پاورپوینت کامل چند گام به جلو;از بله گفتن خاله خانباجی تا ازدواج اینترنتی!به بهانه سال روز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه سلام الله علیهما و روز خانواده ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل چند گام به جلو;از بله گفتن خاله خانباجی تا ازدواج اینترنتی!به بهانه سال روز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه سلام الله علیهما و روز خانواده ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چند گام به جلو;از بله گفتن خاله خانباجی تا ازدواج اینترنتی!به بهانه سال روز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه سلام الله علیهما و روز خانواده ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل چند گام به جلو;از بله گفتن خاله خانباجی تا ازدواج اینترنتی!به بهانه سال روز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه سلام الله علیهما و روز خانواده ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

عمه جان با این که عاشق شوهرش بود، اما همیشه می گفت که «بله» سر عقد را نگفته است و هنوز هم نمی دانست که کدام یک از خاله خانباجی ها از پشت سر او «بله» عروس خانم را با کلی آب و تاب به زبان آورده و قال قضیه را کنده است!

آخر عمه جان شیرینی خورده یک پسر دیگر بوده و سر یک سری حرف و حدیث ها تصمیم می گیرند او را به عقد پسر دیگری در آورند و به این ترتیب، او هم مخالفت هایش را تا جایی پیش می برد که وقتی به روز بزرگ ترها سرسفره عقد می نشیند، حاضر به گفتن بله نمی شود و… .

عمه جان همیشه عاشق شوهرش بود؛ گر چه بله را خودش نداده بود؛ اما انگار سال ها کنار هم زندگی کردن و همراهی و همدلی آنها در طول سالیان سال، کار خودش را کرده بود و آن عروس فراری از داماد، حالا دیگر با همسرش زندگی خوبی داشت! این را نه در حرف، که می شد از مرام و رفتار هر دو فهمید! همین هم شد که بعد از فوت عمه جان، به فاصله کمتر از یک سال، همسرش هم غزل خداحافظی را خواند و رفت.

داستان زندگی عمه جان، قصه تکراری روزهای دور است؛ قصه ای که این روزها به ندرت اتفاق می افتد! آن وقت ها دیگران می بریدند و می دوختند و تن عروس و داماد، لباس عروسی و دامادی می کردند؛ بدون آن که از هیچ یکی از آن دو نظری خواسته شود. دختر و پسرهای آن دوره هم اهل نظر دادن و سبک و سنگین کردن طرفین نبودند و این بود که زندگی ها زود سر و سامان می گرفت و حتی کسی مثل عمه جان هم که جرأت ابراز مخالفت داشت، مجبور بود با شخصی زیر یک سقف برود که نه او را می شناخت و نه می خواست!

بعدها کم کم که نسل دیگری پا گرفت و خواستگاری با حضور داماد رسم شد؛ اما دل لرزان و چشمان نگران و شرمگین داماد، مانع می شد صورت عروس خانم را جز به یک نظر ببیند؛ گرچه باز هم انتخاب همان بود که بزرگ ترها کرده بودند و تصمیم هم همان!

نسل بعدی، اما چشم و گوش بازتر بود و به راحتی تسلیم تصمیم پدر و مادر نمی شد! او خودش انتخاب می کرد یا بر سر انتخاب دیگران، اما و اگر می آورد؛ سبک و سنگین می کرد؛ در جلسه خواستگاری، با همسر آینده اش گفت و شنود می کرد؛ چشم می چرخاند و لفاظی می کرد و از خواسته ها و توقعات کم و زیادش می گفت و بعد از این همه، بالاخره یا انتخاب می کرد و عروسی سر می گرفت یا نه! پدر و مادر هم انگار پذیرفته بودند که نباید زیاد در تصمیم گیری بچه ها دخالت کنند و همین که بالای سرشان بودند و ازشان کسب اجازه می شد، راضی بودند و حرف نمی زدند.

همزمان با این نسل، کم کم نسل بعدی که اتفاقاً زودتر از قبلی ها به فکر انتخاب شریک زندگی افتاده بود، وارد گود شد و شکل آشنایی ها هم تغییر کرد.

