پاورپوینت کامل عمار یاسر، تندیس ولایت مداری ۶۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عمار یاسر، تندیس ولایت مداری ۶۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عمار یاسر، تندیس ولایت مداری ۶۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عمار یاسر، تندیس ولایت مداری ۶۸ اسلاید در PowerPoint :

ویژگی های ممتاز عمار یاسر و نقش بصیرت زای او در جنگ صفین

عمار در زمان رسول خدا

ابویقظان، عمار بن یاسر عنسی از تبار عبار مذحج یمن و حلیف و هم پیمان قبیله بنی مخزوم مکه بود و در حدود ۵۷ سال قبل از هجرت پیامبر در قبیله بنی مخزوم به دنیا آمد.

یاسر, پدر عمّار, اهل یمن بود و همراه دو برادرش به مکه آمدند و مقیم آن شهر شدند. یاسر سال ها بعد با سمیه ازدواج کرد و عمّار, ثمره این ازدواج بود. پس از بعثت پیامبر خداصلی الله علیه وآله, یاسر و سمیه از پیشگامان پذیرش اسلام بودند و در آن دوران سخت در مکه, شدیدترین شکنجه ها را به خاطر توحید و مسلمانی، تحمل کردند و سرانجام، زیر شکنجه های طاقت فرسای مشرکان قریش، شهید شدند.

عمار در حدود ۴۸ سالگی در نخستین سال های بعثت و به هنگام اقامت رسول خداصلی الله علیه وآله در خانه ارقم، اسلام آورد و در این راه تمام آزارها و شکنجه ها را به جان خرید و به علت این که از مهاجران یمنی محسوب می شد و در مکه طرفدار و پایگاه اجتماعی نداشت، از مستضعفان به شمار می آمد.

مشرکان بت پرست مکی، مستضعفان ساکن مکه، همچون عمار، بلال و صهیب را به دلیل مسلمان شدن، شکنجه می کردند و گاهی آنان را برهنه کرده، در برابر تابش آفتاب سوزان حجاز، روی ریگ های داغ می خواباندند و کتک می زدند؛ گاهی زره فولادین بر بدن آنان می پوشاندند و آنها را در هنگام ظهر، در برابر تابش آفتاب قرار می دادند و گاهی نیز تخته سنگی بزرگ روی سینه آنها می نهادند؛ تا از این طریق، آنان را وادار سازند از آیین محمدصلی الله علیه وآله دست بکشند.

روزی در حین شکنجه، مشرکان، عمار را وادار کردند حرف هایی خلاف اسلام بگوید؛ اما عمار یاسر در حالی که اِکراه داشت، آنها را بیان کرد. به نبی اکرمصلی الله علیه وآله خبر دادند که عمار کافر شده است. پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمود: نه، چنین نیست. اسلام از سر تا قدم عمار را پوشانده است و ایمان با گوشت و خون او عجین شده است.[۱]

عمار پس از مدتی نزد پیامبر خداصلی الله علیه وآله آمد؛ در حالی که می‎گریست. حضرت اشک او را پاک کرد و گفت: اگر آنان نزد تو بازگشتند، هر چه خواستند، بگو؛ پس خداوند این آیه را نازل فرمود: «مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ…؛[۲] کسانی که بعد از ایمان، کافر شوند، مگر کسی که به اکراه واداشته شود و قلب او به ایمان ثابت است؛ اما کسانی که بدون اجبار و اکراه کافر شوند، برای آنان، عذابی بزرگ است».

عمار با قلبی مالامال از عشق به اسلام و حضرت محمدصلی الله علیه وآله آن دوران سخت را پشت سر گذاشت و همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کردند, به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خداصلی الله علیه وآله به مدینه, به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در رکاب پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله به کار گرفت.

عمار، آنچنان به پیامبرصلی الله علیه وآله نزدیک بود که خود می گوید: «من دوشادوش رسول خداصلی الله علیه وآله بودم و هیچ کس مثل من، به آن حضرت نزدیک نبود». شاید بر همین اساس بود که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «همانا عمار پوست بین چشمان و بین من است».

ستایش های فراوان پیامبر خداصلی الله علیه وآله از عمار یاسر, موجب شد که او به عنوان الگوی ایمان, اسوه حق و تجسّم ارزش های قرآنی معرفی و این سخن آن حضرت که «عمار, یکی از چهار نفری است که بهشت, مشتاق آنان است»،[۳] یکی از این سخنان ستایش آمیز است.

