پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

ما فقط برای این که همدیگر را بخندانیم، می آمدیم. زنگ مدرسه که می خورد، اگر یکی از ما پکر بود، راه خانه را کج می کردیم و جلوی مغازه اش می ایستادیم؛ پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint هایش را نشان هم می دادیم یا عکسمان را که توی شیشه می افتاد و می خندیدیم. همه چیزش برایمان عجیب بود. آن موهای طلایی، چشمان آبی، قد بلند و اداهایی که از خودش درمی آورد؛ هنگامی که با مشتری ها حرف می زد.

توی دهکده ما، مردها موقع حرف زدن، این قدر با عضلات صورتشان شکلک در نمی آوردند. او عجیب بود و مغازه اش عجیب تر! آن روز را هیچ وقت یادم نمی رود؛ چند روز بعد از سخنرانی که آقا معلم برای پدر و مادرهایمان کرده بود. آقا معلم گفته بود که آن مرد عجیب، قصد نابود کردن ده ما را دارد و باید هرچه زودتر از این جا بیرونش کنیم. پدر و مادرهایمان حسابی ترسیده بودند. آن روز داشتیم از مدرسه برمی گشتیم؛ از شیب تند تپه پایین می دویدیم. پایین که رسیدیم، گل بوته، دمپایی ای را که از پایش در آمده بود، پوشید و گفت: «به نظر تو اون غریبه شبیه دزدا و آدم کشاست»؟

شانه هایم را بالا بردم. جلوتر که رفتیم، گل بوته، راهش را کج کرد.

– کجا داری می ری؟

– اون مغازه؛ برای آخرین بار و به راهش ادامه داد. داد زدم: «اگه بابات بفهمه»!

– نمی فهمه.

دویدم دنبالش. شاید از این که او را شجاع تر از خودم می دیدم، احساس خوبی نداشتم. دورو بر مغازه پشه هم پر نمی زد. آرام آرام داغی سوزاننده ای را توی سینه ام احساس می کردم که بی قرارم می کرد. دلم می خواست آن غریبه را بیشتر بشناسم.

گل بوته، دستگیره در را توی دستش فشرد.

– می خوای چه کار کنی؟

انگار وحشت نگاهم را روی شانه هایش حس کرد. احساس کردم کمی مردد شد؛ نگاهم کرد. عضلات صورتش جمع شده بود؛ مثل آدمی که توی آتش دست برده باشه، گفت: «قول بده به هیچ کس نگی»!

فقط خیره نگاهش کردم. فکر کردم توی مغازه را تندی نگاه می کنیم و بعد پا به فرار می گذاریم. دستگیره پایین رفت و در نالید؛ مثل طلسمی که شکسته باشد؛ هر چند ما اولین کسانی نبودیم که پا توی مغازه می گذاشتیم.

دستگیره توی دستش سر خورد و به حالت اول برگشت. نفس توی سینه ام حبس شده بود. اولین چیزی که دیدم، دوتا پا بود که روی میز تکان می خوردند و بعد از پشت شان، چشم هایی آبی که نگاهمان می کرد. مرد پاهایش را از روی میز برداشت؛ آدامسش را جوید و لبخند زد؛ «خوش آمدید. بفرمایید»!

لهجه اش یک جوری بود. گل بوته، آرام داخل شد و من هم بی اراده به دنبالش داخل شدم. دورو برمان پر بود از پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint های عجیب و غریب. با دهان و چشم های باز، دور خودمان می چرخیدیم. بوی تند عطری همراه بوی پلاستیک می آمد.

مقابلمان ایستاده بود. این را موقعی فهمیدم که پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPointی را به انتخاب خودش روی صورت گل بوته گذاشت. یکی از آن پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint های شفافی بود که پشت شیشه مغازه اش دیده بودیم. ناگهان انگار گل بوته آدم دیگری شده بود. توی صورتش همان چشم ها و دهان و بینی بود؛ ولی هر کدامشان حالت خاصی پیدا کرده بودند که زیبایی دل نشینی داشت؛ مخصوصاً حالت چشم هایش که مرا به یاد یکی از بچه های کلاس انداخت. همیشه حسرت چشم های او را خورده بودم و بارها مقابل آیینه ایستاده بودم؛ تا حداقل مثل او مژه بزنم؛ تا کمی چشم هایم شبیه چشم های او بشوند. این چشم ها در عرض چند ثانیه، مال گل بوته شده بود که از همه بچه های کلاس زشت تر بود!

