پاورپوینت کامل دو روایت از نسل نوهای قدیمی ۲۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دو روایت از نسل نوهای قدیمی ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دو روایت از نسل نوهای قدیمی ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل دو روایت از نسل نوهای قدیمی ۲۹ اسلاید در PowerPoint :

۴

از زمانی که دعوت آشکار شد، میزان اقبال و پذیرش مردم، با شدت فشار و محدودیت ها تناسب نداشت و پیامبرصلی الله علیه وآله در سال های نخست بعثت، تنها با جمع اندکی انس داشت. چهره های غالب این حلقه، جوانان موحدی بودند که حیات و شادابی خود را در پیوند با پیامبر، جست وجو می کردند و در سایه او، انس با خدا را تجربه کردند. انس و پیوند نسل نوهای صدر اسلام را در دو رویداد زیر می توان یافت:

۱. پذیرش و نگرانی

بررسی فهرست مسلمانان نخستین، نشان می دهد که بیشتر آنان هنگام اسلام آوردن، کمتر از سی سال داشته اند. اقبال و «پذیرش» پرشور و روزافزون نسل جوان از آموزه های زیبای پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، خشم و «نگرانی» بزرگان متعصب و سران شرک را برانگیخت؛ تا آن جا که ابوجهل ضمن سخنرانی آتشین خود، مسلمان شدن جوانان را فساد و گمراهی دانست و تعالیم رسول خداصلی الله علیه وآله را سبب انحراف و فساد جوانان خواند!

با فزونی تعداد پیروان پیامبرصلی الله علیه وآله، سران قریش پس از چند بار شکایت به ابوطالب، در دیدار آخر به وی گفتند: «ما چند بار نزد تو آمدیم تا درباره برادرزاده ات با تو سخن بگوییم که پدران و خدایان ما را به بدی یاد نکند و فرزندان و جوانان و بردگان و کنیزان ما را از راه به در نبرد».

نگرانی از اقبال جوانان در چهره سران شرک موج می زد و مبهوت و سوگمند، حوادث را تعقیب می کردند. آنان پس از آگاهی از هجرت مسلمانان به حبشه، دو نفر را به حبشه اعزام کردند. وقتی فرستادگان قریش برای بازگرداندن مهاجران به دربار نجاشی وارد شدند، در گفت وگو با درباریان، از گرایش جوانان مکه به اسلام شکوه کردند.

سران قریش بیم آن داشتند که پیام محمدصلی الله علیه وآله مرزهای مکه را بشکند و جوانان قبایل و شهرهای دیگر را به سمت وی بکشاند.

در سفر تبلیغی پیامبرصلی الله علیه وآله به طائف، اشراف این شهر از ترس این که جوانانشان از آن حضرت پیروی کنند، با تحریک سران قریش، از پذیرش اسلام سرباز زدند و مانع دعوت پیامبر شدند. شخصی از قبیله هذیل وارد مکه شد و پیامبرصلی الله علیه وآله او را به اسلام دعوت کرد. ابوجهل به مرد هذیلی گفت: مباد سخن او را بپذیری؛ زیرا او ما را بی خرد و پدران ما را که مرده اند، اهل آتش معرفی می کند و حرف های عجیب دیگر می زند.

هذلی گفت: چرا او را از شهر خود بیرون نمی کنید؟

ابوجهل پاسخ داد: اگر او بیرون رود و جوانان سخن او را بشنوند و شیرین زبانی او را ببینند، از او پیروی خواهند کرد

و ممکن است به کمک آنان به ما حمله کند!

عتبه، یکی از اشراف قریش نیز در دیدار با اسعد بن زراره، یکی از بزرگان خزرج در یثرب از گرایش جوانان به رسول خدا شکوه کرد و او را از نزدیکی به پیامبرصلی الله علیه وآله بازداشت و چون با اصرار او برای طواف به دور کعبه رو به رو شد، پیشنهاد کرد که درون گوش هایش پنبه بگذارد. اسعد نیز چنین کرد و به طواف مشغول شد و چون چشمش به رسول خداصلی الله علیه وآله افتاد که درون حجر اسماعیل در کنار تعدادی از بنی هاشم نشسته بود، خود را شماتت کرد و پنبه ها را از گوشش در آورد و نزدیک محمدصلی الله علیه وآله آمد و گفت: صبح خوبی داشته باشید. رسول خداصلی الله علیه وآله سرش را بالا آورد و به زیبایی به او سلام گفت و چون اسعد پرسید که شما به چه چیزی مردم را دعوت می کنید، پیامبرصلی الله علیه وآله نیز پیام توحیدی خود را بیان کرد و اسعد همان جا مسلمان شد و بذر یکتاپرستی در یثرب، همان جا کاشته شد.

سرانجام چون مشرکان برای کشتن پیامبرصلی الله علیه وآله همداستان شدند، ابوجهل در جمع سران مشرک چنین بهانه آورد که محمدصلی الله علیه وآله گمان کرده است که او رسول خداست و بت های ما را دشنام می دهد و جوانان ما را فاسد می کند؛

«وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ؛ و [یاد کن] هنگامی را که کافران درباره تو نیرنگ می کردند؛ تا تو را به بند کشند یا بکشند یا اخراج کنند و نیرنگ می زدند و خدا، تدبیر می کرد و خدا، بهترین تدبیر کنندگان است».

۲. دگرگونی وتحول

پیامبر بار و زنجیر فکر جاهلی را از پیر و جوان برداشت و چنان بر دل ها نفوذ کرد و رفتار و کردار نومسلمانان را متحول کرد که ثمره این دگرگونی، تربیت جوانانی پاک، سلحشور و با ایمان بود. آنان، معنای حیات و زندگی را لمس کردند و بر این نعمت، مایه گذ