پاورپوینت کامل تربیت ارتش اعتقادی ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تربیت ارتش اعتقادی ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تربیت ارتش اعتقادی ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تربیت ارتش اعتقادی ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
با مطالعه تاریخ امام صادق علیه السلام چنین برداشت می شود که گویا امام صادق علیه السلام در صدد این نبود که آن زمان حکومت را به دست بگیرد. سؤال این است که آیا آن حضرت علیه السلام خود را مخیر می دانست که یا زمام حکومت را به دست بگیرد و یا به نشر معارف و حکمت و علوم بپردازد و آن حضرت علیه السلام گزینه دوم را برگزید و اصولاً آیا زمام حکومت را به دست گرفتن، جزء وظایف امام معصوم علیه السلام به شمار می رود یا نه؟
در زمان امام صادق علیه السلام نیز شدیدترین فشارها بر شیعیان اعمال می شد؛ به طوری که توان هرگونه ابراز وجود از آنان سلب شده بود؛ تا آن جا که دانشمندان شیعه، مجال نقل احادیث ائمه علیهم السلام را نداشتند و اصحاب امام صادق علیه السلام به منظور حفظ خود از گزند منصور, مجبور بودند به طور کامل، تقیه نموده، مواظب باشند که کوچک ترین بی احتیاطی از آنان سر نزند و تأکیدهای مکرر امام علیه السلام بر تقیه، خود دلیل آشکاری بر وجود چنین فشارهای سیاسی بود. در آن عصر خطر هجوم بر شیعیان چنان نزدیک بود که امام علیه السلام برای حفظ آنان، ترک تقیه را مساوی با ترک نماز اعلام کرد.
امام صادق علیه السلام به معلی ابن خنیس – که به دست حاکمان زمان خود کشته شد – فرمود: «ای معلی! کار ما را پنهان بدار و افشا مکن. کسی که کار ما را افشا نکند و پنهان بدارد, خداوند او را در دنیا عزیز می دارد».
در برخی روایات آمده است که شدت فشار به قدری بود که حتی شیعیان، بدون توجه به همدیگر از کنار همدیگر رد می شدند.
منصور در مدینه جاسوسانی داشت که تجسس می کردند و هر که را از پیروان جعفر ابن محمد علیهما السلام تشخیص می دادند، گردن می زدند.
محمد اسقنطوری می گوید: «روزی بر منصور دوانقی وارد شده، دیدم که در فکری عمیق فرو رفته است؛ پرسیدم: برای چه؟ گفت: از ذریه فاطمه هزار نفر، بلکه بیشتر از آنها را کشتم؛ ولی سید وآقای شان را زنده نگه داشته ام. گفتم: کیست آن؟ گفت: می دانم تو به امامت او معتقد هستی و او امام من و امام تو و امام همه مردم است؛ اما مرا چاره ای جز کشتن او نیست».
امام صادق علیه السلام به شدت تحت مراقبت منصور بود و با آن که در زمان هشام به شام احضار شده بود, بار دیگر به امر منصور به شام احضار شد. امام علیه السلام مدتی تحت نظر بود و منصور قصد کشتن آن حضرت را داشت؛ اما سرانجام به وی اجازه مهاجرت داد و حضرت به مدینه بازگشت و بقیه عمر را در حال تقیه در مدینه ماند. منصور آزارها و کشتارهای بی رحمانه ای نسبت به سادات علوی روا داشت. به دستور وی، آنان را دسته دسته می گرفتند و در قعر زندان های تاریک، با شکنجه و آزار به شهادت می رساندند؛ جمعی را گردن می زدند و گروهی را زنده زیر خاک پنهان می کردند و جمعی را در بین دیوارهای ساختمان ها قرار داده، در میان دیوارها زنده دفنشان می کردند.
منصور پس از آن که خبر شهادت امام ششم علیه السلام را شنید, به فرماندار مدینه نوشت که وصی او را گردن بزند؛ اما وقتی وصیت نامه آن حضرت را خواندند, دیدند که امام علیه السلام پنج وصی برای خود تعیین کرده است که عبارت بودند از: ابی جعفر منصور, محمد بن سلیمان، عبدالله بن جعفر, موسی بن جعفر و حمیده زوجه اش و وقتی این موضوع را به منصور خبر دادند، او گفت: مرا به قتل اینها راهی نیست.
محمد بن ربیع، دربان مخصوص منصور می گوید: زمانی که امام صادق علیه السلام را از مدینه به پایتخت خلافت آورده بودند, روزی منصور در کاخ خود نشسته بود؛ تا شب شد و قسمت زیادی از شب گذشت؛ سپس منصور به من گفت: محمد! می دانی که نسبت به من، چه اندازه ارزش و منزلت داری و اسراری را از من می دانی که حتی نزدیک ترین فرد به من، یعنی مادر فرزندانم نمی داند؟ گفتم: این از لطف خدا و امیرالمؤمنین است. گفت: همین الان برو به خانه جعفر بن محمد علیهما السلام و بی خبر داخل خانه شو و او را به هر وضعی که می بینی، بدون آن که تغییر وضع کند, بیاور. محمد می گوید: پیش خود گفتم: به خدا قسم! این هلاکت است و اگر او را بیاورم، دین و آخرت خود را از دست داده ام و اگر نیاورم، باید به کشته شدن خود و خاندانم گردن نهم و همچنان بین دنیا و آخرت مردد شدم؛ تا آن که نفس من، مرا به طرف دنیا کشاند و آمدم نزدیک خانه جعفر بن محمد علیهما السلام و از پشت خانه نردبانی گذاشتم و بالای بام خانه او رفتم و از آن جا پایین رفتم و بی خبر وارد خانه اش شدم؛ دیدم در حال نماز است و خود را به پیراهن و ازاری پیچیده است. وقتی سلام نماز را داد, گفتم: بفرمایید برویم پیش امیرالمؤمنین. گفت: بگذار لباسم را در بر نمایم. گفتم: اجازه ندارم. گفت: می خواهم وضو بگیرم. گفتم: نمی شود و او را به همان حال پیش منصور آوردم.
در چنین جو اختناق آمیزی که هر نفسی در سینه حبس می شود, امام صادق علیه السلام شبکه وسیعی را که کار آن، اشاعه امامت آل علی علیه السلام و تبیین درست مسئله امامت بود, رهبری می کرد؛ شبکه ای که در بسیاری از نقاط دور دست کشور اسلامی، به ویژه در نقاط عراق عرب و خراسان، فعالیت های چشمگیر و ثمربخشی را درباره مسئله امامت، عهده دار بود.
از بعضی احادیث فهمیده می شود که امام صادق علیه السلام مانند پدر و جدش، قیام مسلحانه و جنگ با شمشیر را برای برپایی حکومت و تحکیم آن کافی نمی دانست؛ بلکه قبل از هر چیز، تربیت یک ارتش اعتقادی را که به رهبری و عصمت امام، معتقد باشند, ضروری می دانست؛ ارتشی که اهداف عظیم امامان را زنده نگه دارد و مصالح و منافعی را که برای امت تشخیص داده, حفاظت کند.
شخصی از خراس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 