پاورپوینت کامل داستان آتش نمرود و باغ بهشت ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان آتش نمرود و باغ بهشت ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان آتش نمرود و باغ بهشت ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان آتش نمرود و باغ بهشت ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
وقتی که درباره جنگ صحبت می کنیم، خوب است بگوییم سال ها پیش؛ تا به یاد آوریم که چقدر از آن روزها و روح ها فاصله گرفته ایم. نه این که باید کسی را به این خاطر شماتت کرد و نه این که می توان این فاصله را نادیده گرفت. سال ها پیش (عید ) برادرم از بزرگی شنیده بود که امسال نعمت جهاد و شهادت از شما برداشته می شود. از اکثر کسانی که درباره این گفته سؤال کردم با زبان بی زبانی گفتند: خدا کند؛ حال آن که صحبت از زوال نعمت بود. تا آن که داستان را با دانایی در میان گذاشتم و او گفت: من این سخن را نشنیده ام؛ اما پیداست که بزرگی آن را ادا کرده است. دیگر نیاز به تحقیق بیشتر نبود؛ چون بزرگان، مانند ما کوچک ها نیستند. آنها همه یکی هستند؛ بلکه هر بزرگی نخست با همه بزرگان یکی می شود؛ سپس بزرگ می شود. برای این ادعا، دلایل بسیاری دارم که باز نمی گویم؛ تا هرکه به آن چه می نویسم، اعتماد ندارد، در همین ایست بازرسی، متوقف شود و بیش از این به زحمت نیفتد.
قرآن می فرماید: چه بسیار نشانه ها در آسمان ها و زمین که بر آن می گذرند و از آن روی گردانند. اگر بنا بود روی برنگردانیم، چه نیازی به نشانه ها و اگر بناست روی برگردانیم، چه سودی از نشانه ها؛ جز لطف خداوندگار ما که بر کمینگاه نشسته است؛ تا صنم پرستی به اشتباه صمد بگوید و لبیک بشنود؛ سپس با سلسله ای که طول آن هفتاد ذراع است، او را ببندد و به سوی خویش بکشد.
سلسله، همان زنجیر درشت و خشن است که از بس شاعران بر آن سوهان احساس کشیده اند، تا حد زلف یار، لطیف شده است. کیست که از آن نترسد و کیست که گرفتار آن نشود؟ همه در سلسله ای گرفتاریم که خشونت آن از آهن و فولاد نیست؛ بلکه بی میلی ما آن را ستبر کرده است. همان گونه که می توان از کدورت یک قطعه سنگ، زیباترین تندیس ها را بیرون کشید، از این سلسله نیز می توان زیوری ساخت که چون گلوبند گریبان دخترکان، بر گردن فرزند آدم بدرخشد. در زندانی که بشر به عمر در آن محکوم است، این دیگر هنر مردان خداست که از زنجیرهای خود چه بسازند.
اشتباه نکنیم؛ خیال بافی و تلقین هنر نیست. مردان خدا از زنجیر پای خویش، به راستی زیور می سازند یا زیور بودن آن را می یابند. بین ساختن و یافتن نیز می دانید که راه بسیار نزدیک است. در دل هر صخره، هزاران پیکره در آغوش یکدیگر خفته اند. هنرمند در حقیقت، یکی از آنها را می یابد و در واقعیت، یکی را می تراشد.
اینها ساده ترین کلماتی اند که با آن می شود آن چه را که سال ها بر ما گذشت، باز گفت. از این کلمات، می توان فهمید که هنر جنگ، آن چه ما تاکنون تصور کرده بودیم، نیست. قصه یا ترانه یا نقشی که ما آن را هنر جنگ می نامیم، در حقیقت، نقد هنر جنگ است و خود این هنر آن بود که مردان خدا ارائه کردند؛ آن روزها که از خرمن آتش دشمن، برای خود باغ بهشت ساختند.
