائم آل محمد و سخنان اولیه وی
با خبر می شدند، اضافه می شد.

روز اول

ساعت یازده و نیم است و در تمام شبکه ها، مجریان تلویزیون با روحانیون سرشناس و یا
نظامیان و سرداران ارتشی و شخصیت های سیاسی با صورت های مشتاق و شاد و هیجان زده،
مشغول تحلیل و بررسی اخبار هستند و در حین پخش گفت وگوی آنها، صدای خبرنگاری که در
مکه مستقر است، در حالی که مخفیانه و هیجان زده اوضاع را از طریق تلفن ماهواره ای
گزارش می کند، پخش می شود. راه های منتهی به مسجدالحرام در تصرف مأمورین امنیتی
عربستان است. پلیس های ضد شورش با لباس های مخصوص و سپرهای بلند، زنجیروار، بیرون
از حرم، یک دیوار انسانی تشکیل داده اند و از هر ورود و خروجی، جلوگیری می کنند.

روز دوم

در خیابان ها غوغایی به پا بود. صدای تکبیر مردم هر لحظه بلندتر و رساتر می شد.
خبرها به طور مرتب بین مردم رد و بدل می شد.

شورای امنیت سازمان ملل، تشکیل جلسه داده بود. کشورهای عضو ناتو برای مقابله با
هرگونه شورش در عربستان یا هر نوع عملیات – به قول آنها تروریستی – ابراز آمادگی
کرده بودند. شاه و ولیعهد و هیئت وزیران و خانواده سلطنتی در عربستان به دست و پا
افتاده بودند و تمام اینها فقط به خاطر سخنرانی چند دقیقه ای یک انسان در کنار
دیوار کعبه بود؛ اما نه یک انسان معمولی؛ بلکه یک انسان ملکوتی؛ یک انسان آسمانی که
حالا تمام دنیا این واقعیت را در مورد او می دانست.

با تمام اینها، در ساعات اولیه ظهور، انکارها از هر گوشه دنیا سرازیر شده بود.
دنیای غرب، کلیسا، یهود، پیروان ادیان و حتی عده ای از عالمان مسلمان نیز موضوع را
زیر سؤال برده بودند.

×××

هیچ خبرنگاری حق نداشت از ۵۰۰ متری حرم جلوتر برود و تمام راه های منتهی به حرم را
بسته بودند و سخت کنترل می کردند. هر کس را که داخل حرم بود، بیرون کشیده بودند؛ به
جز عده معدودی که حدود ۳۰۰ نفر بودند و در اطراف خانه خدا حلقه زده و همه سفید پوش
بودند.

سلاح های گرم، همه از کار افتاده بودند، مأمورها چند بار دسته دسته ریخته بودند که
بازداشتشان کنند؛ اما هر بار مثل این که با یک لشکر مواجه شده اند، به خانه کعبه
نرسیده، زمین خورده بودند و دوباره ایستاده بودند و باز هم زمین خورده بودند و با
ترس و وحشت فراوان، فرار کرده بودند. گفته بودند که انگار کسی دائم هلشان می داده
است. ترس و وحشت و دلهره در چهره تمام معاندین، کاملاً هویدا بود.

چند هلیکوپتر نظامی سعی کرده بودند خود را به بال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.