پاورپوینت کامل روح تشنه… ۲۶ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روح تشنه… ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روح تشنه… ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل روح تشنه… ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

گوشه ای از احوالات عارف گران قدر، حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟

تا حالا شده مقابل سقاخانه امام رضا علیه السلام رو به پنجره فولادی اش؛ به سلام بایستی و پشت سرت سنگینی نگاهی بی نهایت را حس کنی؟

تا حالا شده نگاهت را برگردانی و با خود بگویی: عجیب است گنبد و گل دسته، روبه روی من است و سنگینی نگاه، پشت سرم؟

تا حالا شده چند قدم عقب تر برگردی و ببینی جماعتی کنار دیوار صحن به ارادت ایستاده اند؛ در حالی که به قبری می نگرند؟

شده بپرسی این قبر کیست و به تو بگویند: عارف بزرگی از اصفهان؛ شیخ حسنعلی نخودکی؟

کسی که نامش در فهرست آنهایی قرار گرفت که جز خدا ندیدند.

می توانی به تماشایش میهمان این شماره پرسمان باشی.

روح تشنه

ماه ذی القعده به نیمه رسیده بود که در محله جهانباره اصفهان، صدای گریه نوزادی، بشارت بخش پدری شد که پیش از این، مژده پسردار شدنش را از حاج محمد صادق شنیده بود. سال ۱۲۷۹را اصفهان هرگز از یاد نخواهد برد؛ چون در پررنگ ترین خطوط کارنامه اش، میلاد حسنعلی را در خود ثبت کرده است.

هنوز کودکی بیش نبود که نیمه شب ها را با تهجد در کنار پدر سپری می کرد و از همان سنین آغاز حیات، تنفس در کنار عرفا و بزرگان را تجربه کرده بود.

در حالی که عمر او به پانزده سال نرسیده و هنوز تکلیفی شرعی بر او استوار نبود، تمامی شب ها را تا صبح بیدار می ماند و همه روز، به جز ایام حرام، روزه می گرفت. از پانزده سالگی که به درگاه شرع، اذن تکلیف یافت، تا آخرین روزهای زیستنش در این عالم هیچ، هر ساله سه ماه رجب، شعبان و رمضان و ایام البیض را روزه دار بود.

پیوستن او به دایره علوم، از ادبیات عرب تا فقه و اصول و منطق و فلسفه و طب، هر یک قصه ای به عظمت روح تشنه او داشت. پس از تحصیل مقدماتی، وی برای تکمیل معارف علمی، به نجف اشرف، کنار مرقد مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شد.

صدای ملکوتی

اولین روزی که برای زیارت و درک حضور استاد خود، حاجی سید مرتضی کشمیری، به محل سکونت وی در مدرسه بخارایی ها رفته بود، جمعه بود؛ جمعه روزی خلوت برای صحن و سرای مدرسه و او هیچ کس را پیدا نکرد که نشانی اتاق استاد را از او جویا شود.

سرگردان به هر سو می نگریست که ناگاه از داخل یکی از حجرات دربسته، صدایی شنید که او را با نام، نزد خود می خواند.

شیخ به سوی اتاق آن مرد رفت. در گشوده شد و بی آن که چیزی بپرسد، پاسخ شنید: بیا! کشمیری منم و

بدین ترتیب او در دامان انسان هایی ماورایی و آن سویی قرار می گیرد.

کلید درهای بسته

شب ماه رمضان است. استاد کشمیری پس از افطار با او به مدرسه باز می گردد؛ اما کلیدی با خود ندارند. ناگهان به یکی از همراهان خود می گوید: معروف است که نام مادر حضرت موسی، کلید قفل های در بسته است؛ پس چگونه نام نامی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام چنین اثری نکند؟

استاد شیخ نخودکی با این قلب و باور سلیم، دست روی قفل بسته می گذارد و نام مبارک حضرت فاطمه علیهاالسلام را بر زبان می راند و ناگهان، قفل در گشوده می شود.

شیخ نخودکی دانش های باطنی و اسرار الهی را در چنین نفس هایی به جست وجو می نشیند.

شرایط تحصیل

شیخ نخودکی وقتی به مرتبه تدریس علوم می رسد، فقه و تفسیر و هیئت و ریاضیات را به طلاب علوم تعلیم می دهد؛ اما در فلسفه و علوم الهی با آن که متبحّر کامل است، کلاس درسی برگزار نمی کند. وی علت این امر را چنین مطرح می کند: طالب این علم باید که اخبار معصومین علیهم السلام را کاملاً مطالعه کرده باشد و علم طب را نیز بداند و در حین تحصیل، باید که به ریاضت و تزکیه نفس پردازد.

کار برای خدا، صبح و شام ندارد!

این مرد خدایی، در تمامی ساعات روز و شب، در خانه خود را بر روی نیازمندان و درماندگان، باز گذاشته بود. روزی فرزند وی رو به پدر گفت: پدرجان! بهتر نیست برای مراجعه مردم وقتی را مقرر بفرمایید تا مردم در آن ساعت به سراغتان بیایند؟

شیخ، بنده خدا و خادم مردم، فرمود: پسرم! لیس عند ربّنا