جنگ جویان ما، چنین بهشتی را به یک معنا ساختند و به معنای دیگر، یافتند. خارجی ها می گفتند: در ایران، کلیدهایی برای بهشت درست کرده اند که امام، وقت عزیمت نیروها به جبهه، در گردن آنها می اندازد؛ سپس بسیجی ها که کلید را دارند، برای یافتن خود بهشت، راهی می شوند. آن روزها ما خیلی از شنیدن این جملات ناراحت می شدیم. حال که دوباره نگاه می کنم، می بینم پر بیراه نمی گفتند. رزمندگان ما نیت هایی داشتند که کلید بهشت بود. چه کسی این نیت ها را ساخت و سپس با نفس گرم خود پرداخت؟ بعد آنها به جبهه می رفتند و در میان خرمن آتش نمرود، بهشت را می یافتند. این بهشت بود که آنان را شیفته می کرد؛ نه بهشتی که پس از کشته شدن، پا در آن بگذارند؛ بهشتی نقد که آغوشش به روی پناهندگان گشوده بود. عجب است که ما با دست خود، واقعیتی به این عظمت را تحریف می کنیم. نمی گوییم رزمندگان ما برای بردن حظی وافرتر از حیات، راهی جبهه شدند؛ می گوییم: ایثار کردند و به جبهه رفتند؛ فداکاری کردند و جنگندند. یک دنیا شرمندگی که بیگانگان حقیقت را بهتر از ما تعبیر کنند.
درست نگاه کنیم و چندین باره نگاه کنیم. گویا به راستی ایثاری از آنها سر نزده است. ایثارگر واقعی، کسانی بودند که آنها را با سفره های سرور تنها گذاشتند.
اگر حوادث بزرگی پیش چشمتان را پر کرده است که نمی گذارد منظور مرا بپذیرید، به یاد آورید که تمام آن حماسه ها محصول مستی بودند. مستی جهل، این را به چنین گذشتی واداشت و مستی شهود آن را به چنان فداکاری. به جبهه می رفتند تا از می شهود، مست شوند و آن گاه این مستی عواقبی داشت که به چشم ما بزرگ می آمد. پس اگر بگویند جوانان ما برای عیش به جبهه می رفتند، تعبیری دقیق است و پیران ما هم برای همین کار راهی جبهه می شدند.
وقتی درباره ایثار سخن می گویند، چه بسا کسی که تمامی هشت سال را در جبهه بوده است، نخست تصور کند که صحبت از دیگری است. اگر در سرّ خود مطالعه کنید، این حرف مرا می یابید و در عوض، هر کس تنها ده روز از جبهه بهره برده باشد، وقتی این کلمات را می خواند، احساس خواهد کرد که مصداق آن است.
معجزه این است؛ همان معجزه ای که در سال های جنگ بی صبرانه دنبال آن می گشتیم و غافلانه از کنار آن می گذشتیم و عجولانه از هم می پرسیدیم: در جبهه، معجزه ای، فرشته ای، سوار سبزپوشی ندیدی؟
یادم هست شب شروع عملیات بیت المقدس وقتی به آسمان نگاه کردم، دو شهاب دیدم که با فاصله ای از هم این سوی جبهه را به آن سو در نوردیدند. من آهسته در دل خود گفتم: آهای! خبر که را کجا می برید؟ سلام ما را هم ببرید. این تنها بار نبود و تنها من نبودم که در جبهه به دنبال دست غیب می گشتم؛ بلکه در دوره ای از جنگ، همه این گونه انتظاراتی از خداوند داشتند و اگرچه بسیار می جستند و کمتر می یافتند، چون جویندگان طلا، تبی آنها را گرفته بود که ناامید نمی شدند و سرانجام هزاران ضبط صوت و صدها هزار حلقه نوار، شاید برای محاصره ملکوت، در سرتاسر جبهه بسیج شدند که از آن همه، گنجینه بزرگی از خاطرات جنگ به دست آمد؛ اما گنجی که جسته می شد، به دست نیامد.
نمی گویم چیزی نیافتند؛ بلکه هرچه می یافتند و می یابند، در برابر اشتها و انتظار جویندگان، هیچ بود. ما به دنبال چیزی در حد معجزه پیامبران بودیم و جنگ پر از چیزهایی در همین حد بود؛ اما توجه نمی کردیم. منظورم همان پاورپوینت کامل داستان آتش نمرود و باغ بهشت ۴۵ اسلاید در PowerPoint است که پیش از این شنیدید.
انتظار به ما دروغ نگفته بود. اگر شهاب، سلام ما را نمی برد، باد صبح می برد و ما چون از جست وجوی شعبده خسته می شدیم، معجزه را می یافتیم.
این همان حادثه بزرگ پیش پا افتاده ای است که سال ها از آن می گذشتیم و از آن روی گردان بودیم. به این حادثه، کسانی روی کردند که به آن نیاز نداشتند؛ یعنی بهشتشان نیازمند آتش نبود؛ مثلاً آنها که چون مجروح از جبهه بیرون کشیده می شدند، از غبطه و غبن، می گریستند، مگر آنها را از بهشت بیرون می کشیدند؟ نه، آنها اگر آن لحظه ها را به یاد آورند، می بینند که بهشت همچنان با آنان بود؛ اما آن روز از فرط مستی نمی د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 