پاورپوینت کامل من سال هاست مسیح شده ام ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل من سال هاست مسیح شده ام ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل من سال هاست مسیح شده ام ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل من سال هاست مسیح شده ام ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل من سال هاست مسیح شده ام ۱۲ اسلاید در PowerPoint

سمیرا زارع، مهندسی برق صنعتی بابل

من سال هاست

مسیح شده ام

جگر خویش بر دست گرفته ام

و پیش می روم

آیا برای ایمان آوردنتان

به مسیح تازه

صلیب لازم است؟

و یا کفایت می کند

این جگر خسته

که با هر قدم ام

از آن، مسیحی صلیب بر دوش

به زمین می چکد

و بوی زخم هایش بیابانتان را فرا می گیرد،

انجیل لازم است؟

و یا کفایت می کند

خم شدن آسمانتان

برای خواندن آن کتاب آسمانی

که در شهادت چشمان مسخ شده من است؟

..

من سال هاست

«مسیح» شده ام

و دست های من هر غروب

کویر می زاید

و من هر غروب

جگر خسته خویش را

در این کویر تازه زاد پیش می برم

و این کویر تازه زاد، مادر باکره من است

که از درد

جگر مرا به دندان کشید

و من متولد شدم

و باز

دستان خشک من، مادر باکره ام را زایید!

من سال هاست

«مسیح» شده ام

و هر غروب

در دست های خشک خود

بر جگر خسته خود

و بوی زخم هایم

بیابانتان را فرا گرفته است

و آسمانتان هنوز مقابلِ وحی چشمانِ من، زانو زده است

آیا این همه

برای ایمان آوردنتان به مسیح تازه

که منم

کفایت نمی کند؟

من مسیح شده ام

و سال هاست

صلیب انداخته ام

و جگر خسته خویش را بر دوش می کشم

و پیش می روم

من سال هاست «مسیح» شده ام!

tttt

کریسمس

رضا عزیزی، اراک

کریسمس ۱۸۶۰، لندن

دوباره برف می آمد، هوای شب پس بود

و شهر در تب و تاب شب کریسمس بود

کبوتران کلیسا جنازه می بردند

و برج ها پُرِ از لاشه های کرکس بود

و نور رنگی هر کاج پشت پنجره ها

برای حسرت شیرین دخترک بس بود:

– ستاره یخ زده! کبریت می خرید آقا؟

سکوت سرد و غریبی جواب هر کس بود

و آه!. .. آتش کبریت های کوچک او

در آخرین نفسش شعله ای مقدس بود

و شهر در تب ناقوس ها رها می شد

… دوباره برف می آمد… شب کریسمس بود

کریسمس ۲۰۰۰، جهان

کودک مشوش جوان!

تخته سیاه گرفته است