رسول خداصلی الله علیه وآله در مدینه بین او و حذیفه بن یمان، پیمان برادری استوار ساخت. عمار در ساخت مسجدالنبی،

حضوری فعال داشت و وقتی با توهین عثمان مواجه شد و به پیامبرصلی الله علیه وآله شکایت کرد، پیامبر خدا در شان او، این خبر غیبی را فرمود: «انک من اهل الجنه، تقتلک الفئه الباغیه؛ تو از اهل بهشت هستی؛ ستم پیشگان، تو را خواهند کشت».

عمار یاسر, به عنوان سربازی شجاع و باایمان در رکاب پیامبر خداصلی الله علیه وآله حضور داشت و در جنگ های متعدد, با جان فشانی خود، ایمان راستین خویش را نشان داد. در جنگ خندق, در حفر خندق پیرامون مدینه، برای جلوگیری از نفوذ دشمن, از فعال ترین نیروهای مسلمان بود که مورد ستایش پیامبرصلی الله علیه وآله نیز قرار گرفت. او همچنین در نبردهای بدر، احد، و جنگ های دیگر و نیز بیعت رضوان، همراه رسول خداصلی الله علیه وآله حضور یافت و در همه این نبردها، از پیشگامان لشگر اسلام بود.

عمار و خلافت امیرمؤمنان علیه السلام

پس از قتل عثمان، عمار از دعوت کنندگان مردم به بیعت با امام علیعلیه السلام و از نخستین بیعت کنندگان با آن امام بود. از آن پس، وی در همه صحنه ها، یار مخلص و مشاور امین امیرمومنانعلیه السلام بود و در جنگ های جمل و صفین نیز شمشیر زد.

عمار در دوران خلافت علیعلیه السلام سال خورده بود؛ اما جوان دل, با نشاط و پر تلاش بود. وی در دوران حکومت علوی, رئیس نیروهای انتظامی در مدینه شد و پس از فتنه گری های معاویه در شام و پیمان شکنی طلحه و زبیر و بروز زمینه های جنگ جمل و صفین, وی و امام حسن مجتبیعلیه السلام، مأمور تجهیز نیرو از شهر کوفه شدند.

عمار یاسر، بصیرت زایی و بصیرت افزایی

عمار در هر فرصتی، شایستگی حضرت علی علیه السلام را برای خلافت مطرح می کرد؛ چنان که وقتی عبدالرحمن بن عوف مردم را فراخواند تا درباره انتخاب خلیفه با آنان سخن بگوید، عمار با صراحت بیان داشت: «اگر می خواهید مردم یک رأی باشند و اختلاف نکنند، با علی علیه السلام بیعت کنید» و مقداد سخنان وی را تأیید کرد.[۴]

عمار یاسر در جنگ جمل، به روشن گری پرداخت و تلاش کرد موضوع را برای مردم روشن سازد. عمار خطاب به مردم گفت: «درست است که همسر پیامبرصلی الله علیه وآله که مادر مؤمنان شناخته شده است، دارای حرمت و احترام است، اما حرمت و حق دین، بالاتر و بزرگ تر از حرمت اوست. اگر شما به جانب علی علیه السلام حرکت کنید، آن حضرت، موضوع را کاملاً برای شما روشن خواهد ساخت. با همه کارشکنی هایی که از سوی عناصری چون ابوموسی اشعری صورت گرفت، حسن بن علی علیه السلام و عمار، شش هزار نفر از مردم کوفه را برای یاری امام علی علیه السلام با خود همراه ساختند.[۵]

وجود شخصیت هایی چون عمار در میان سپاه امام علی علیه السلام می توانست برای مؤمنان، عامل بصیرت و ملاک حقانیت نبرد با اصحاب جمل باشد؛ زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله در شأن عمار یاسر فرموده بود: «هرگاه مردم درباره موضوعی اختلاف یابند و چند دستگی پیش آید، فرزند سمیه [عمار] با حق خواهد بود».[۶] او همچنین با یاران معاویه که به جنگ حضرت امام علی علیه السلام آمده بودند، بحث و گفت وگو می کرد؛ تا آنان را از این نبرد باز دارد و چون وجود او ذوب در اسلام و ولایت بود و تمام دستورات الهی را فرمانبردار بود، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «عمار از ماست؛ خداوند، دشمن دارد دشمن او را و دوست دارد دوست او را».[۷]