قرارهای سرکوچه، گفت وگوهای تلفنی و ملاقات های طولانی در کافی شاپ ها و پارک ها، جای خواستگاری های معمول را گرفت. گرچه این روابط نیز «اگر» به ازدواج منجر می شد، پله آخرش باز هم خواستگاری بود و به اصطلاح، احترام به حرف ها و سنت ها؛ اما گام جدیدی در عرصه آشنایی و روابط دخترها و پسرها به شمار می رفت که ابتدای امر، حرف و حدیث ها و جنجال های خانوادگی زیادی را هم – به ویژه در خانواده دختر – با خود به همراه داشت؛ حالا بماند که آیا عشق این زوج های خیابانی، مثل عشق عمه جان و شوهرش تا لب گور هم می ماند یا سر سال به جدایی و نفرت می انجامید!

نسل امروز اما در یک گام به جلو – نه، ببخشید! در چند گام به جلو و یا یک جهش بلند – نوع دیگری از ازدواج ها را

اختراع کرده که البته معتقد است محصول دنیای جدید و وسایل ارتباطی جدید است؛ «ازدواج اینترنتی»؛ یعنی گونه ای از

ازدواج که در گفتمان اغلب کارشناسان امور اجتماعی، فرهنگی و روان شناسان به عنوان یک پدیده از آن یاد می شود.

در این شیوه، دختر یا پسر الزاماً به قصد انتخاب همسر، پای رایانه نمی نشینند! او الزاماً همان کسی نیست که توصیف می کند و الزاماً متعهد نیست که صداقت داشته باشد و حقایق را بگوید! دنیای مجازی اینترنت، آدم های مجازی ای را می سازد که قادرند در آن واحد، چند نفر باشند؛ با ویژگی های آرمانی، خاص و متمایز و حسی هم نیست که تحقیق کند و پی به واقعیت گفتار آنها ببرد یا از کذب و صدق بودنش، اطمینان حاصل کند.

در این روش ازدواج، دکمه های مونیتور کامپیوتر قادر است کار چشم و گوش و زبان و فکر آدم و به عبارتی کار همه آدم های دخیل در ازدواج را بکند؛ کار سنت ها، عرف ها، تحقیق های خانواده ها قبل از ازدواج و… حتی کار شرم و حیای دختر و پسر را در روز خواستگاری!

۱. سارا ۲۴ ساله می گوید: «نمی توانم به اینترنت و کامپیوتر به عنوان یک ابزار در انتخاب همسر اعتماد کنم. این که در وهله اول و در ابتدای راه، اینترنت را به عنوان امکانی که همسرم را به من معرفی کند، بپذیرم، کمی برایم دشوار است! شاید گفته شود هنوز این شکل آشنایی برای ازدواج و تشکیل خانواده، جا نیفتاده است؛ اما به هر حال، من در این مورد کمی بدبینم».

سارا که دانشجوی ترم آخر IT است در توضیح دیگری می افزاید: «البته اگر آشنایی اولیه حاصل شود، می توان از اینترنت به عنوان ابزاری برای شناخت بیشتر بهره جست؛ اما میزان اعتماد به آن، مثل دیگر وسایل ارتباطی، همچون تلفن، نامه و… است و نه بیشتر».

نظر سارا را مهدی که او هم ۲۴ سال دارد و البته همسر و همکلاسی ساراست تایید می کند. مهدی معتقد است: «شیوه آشنایی برای ازدواج، می تواند به عدد زوج های موجود در جهان، متفاوت باشد و در این راستا، اینترنت هم شیوه ای برای آشنایی است و الزاماً هم مذموم نیست؛ اما من ترجیح دادم همسرم را با چشم صورت و گوش سر و عقل ببینم و انتخاب کنم؛ نه با صفحه رایانه یا نامه نگاری های اینترنتی»!

۲. احمد ۲۶ ساله که خودش را یک چت باز حرفه ای معرفی می کند، نظر دیگری دارد: «به نظر من، اینترنت همان قدر که انسان را از یک انتخاب صحیح دور می کند، به انتخاب صحیح نزدیک می کند و این، یک تضاد شیرین در دنیای مجازی است و همین است که عطش سیری ناپذیری را در ارتباط با دیگران، در این دنیای عجیب، ایجاد می کند».

احمد که دانشجوی مهندسی صنایع است، بیش از ۴ ساعت و گاهی تا ۸ ساعت پای رایانه اش چت می کند. او می گوید: «این که نمی دانی طرف مقابلت واقعاً دختر است یا پسر، زشت است یا زیبا، جوان است یا پیر، تحصیل کرده است یا فقط بلوف می زند، همه اینها باعث می شود که تو هم بتوانی خود را جای هر کس که می خواهی بگذاری و به جای او فکر کنی و ابراز عقیده کنی! به نظر من، عقده های روحی و روانی افراد از این طریق درمان می شوند؛ چون آنها خود را در قالب کسانی می گذارند که می خواسته اند باشند و به جای آنها زندگی می کند؛ بدون آن که کسی حتی ذره ای در این مورد از آنها سوال کند و یا آنها را مسخره کند. شما می توانید در آن واحد، یک ورزشکار، دانشجو، نقاش یا موزیسین باشید یا حتی یک تاجر یا استاد دانشگاه! این است خاصیت اینترنت»!

