پاورپوینت کامل حکایت های بانوی شهر خرم;وقتی باورنکردنی ها باورپذیر می شوند ۴۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکایت های بانوی شهر خرم;وقتی باورنکردنی ها باورپذیر می شوند ۴۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت های بانوی شهر خرم;وقتی باورنکردنی ها باورپذیر می شوند ۴۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت های بانوی شهر خرم;وقتی باورنکردنی ها باورپذیر می شوند ۴۱ اسلاید در PowerPoint :
حکایت های بانوی شهر خرم/وقتی باورنکردنی ها باورپذیر می شوند۱۱۱۸
«دا» تکان دهنده تر از آن است که بخواهی فقط درباره آن بنویسی و بنویسی. گویا در این میان، تصاویر از کلمات پیشی می گیرند و حقیقت، همانگونه که رخ داده است مقابلت شکل می گیرد و دوباره احیا می شود. گویا جنگ می شود، خرمشهر باز هم محاصره می شود و زهرا – دختر ۱۷ ساله ای که در ۳۳ روز به اندازه هزار سال پیر شده – دوباره پیر می شود و فرسوده می شود و کمرش می شکند از داغ دوباره برادر و تنها می شود از غم شهید شدن پدر.
«دا» سنگین است برای روح من! سنگین تر از آنچه فکرش را بکنی. «دا» تلخ است؛ زخمی است؛ خاک آلود است! اما نمی توان نخواندش و رهایش کرد تا در قفسه کتابخانه، مقابلت بنشیند و زخم های کهنه اش را به رخت بکشد و تو بی تفاوت از کنارش بگذری.
سینه این کتاب عجیب فراخ است در تحمل درد نوشته ها و رنج ها و خستگی ها. چقدر این آینه شفاف است در نمایش خاک و خون و استقامت.
«دا» می تواند شروع یک نهضت ادبی در روایت ناگفته های حقیقی جنگ باشد. سنگ بنایی که خوشبختانه محکم و استوار نهاده شد. «دا» روایتی زیبا و حقیقی از وقایع روزهای آغازین اشغال خرمشهر است که به زبان یک شاهد عینی بیان شده. «زهرا» دختری ۱۷ ساله است که خاطرات خود را از روزهای پرالتهاب آغاز جنگ به زبانی شیوا، ساده و داستان گون بر مداری به دور از داستان سرایی و تخیلات، برای خواننده به تصویر می کشد. گرچه این خاطرات، از زبان فردی بیان شده که تحصیلات آکادمیک ندارد؛ اما آن چنان شفاف، واضح و زیباست که موفق شده نظر بسیاری از منتقدان، نویسندگان و حتی فیلم سازان را به خود جلب کند. به عبارتی این «رمان مستند»۱ به دلیل دارا بودن ویژگی های متمایز و خاص نسبت به دیگر تألیفات هم دوره خود، به عنوان یک «اثر» ماندگار در تاریخ ادبیات ایران – و نه فقط در حوزه جنگ و دفاع مقدس – مورد توجه اهل ادب و فرهنگ قرار گرفته است. «دا» از آن رو که در حوز ه ای ارزشی نفس می کشد؛ اما هرگز شعار نمی دهد و خود را اسیر چهارچوب کلمات و مفاهیم تکراری نمی کند؛ اثرگذار و پذیرفتنی است. حرکت در مسیری ایدئولوژیک بدون تأکید زاید بر چهارچوب های ایدئولوژی، از ویژگی های کلام ارزشی اثرگذار است که اتفاقاً در مورد «دا» به دلیل ساختار روایی آن، بیشتر خود را می نمایاند.