عمار یاسر و بیدار کردن خواص

جنگ جمل، یکی از مراحل حساس و سرنوشت سازی بود که تشخیص وظیفه، نه تنها برای مردم عادی که گاهی برای خواص نیز دشوار بود؛ زیرا یک طرف حضرت علیعلیه السلام، دست پرورده پیامبرصلی الله علیه وآله و همسر فاطمهسلام الله علیها قرار داشت و در طرف دیگر، عایشه، همسر پیامبر [صلی الله علیه وآله] و دختر خلیفه اول قرار داشت و اشخاصی مثل طلحه و زبیر که به خاطر مسائل مادی، بیعت خود را با حضرت علی علیه السلام را زیرپا گذاشته بودند و تاریخ برخی از همراهان دیرین حضرت علی علیه السلام را ثبت کرده است که در جنگ، موضع بی تفاوتی اتخاذ کرده، نظاره گر باقی ماندند و یا در جبهه مقابل حضرت قرار گرفتند؛ ولی عمار، نه تنها در جبهه حضرت بود، بلکه با آگاه کردن خواص، به نجات آنها کمک می کرد. مغیره بن شعبه، یکی از تماشاگران بود و عمار به او گفت: «چرا در سپاه حق علیعلیه السلام به کارزار نمی پردازی؟ همچنین وی نامه حضرت علیعلیه السلام خطاب به زبیر را نزد زبیر برد و زبیر با دیدن عمار، احساس سستی و ناتوانی کرد و زیر لب زمزمه کرد: «وای پشتم شکست و رویم سیاه گشت» و از جنگ با حضرت علی علیه السلام منصرف شد.

نقش عمّار در جنگ صفین

عمار, معیار حق بود. رسول خداصلی الله علیه وآله فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمی شود. از این رو، در بروز فتنه ها، وقتی کار بر مردم مشتبه می شد, نگاه می کردند که عمار در کدام طرف است و همان جبهه را جبهه حق می دانستند. در نبرد صفّین نیز وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنینعلیه السلام دلیلی بود بر این که این سو حق و جبهه مقابل, باطل و ستم گر است.

عمار که سمت فرماندهی سواره نظام را به عهده داشت، به سوی دشمن حمله می برد و چنین می سرود:

نحن ضربناکم علی تنزیله

فالیوم نضربکم علی تأویله

«ما پیشتر شما را بر سر تنزیل و فرود آمدن قرآن می زدیم و امروز نیز بر تأویل و مصداق قرآن می زنیم».

وجود عمّار، وسیله تشخیص حق از باطل

ابونوح حِمْیری، پسرعموی ذوالکلاع حِمْیری بود؛ ولی ابونوح، جزء سپاه امیرمؤمنان علیعلیه السلام بود و ذوالکلاع از سران لشکر معاویه بود. ذوالکلاع از عمروعاص شنیده بود که پیامبرصلی الله علیه وآله به عمّار یاسر فرموده بود: گروه متجاوز و ستم گر، تو را می کشد. از این رو، شک و تردید به دلش راه یافته بود که عمّار در میان کدام سپاه است؛ تا از این راه بفهمد که آیا حق با سپاه علیعلیه السلام است یا با سپاه معاویه. ذوالکلاع تصمیم گرفت این موضوع را توسط پسرعمویش ابونوح که از سربازان سپاه علیعلیه السلام بود، پی جویی کند.

در یکی از روزهای جنگ، ذوالکلاع و ابونوح در گوشه ای از جبهه، با هم خلوت کردند. ذوالکلاع به او گفت: از عمروعاص شنیدم که می گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله به عمّار فرمود: گروه ستم گر، تو را می کشند. هم اکنون، این سخن را به یاد عمروعاص آوردم. او در پاسخ من گفت: از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: مردم شام با مردم عراق برای جنگ، رو در روی هم قرار می گیرند و حق و امام هدایت گر، در میان یکی از آن دو سپاه است و آن سپاهی که عمّار یاسر در میان آن است، حق می باشد.

ابونوح گفت: آری، سوگند به خدا! عمّار در میان سپاه ما [سپاه عراق] است. ذوالکلاع گفت: تو را به خدا سوگند می دهم! آیا عمّار در جنگ با ما جدّی است؟ ابونوح پاسخ داد: آری، به پروردگار کعبه سوگند! او در جنگ با شما، از من سخت تر است و من دوست دارم که همه شما به صورت یک نفر بودید و من گردن شما را می زدم و تو را که پسرعمویم هستی، جلوتر از ه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.