پاورپوینت کامل تاملاتی پیرامون جنگی که جهانی شد! ۶۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تاملاتی پیرامون جنگی که جهانی شد! ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاملاتی پیرامون جنگی که جهانی شد! ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل تاملاتی پیرامون جنگی که جهانی شد! ۶۳ اسلاید در PowerPoint :

به بهانه ۲۷ تیر ماه، سال روز پذیرش قطع نامه ۵۹۸ و حوادث جهان اسلام

«هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم. ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم. ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهان خواران کنار زدیم. ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم. ما در جنگ، به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم. ما در جنگ، ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در جنگ، ریشه های انقلاب پر بار اسلامی مان را محکم کردیم. ما در جنگ، حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان، بارور کردیم. ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت ها و ابرقدرت ها، سالیان سال می توان مبارزه کرد. جنگ ما، کمک به افغانستان را به دنبال داشت. جنگ ما، فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت. جنگ ما، موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسد، در مقابل اسلام، احساس ذلت کنند. جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت. تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آن چنانی برخوردار شد و از همه اینها مهم تر، استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ، تحقق یافت. همه اینها از برکت خون های پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود. همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق نشئت گرفت. جنگ ما، جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما، جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت، بی فایده است؛ در حالی که صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست؛ علاقه به اسلام شناسی مردم در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا، یعنی در کل جهان، از جنگ هشت ساله ماست».۱

اینها گوشه ای از مهم ترین و آخرین سخنان حضرت امام (ره) درباره جنگ تحمیلی است که شاید برای نسل جوان امروز، نامانوس به نظر بیاید. جوانی که شناخت کافی از مسائل داخلی و خارجی قبل و بعد از انقلاب ندارد، چگونه باید بتواند رابطه میان جنگ ما و عراق و علاقه مند شدن مردم سراسر جهان به شناخت اسلام را دریابد؟ چه بسا تحلیلی مخالف آن داشته، روح جنگ را عامل ایجاد انزجار عمومی بیابد! البته مسن ترها هم معلوم نیست بر تبیین این رابطه قادر باشند! راستی این که عراقی ها و ما با هم بجنگیم و هر کدام تعدادی کشته و تلفات و مقداری خسارت به هم وارد آوریم، چه ربطی به بیداری مسلمانان کشورهای منطقه و جهان دارد؟

در نگاهی دقیق تر، این سؤالات نیز به ذهن خطور می کنند: چرا جنگ ما جهانی شد و ابعاد بین المللی یافت؟ چرا انقلاب ما در جنگ صادر شد؛ مگر با وقوع انقلاب، صدور انقلاب رخ نداده بود؟ صدور انقلاب، چه بود و چگونه توسط جنگ اتفاق افتاد؟ آیا با استناد به سخنان حضرت امام (ره)، این ابعاد را نیز می توان جزء دستاوردهای مهم جنگ تحمیلی به حساب آورد؟ آیا تحلیل دقیقی از چگونگی شکل گیری این بازتاب ها و آثار، در کشورهای مختلف جهان هست؟ مثلا آیا مشخص است که آفریقایی ها چگونه اخبار جنگ را شنیده اند و به عبارتی جنگ، توسط رسانه های غربی، چگونه برای دیگران روایت شده و آن روایت های غلط یا ناقص، چگونه آثاری این گونه یافته است؟ اساساً این آثار آیا به روایت غربی ها از آن وابسته بوده است یا فقط حدود آن را مضیق و موسع نموده است؟ جنگ ما چگونه به بیداری مردم پاکستان منجر شده است؟ بازتاب های مردمی جنگ در بدنه کشورهای اسلامی چگونه بوده است؟ چرا برخی مسلمانان پس از فتح فاو توسط ایرانی ها، در نیویورک، شیرینی پخش کرده اند؟

کاش می شد کل این یادداشت را به سوالاتی در همین رابطه اختصاص داد و در ریز موضوعات بسیار موجود، سؤالات متعددی را برای علاقه مندان به پژوهش مطرح نمود؛ تا شاید پس از گذشت سی سال از انقلاب و بیست سال از رحلت حضرت امام (ره)، حداقل به فهم صحیح سخنان نورانی وی پیرامون جنگ نائل می شدیم؛ اما از آن جا که قرار است در حد بضاعت اندک و به طور خلاصه، اشاراتی را برای فهم این کلام داشته باشیم، از طرح سوالات بیشتر خودداری می کنیم.

۱. شناخت شرایط جهانی وقوع انقلاب

باید این اصل را دانست که جنگ ما بدین سبب که انقلابمان جهانی شده بود، جهانی شد و از همین رو، شناخت پیام انقلاب اسلامی و زمینه های بین المللی و منطقه ای وقوع انقلاب، از مهم ترین نکات فهم ابعاد جهانی جنگ نیز به شمار می رود. برای فهم بهتر، باید دوربین را به کوالالامپور، ماداگاسکار، نیویورک، بغداد، ابوظبی، لندن و گینه بیسائو و اسلام آباد ببریم؛ تا بفهمیم که مثلاً در طی سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰م. چه اتفاقاتی رخ داده است و یک ساکن آن مناطق که صرفاً می خواسته به حس حقیقیت طلبی فطری خویش پاسخ گوید، چه شرایطی را در کشور و منطقه و جهان تجربه و مشاهده کرده است. بدیهی است که کشورهای اسلامی و غربی در این نگاه، تفاوت هایی دارند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