احمد تأکید می کند: «یکی دو بار شده که تصمیم گرفته ام طرف مقابلم را برای ازدواج محک بزنم؛ اما سرانجام متوجه شده ام طرف یا پسر است و خودش را ندا معرفی کرده یا آن طرف آب هاست و اصلاً هم به فکر آمدن به ایران نیست؛ اما خود را ساکن خیابان فرشته معرفی کرده است؛ اما مطمئن باشید من بالاخره همسرم را از اینترنت پیدا می کنم و می کشم بیرون و با او زندگی می کنم».

احمد دلیل جالبی برای این اصرار خود دارد؛ «برای این که او در بیان اعتقاداتش آزاد بوده، نه سرخ و سفید می شده، نه

حرف هایش را سانسور می کرده، نه سرش را پایین می انداخته که نتوانی چشم هایش را ببینی؛ این جوری شیفته عقاید

طرف مقابل می شوی؛ نه چهره و قد و قامت یا تیپ و لباس او»!

سیروس محمدپور، جامعه شناس و پژوهش گر، نظر احمد را رد می کند. او معقتد است: «همین که طرف مقابل را ببینی، همین که سرخ و سفید شدنش را بفهمی، همین که فیزیک و ظاهر او را درک کنی، خیلی از مسائل برایت روشن می شود و می فهمی که از چه چیزهایی خوشش می آید و چشمانش برق می زند یا از چه چیزهایی غمگین می شود و دلش می گیرد. همه اینها شناخت متفاوتی از فرد به تو می دهد که در ارتباط اینترنتی، دست یافتن به آنها، فقط با اعتماد به سخنان طرف مقابل ممکن است».

محمدپور اساساً ارتباط اینترنتی منتهی به ازدواج را صحیح نمی داند و معتقد است گردوی سربسته ازدواج، در این شکل از آشنایی، یک در هزار، سالم و پر و در بقیه موارد، پوک و توخالی و شکننده است.

۳. نظریه محمدپور را شمیم و محمد که دو سال است ازدواج کرده اند، رد می کنند. آنها که از طریق اینترنت با هم آشنا شده، به قول و تأکید خودشان، زندگی خیلی خوبی دارند، معتقدند که عشقشان به هم، هر روز بیشتر از قبل می شود.

محمد ۲۹ ساله، فارغ التحصیل شیمی و شمیم ۳۱ ساله، فارغ التحصیل تئاتر است. آنها ۴ سال با هم چت می کرده اند و البته هر دو نفر هم اصرار دارند که از اول به فکر ازدواج نبوده اند و به همین خاطر هم حسابی سنگ هایشان را با هم واکنده اند؛ آن هم بدون رو دربایستی.

هر دو ابتدا خود را دختر و ۲۵ ساله معرفی کرده اند؛ اما وقتی قضیه لو می رود و تصمیمشان بر ازدواج می شود، راست همه چیز را به هم می گویند! شمیم می گوید: «من حتی سن واقعی ام را به محمد گفتم و می خواستم او در تصمیم گیری، آگاهانه عمل کند و حتی به او تأکید کردم که خانواده ام راضی به این ازداوج نمی شوند؛ اما او می گفت: اگر تو همان طور فکر کنی که در پشت رایانه ات فکر می کردی، من روی تصمیم خود مصر هستم! حالا هم بعد از ۲ سال زندگی مشترک، فرزندی در راه داریم و برای آینده اش، کلی نقشه کشیده ایم».

۴. لیلا و علی هم که اولین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفته اند، از زندگی خود که حاصل انتخاب اینترنتی شان است، راضی اند. لیلا، کارشناس ادبیات و مربی یک آموزشگاه رانندگی است و علی، دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد زبان انگلیسی و مدرس آموزشگاه های آزاد زبان. علی می گوید: «من و لیلا هر دو در ارتباطمان صداقت را شرط اول قرار دادیم و از همان اول هم حرف هایمان خیلی جدی بود و درباره فل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.