پاورپوینت کامل مدرک کیلویی چند؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مدرک کیلویی چند؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدرک کیلویی چند؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل مدرک کیلویی چند؟ ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

بررسی نقش مدرک گرایی در میان دانشجویان به عنوان آفت بزرگ تولید علم

دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟

خوب که فکر می کنم، یادم می آید حداقل سالی یک بار در دوران تحصیل، درباره این موضوع انشاء می نوشتیم. مگر سرجمع چند تا موضوع برای نوشتن داشتیم؟ تابستان خود را چگونه گذراندید. از تعطیلات عید نوروزتان بنویسید. علم بهتر است یا ثروت که روی هم رفته با موضوع مذکور، به عدد انگشتان دستمان هم نمی رسید؛ البته همین تعداد اندک هم به مدد لطف و خلاقیت معلمان محترم، هر سال تکرار می شدند؛ اما جالب تر از تکراری بودن موضوع، تکرار پیاپی جواب دانش آموزان در متون انشا بود که یکی در میان، آرزوی دکتر و مهندس بودن توی سرشان غوغا می کرد. این دوست داشت دکتر شود و آن یکی مهندس! گاهی هم این وسط یک خلبانی پیدا می شد. هیچ کس نمی خواست یک خیاط خوب بشود یا یک آرایش گر ماهر یا مثلاً یک آشپز کاربلد یا حتی یک نویسنده یا مدیر خوب! کسی آرزو نداشت یک نانوایی خوب داشته باشد و یا حتی یک سوپر مارکت بزرگ!

انگار از همان کودکی توی مغزمان جاگیر شده بود که فقط دکترها و مهندس ها آدم حسابی هستند و تازه خیلی هم سرشان می شود. درست یا غلطش را نمی دانم؛ اما کودک بودیم و توی خیابان، توی کوچه، توی محله، توی تلویزیون و فیلم و سینما این طور دیده بودیم که اگر دکتری، مهندسی… تنگ اسممان بچسبد، دیگر همه چیز تمام است! آخر آدمیزاد می شویم و دنیا توی کیف دستی مان جا می شود! توی مغزمان این جوری جاگیر شده بود. بماند بزرگ تر هم که شدیم، هنوزی توی سرمان همین بود.

تولید علم، توهم یا واقعیت!

از دوران خوش کودکی بدون این که بفهمی چطور چرا و چگونه، یکهو شیرجه می زنی وسط ایام نوجوانی و بزرگ تر می شوی و این اتفاق آن قدر یک دفعه و ناگهانی می افتد که تو حتی بیشتر خاطرات دوران کودکی ات را به یاد نمی آوری؛ چه برسد به یادآوری متن انشایت، که می خواستی چه کاره شوی و حالا فقط باید به یک چیز فکر کنی؛ کنکور؛ همین و بس!

بالاخره هر طور شده، با کلی جان کندن و پشت سر گذاشتن انواع و اقسام بیماری های روحی و روانی و جسمی، از سد کنکور عبور می کنی و برچسب دانشجویی روی پیشانی مبارک می چسبانی؛ همین! سختی اش تا همین جا بود! ترم اول که نشستی روی صندلی، خودت را فارغ التحصیل فرض کن و صاحب مدرک کارشناسی! علم آموزی و تولید علم کیلویی چند؟ نصف کلاس ها را با تبانی بچه های پایه و اهل حال، می پیچانی؛ استاد را هم همین طور! بقیه را هم از سر و ته اش می زنی و به جای کتاب های سنگین و حجیم و حتی سبک هم می شود التماس استاد کرد که به یک جزوه رضایت دهد.

زرنگ که باشی و همین طور پیش بروی، خیلی زود و به راحتی آب خوردن، ترم تمام می شود؛ فقط می ماند سختی شب های امتحان که برای آن هم گِلی پیدا می شود به سرت بگیری.

تازه این وسط تعطیلات هم می تواند نقش زیادی داشته باشد و با یک حساب سرانگشتی (۹۰ روز تابستان + ۵۲ روز جمعه + ۲۰ روز تعطیلات مناسبت ها و بین التعطیلین + ۱۳ روز عید، جمعاً می شود ۱۷۵ روز و باقی تعطیلات هم فدای سر مبارکتان)!

خلاصه این که گرچه ورود به دانشگاه جان آدمی را می گیرد، اما فقط کافی است وارد شوی؛ بقیه اش هم تفریح است؛ آن هم از نوع سالمش؛ باور کنید!

مشکلی نیست که آسان نشود!

اگر شانس بیاوری و الله بختکی توی رشته ای که اصلاً آن را نمی شناسی، قبول شوی، اگر یکی دوسال بعد از قبولی، وسط تحصیل پشیمان نشوی… اگر وسط کار دنبال رشته ای