کشورهای جهان، سال ها مستعمره مستقیم ابرقدرت ها بودند؛ به طوری که امروز از انگلیسی های باانصاف، هندی ها، پاکستانی ها، پرتقالی ها و فرانسوی های باانصاف و آفریقایی ها، می توان ریشه این مسئله را دریافت. این استعمار تا مدت ها، پایدار بود و پس از آن، مرحله فاز دوم استعمار ملت ها توسط عمال دست نشانده آن ابرقدرت ها آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد؛ هر چند رنگ و بویی محترمانه تر یافته است! پس از افت و خیزهای دو جنگ جهانی خون بار، کم کم دو قطبی بودن جهان (شوروی و آمریکا) و به عبارت دیگر، دو قطب بلوک شرق و بلوک غرب، مبتنی بر تقابل سوسیالیزم و سرمایه داری، شکل گرفت و هر کشوری با اختیار و یا به اجبار، خود را به یکی از این دو منتسب می کرد! در همین اطراف خودمان، عراق و لیبی، وابسته، یعنی مستعمره غیرمستقیم به بلوک شرق بودند و ایران و امارات و… هم به بلوک غرب وابسته بودند.

در این شرایط، یک دعوای ایدئولوژیک و سیاسی اساسی میان این دو قطب و پیروان شان جریان داشت. پیمان های سنتو و ناتو و جنگ سرد و جنگ ستارگان، نمونه هایی از درگیری های کلان سیاسی بین آنها بود و برخورد شدید امنیتی با گروه های کمونیستی مدافع طبقه کارگر یا پرولتاریا در آمریکا و اروپای غربی و برخورد در حد اعدام مدافعان سرمایه داری در کشورهای کمونیستی نمونه ای از درگیری های اجتماعی و ایدئولوژیک رایج آن زمان بود و اتفاقا به همین دلیل هم دیرپاترین گروه های مخالف شاه در کشور ما، گروه های چپ گرا بودند و به دلیل وابستگی شاه به آمریکایی ها و غربی ها، اکثر فعالان مبارز چپ، در زندان ها به سر می بردند و برخی نیز اعدام شدند.

مردم کشورها نیز آنان که دغدغه انسانی و آزادمنشانه داشتند، جذب گروه های مبارز کمونیستی می شدند و آنان که دغدغه زندگی داشتند، با بغضی سرکوب شده و فروخورده از حاکمان خویش، به دنبال راهی بودند که نیازهای طبیعی و فطری شان را پاسخ گوید. این دو جریان گرچه در روش های اقتصادی که برای اداره جهان و به سعادت رساندن ملت ها پیشنهاد می دادند، متفاوت می نمودند، ولی در یک مسئله اساسی، یعنی نفی دین و نگاه آسمانی به زندگی و اداره آن، مشترک بودند و همین کافی بود تا هر کس در هر کشوری، باز هم گمشده ای را جست وجو کند؛ تا نیمه خالی وجودش را

پر کند و به زندگی اش روح و معنا بخشد.

ظلم، فساد، تجاوز و جنایت، رو به فزونی گذاشته بود و خود به خود از میان انسان های آزاده و پاک نهاد و برخی مسیحیان و دین داران جهان، جریاناتی را برانگیخته بود؛ اما چه سود که هر اعتراضی نسبت به روند موجود، به شدت سرکوب می شد و در مجامع علمی و فرهنگی نیز مورد تمسخر واقع می شد! البته انصاف آن است که بخشی از این مسئله را نیز باید در نداشتن مدل جایگزین دارای کارایی اجرایی، جست وجو کرد وگرنه، فشارها به اوج رسیده بود و فریادها در گلو مهیا بود؛ تا راهی جدید گشوده شود و یارانی سینه چاک بیابد و حتی فعالان مبارز گروه های کمونیستی نیز به دلیل فطرت از وجود فسادهای اخلاقی و سیاسی موجود در گروه های خویش، در عذاب بودند؛ ولی حیف که مدل و راهی جایگزین سراغ نداشتند!۲

۲. فهم علل جهانی شدن انقلاب اسلامی

در این میان که ابرهای تیره ظلمت و تاریکی به وسیله مدل های بشری اداره جهان، سیطره یافته، جنایت و تجاوز، خبر رایج رسانه های دنیا بود، نوری درخشید و ادعای بزرگ «ایران ژاندارم منطقه» را در بر گرفت! قطعاً علت اصلی دستاوردهایی که از این پس نامبرده می شوند، چیزی جز عنایت ویژه الهی نیست و اتفاقا در بسیاری مناطق و مسائل، تحلیل این دنیایی و منطقی علل آثار رخ داده نیز شدنی نیست؛ ولی چه از سر شرک خفی و چه از نظر تلاش برای توجیه و تعلیل رخدادهای موجود، باید دلایلی چند را برشماریم!

شاید همان تقابل جهانی باعث شده بود که اعلام وقوع انقلاب در کشوری مهم و استراتژیک از بلوک غرب که اتفاقاً برای آن سرمایه گذاری و تبلیغ بسیاری هم صورت گرفته بود، ضریبی دوچندان بیابد و مصداق این شود که عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد! دلیل دیگر را هم بی شک باید در ادعای مردمی و دینی بودن انقلاب و از اینها مهم تر، عدم وابستگی آن به هیچ کدام از دو بلوک جست وجو کرد. مگر می شد باور کرد در دنیایی که منافع موجود سراسر جهان به طور مساوی میان دو قطب مذکور تقسیم شده بودند، به همین راحتی اجازه خروج از آن قاعده داده شود؟ آیا این خطر کردن از طرف هر کدام از دو قطب، ممکن بود؟ رگه های این نوع شک و شبهه ها را حتی در اخبار مخابره شده و تحلی