این کتاب که در قطع وزیری و در ۸۱۲ صفحه از سوی انتشارات سوره مهر (وابسته به حوزه هنری) منتشر شده، بیش از آن که صرفاً یک کتاب تاریخی یا رمان ادبی و یا مجموعه خاطرات باشد، یک بیوگرافی زنده و مجسم از پیکره بخشی از دفاع ۸ ساله ما در مقابل متجاوزان عراقی است. در واقع این کتاب، هم از بعد تاریخ، هم از جهت نوع پرداختن به این بخش از تاریخ و هم به لحاظ ساختار خاطره ای- روایی، خود به عنوان یک اتفاق مهم در فرهنگ معاصر به شمار می رود و شاید از همین روست که در طول مدت کوتاهی به چاپ هفتاد و پنجم رسید. کتاب «دا» در ۵ بخش شامل ۴۰ فصل و یک بخش و ضمائم تدوین شده است. تدوین گر این کتاب سیده اعظم حسینی – رئیس واحد بانوان دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری- است که نسبتی با راوی کتاب ندارد و اتفاقاً نام خانوادگی آنها با هم یکی است. کار جمع آوری و تدوین این خاطرات، بیش از هزار ساعت زمان برده و در نهایت به «دا» – مادر راوی و همه مادران شهدا – هدیه شده است. «دا» به زبان کردی – زبان مادری راوی – یعنی مادر. سیده زهرا حسینی در مقدمه کتاب، دلیل این تقدیم را چنین توصیف می کند که: «اگر نبودند این مادران عاشق و دل سوخته، هرگز سربازان وطن راهی میدان های جنگ نمی شدند». زهرا کتاب را از وقتی ۵ ساله بوده و در بصره عراق، همراه خانواده پاپا – پدر بزرگ – زندگی می کرده اند آغاز می کند و در اولین سطر کتاب ما را با پدری آشنا می کند که به خاطر فعالیت های سیاسی و مبارزاتی اش به ندرت خانه می آمده است. پدری که او را «سید» خطاب می کرده اند و همه به او احترام می گذاشته اند. زهرا تعریف می کند که پدر و مادرش از اواخر دهه ۱۳۴۰ از روستای زرین آباد دهلران به بصره مهاجرت کرده بوده اند و برای همین او و چهار تا از خواهر و برادرهایش متولد بصره بوده اند. پس از دستگیری بابا از سوی استخبارات عراق به جرم جاسوسی برای ایران و سپس آزادی او از زندان، خانواده زهرا تصمیم به بازگشت به ایران می گیرند و در خرمشهر، جایی که برخی از اقوام او ساکن هستند، ماندگار می شوند. در همان سال ها کم کم انقلاب شکل می گیرد و در ایام آغازین انقلاب است که غائله خلق عرب با گرایش های افراطی قومی – عربی با حمایت های تجزیه طلبان شکل می گیرد که این آشوب ها از سوی سپاه سرکوب می شود. «علی» برادر بزرگتر زهرا در آن روزها و زمانی که دیگر این غائله سرکوب شده بود به عضویت جهاد و سپس سپاه درمی آید. در همین صفحات کتاب است که زهرا از علاقه خاص خود به علی می گوید و این که او چقدر در خانواده و بخصوص نزد «دا» عزیز بوده است. کم کم کتاب به روز سی و یکم شهریور ماه ۱۳۵۹ می رسد. روزی که همه منتظر باز شدن مدارس بوده اند. همه به خصوص برادر کوچکتر زهرا که می خواسته آن سال به کلاس اول برود. وقتی اول مهر، زهرا سعید را به مدرسه می برد تازه می فهمد که دیشب شهر از سوی عراقی ها بمباران شده است.
از همین جاست که دیگر ماجراهای زهرا از جنگی تلخ و دردناک آغاز می شود. زهرا برای سر درآوردن از اتفاقاتی که افتاده به همه جای شهر سرک می کشد. می فهمد که در بیمارستان مجروحان نیاز به کمک دارند؛ اما او کار بلد نیست! در اورژانس هم احساس می کند کارساز نیست. اینجاست که به ناگاه به یاد جنت آباد می افتد؛ گورستان شهر. جایی که کشته شدگان بمباران دیشب را در آنجا غسل داده، کفن کرده و دفن می کنند. جنت آباد و روایت های جزئی نگرانه زهرا به وقایع رخ داده در آن، چنان ملموس و عینی و اثرگذار است که خواننده بارها و بارها در ضمن خواندن، به تصویر جنت آباد -که در ضمائم کتاب به چاپ رسیده – بازگشت می کند و به همین تصویر سیاه و سفید مدت ها خیره می نگرد. توصیف حضور زهرا در جنت آباد از تلخ ترین بخش های کتاب است. او اولین ورودش به اتاق مخصوص غسل دادن زن های شهید را این گونه توصیف می کند: «… چیزی که دلم را می سوزاند، جنازه زن هایی بود که از جفت دیوار تا وسط های اتاق کنار هم خوابانده شده بودند. … سرهایشان به طرف من بود و پاهایشان به سمت در چوبی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 