پاورپوینت کامل وقتی برای موازی بودن راهی نیست! ۲۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وقتی برای موازی بودن راهی نیست! ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی برای موازی بودن راهی نیست! ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی برای موازی بودن راهی نیست! ۲۵ اسلاید در PowerPoint :
۴
«دو خط موازی، در بی نهایت و در ابدیت هم به هم نمی رسند».
مرد این را نمی دانست؛ وقتی تصمیمش را گرفت. می خواست موازی بماند؛ گفت: طوری می رویم که به هم نرسیم. براده ای که در دورهای دلش پنهان بود، خندید؛ من، اما نخندیدم. از پشت پلک تاریخ، مرد را می پاییدم و دلم می خواست بتواند موازی بماند. زندگی من، به عاقبت تصمیم مرد گره خورده بود. ترکیب عجیبی بودیم:
من بیرون بودم؛ پشت پلک تاریخ!
مرد، وسط صحرا بود
و براده، در اعماق مرد
و یک تصمیم، ما را به هم می پیوست
**
شانه در پیچ موج ها فرو رفت و نرم تا شانه های زن پایین آمد. مرد در آیینه به او خندید؛ نعلین پوشید و پرده خیمه را بالا زد. صبح صحرا را نفس کشید. غلامی که آب می آورد، از کنارش رد شد؛ «کاروانی را دیدم؛ همین نزدیکی. از نام و نشانشان پرسیدم؛ حسین بن علی و همه خانواده و دوستانش بودند که به کوفه می رفتند».
دیدن یک کاروان دیگر، چیز عجیبی نبود. صحرا بزرگ بود؛ به اندازه عبور ده ها قافله از کنار هم و این دل مرد بود که برای این عبور، بزرگ نبود. چشم هایش سیاهی رفت. ناگهان چه بلایی بر سرش آمده بود؟
پسر پیغمبر در کاروانی، به کوفه می رفت. کجای این خبر، این همه او را برآشفته بود؟ هیچ وقت به دشمنان این طایفه، نپیوسته بود؛ ولی باور هم نکرده بود که در قتل عثمان، شریک نبوده اند و بعد از آن که پیراهن خونی عثمان، دلش را چرکین کرده بود، نزدیک خانواده علی علیه السلام نیامده بود و همان دورها مانده بود؛ یک قدم پیش و یک قدم پس؛ بینابین راه! حالا پسر علی علیه السلام در کاروانی در چند قدمی، در حرکت بود. چیزی در دلش، مثل اسفند آتش دیده، جز زد. غلام را صدا زد؛ «به همه بگو از کاروان حسین علیه السلام دور می مانیم و از دو راه جدا می رویم. هر جا هم که آنها منزل کردند، ما جلوتر یا عقب تر خیمه می زنیم».
**
من و براده، مرد را می دیدیم؛ او از درون و من از بیرون؛ ولی او هیچ کداممان را نمی دید! من که بعدها بودم و براده که از پیش ترها پنهان بود. مرد نمی دید که این براده است که چون اسفند آتش دیده، جز می زند و به دیواره های سینه اش می کوبد و نمی دید که این منم که مشتاقانه مننتظرم تا او از راه دیگری به کوفه برود و همه چیز را فراموش کند و بخورد و بگردد و خوش باشد.
زن، رو به روی آیینه، شانه به شانه اش ایستاد؛ «دو سه روزی است در فکری زهیر»!
– چیزی نیست.
– بعد از این همه سال، می شود چیزی را از هم پنهان کنیم؟
نمی شد؛ ولی مرد باز سعی کرد.
فانوس را برداشت. دو ستاره از توی آیینه، او را تا شب صحرا، دنبال کردند. نعلین های مرد، در خاک نرم، فرو رفتند. غلام کنار آتش، چرت می زد؛
– نام این منزل که امشب مانده ایم، چیست پسر؟
– زرود؛ آقا!
پشت خیمه ها، تپه های کوتاهی بود؛ از آنها بالا رفت. فانوس، پشت تپه را نور پاشید. خیمه های کاروانی، آن سوی تپه، پیدا بودند و شترانشان به فاصله یک تپه، از شتران زهیر، خوابیده بودند. لرزید؛ از سرمای شب بیابان بود یا این سوز سرد از درون ذرات تنش می وزید؟ ردایش را دور خودش پیچید. تند به خیمه برگشت.
سفره، پهن و خیمه، گرم بود. انگشتان باریک و کشیده زن، نان های گرد را در سفره می گذاشتند. کنار سفره نشست و رو به روی زن. لقمه برداشته بود که صدای مردی از پشت در خیمه آمد؛ «آقایم حسین، می خواهد تو را ببیند زهیر»! لقمه در دستانش ماند؛ دور از دهان. طوری لرزید که ردا افتاد. از کدام درز خیمه، سوز شب بیابان می آمد؟ مات مانده بود. چشم های زن رو به رویش شعله کشیدند؛ شاید برای این که گرمش کنند. صدای زن چون عطری که بپاشند، روی تن خیمه ریخت؛ «پسر پیغمبر، تو را صدا کرده، تو تردید می کنی»؟ جمله آن قدر تیز بود که روح را شقه کند؛ «پسر پیغمبر، تو را صدا کرده، تو تردید می کنی»؟ نعلین هایش را پوشید. نیمی از روحش را در گرمای خیمه، پای سفره و رو به رو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 