گل بوته سرش را پایین انداخته بود. دستش را گرفتم و مقابل آیینه بردم. کمی توی آن نگاه کرد و بعد خیلی آرام، سرش را بالا آورد؛ «می تونم اینو بخرم»!

صدای گل بوته تنم را لرزاند. توی آیینه دیدمش. سرش را با غرور بالا گرفته بود و به او نگاه می کرد. مرد گفت: چون اولین فروش آن روزش است، مجانی است و تعظیم کرد؛ «امیدوارم بازم تشریف بیارین؛ دوستاتونم بیارین»!

بعد لبخندش کش آمد؛ «این جا هر کس می تونه به هر شکلی که دلش می خواد، در بیاد»!

به پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint ها که ما را خیره نگاه می کردند، اشاره کرد؛ «خیلی بهتر از اینها رو هم دارم. هر وقت خواستید، مدل جالب تری رو تقدیم می کنم»!

گل بوته با شتاب، پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint را از چهره کند و با احتیاط، توی کیفش گذاشت. بیرون رفتیم. احساس آدمی را داشتم که کار بدی کرده است؛ اما هر چه فکر می کردم، نمی توانستم بفهمم چه کار بدی؟

از آن روز به بعد، اعتماد به نفس خاصی را توی نگاه و رفتار گل بوته احساس می کردم. شاید او بیرون از خانه، دختر زیبایی نبود؛ اما توی خانه می توانست یکی از زیباترین دختران ده باشد. فردای آن روز، آن قدر از مرد و پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint هایش توی کلاس حرف زدم که گل بوته مجبور شد آن را جلوی بچه ها به صورت بزند. همه در سکوت نگاهش کردند؛ سکوتی که بلندتر از هر فریاد و شلوغ کاری بود.

ماه ها گذشت. توی این مدت، فقط بچه مدرسه ای ها نبودند که مشتاق آن مغازه شده بودند و هر روز دسته دسته تو می رفتند؛ می خندیدند و سر به سر هم می گذاشتند. دیگر همه جور آدم، حتی جوان های ده هم می آمدند و با او رفیق شده بودند و حتی به نام صدایش می زدند. در مغازه مثل طلسم شکسته ای، مدام تکان می خورد.

پدر و مادرهایمان هم نرم شده بودند. آنها می گفتند: حتماً آقا معلم با آن غریبه مشکلی شخصی دارد وگرنه چرا بی دلیل ما را از او می ترساند.

آقا معلم بارها آنها را جمع کرد و برایشان سخنرانی کرد و درباره او و دشمنی اش با مردم ده حرف زد؛ تا جایی که دیگر مردم ده مسخره اش می کردند. پدر و مادرم حرف های او را توی خانه تکرار می کردند و می خندیدند. این، خیلی خوب بود؛ چون دیگر می توانستم مدام پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint هایم را توی خانه بزنم. آنها خوششان می آمد و می گفتند: سرگرمی بدی نیست.

یک روز آقا معلم سر کلاس نیامد. دخترش هم نیامده بود. این غیبت، چند روز طول کشید. حرف هایی دهان به دهان می گشت. پدر از کسی شنیده بود که آقا معلم وقتی یکی از همین پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint ها را توی کیف دخترش دیده، آن قدر ناراحت شده که با خانواده اش از این جا رفته است. به هر حال، آقا معلم دیگر نیامد؛ تا معلم جدیدی پیدا شود. گاه و بی گاه توی کلاس دور هم می نشستیم و درباره آنها حرف می زدیم؛ این که دختر آقا معلم چقدر بدشانس است. ما می توانستیم با پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint هایی ازران قیمت، تفریح کنیم و بخندیم و شاد باشیم؛ شادتر از روزهای خواب آلود گذشته؛ اما او مجبور بود همان زندگی کسالت بار گذشته را ادامه بدهد.

ما می توانستیم در عرض چند ثانیه، بهترین چشم ها و لب ها و لبخندها را داشته باشیم و از اطرافیانمان دل ببریم؛ می توانستیم هر روز یک چهره داشته باشیم؛ اما او همه اینها را فقط در خیال می توانست مجسم کند.

ماه ها جایشان را به سال ها دادند. دیگر پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint ها را فقط توی خانه ها نمی زدیم؛ بلکه ده پرشده بود از آدم هایی که پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint تازه شان را نشان هم می دادند؛ حتی پدر و مادرهایمان هم خریدار پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint شده بودند. کمتر خانه ای بود که تویش پاورپوینت کامل ماسک ۴۴ اسلاید در PowerPoint پ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.